کدام انقلاب؟ کدام مردم؟

در آستانه چهل سالگی انقلاب اسلامی، کدام روایت از این رویداد بزرگ معتبر است؟ آیا انقلاب، رویداد تاریخی سپری شده است یا امر جاری که همچنان در حال پویایی و اثرگذاری است؟ وقتی امروز از «مردم» سخن می‌گوییم، از کدام حقیقت حرف می‌زنیم؟ نسبت انقلاب با مردم چیست؟
1- تُهی‌مایه‌ترین گروهک‌ها و احزاب التقاطی، در این 4دهه دائما شگردی را باهم مبادله کرده‌اند و آن اینکه انتظارات ناکام و نامشروع خود را به نام «مردم» تمام کنند و مردم را مصادره به مطلوب نمایند. یا اینکه ادعا کنند انقلاب، اسلامی نبود و ربوده شد. انقلاب را باید روی زمین، در متن واقعیت تاریخ تحلیل کرد و مراقب قالب شدن تحلیل‌های تخیلی بود. انقلاب اسلامی محصول رشد فکری مردم است. ریشه‌های درخت انقلاب، مردمند که از منبع غنی معرفت دینی تغذیه کرده‌اند. سایت ضدانقلابی گویانیوز 18 بهمن 1390 درباره رهبری انقلاب نوشت؛ «پس از پیروزی انقلاب، گروهی از سیاسیون به کریم سنجابی [وزیر فرهنگ دولت مصدق، رئیس‌گروهک جبهه ملی و وزیر خارجه دولت موقت بازرگان] گله‌مند بودند که چرا با به راه انداختن تظاهرات حزبی، از خمینی حمایت کرده بودند؟ سنجابی در پاسخ با پوزخندی جواب می‌دهد که ما نه تنها در بهترین شرایط هرگز قادر به کشاندن مردم به خیابان‌ها آن هم کمتر از 50 نفر نبودیم و همیشه در حسرت راهپیمایی میلیونی بودیم که خارج از بضاعت ما بود، بلکه این نفوذ شخصیت و کاریزمای آیت‌الله خمینی بود که ما را هم به دنبال خود می‌کشاند... این، واقعیتی تلخ است».
2- چهار روز قبل از این گزارش، فرخ نگهدار (رئیس‌گروهک فدائیان خلق) به سایت میهن گفته بود «من از وقایع 15 خرداد 42 فهمیدم آیت‌الله خمینی نفوذ فوق‌العاده در کشور دارد و تکیه او بر توده‌های تهیدست است؛ در مقابل شاه که تکیه‌گاه مردمی نداشت و قدرت او ناشی از حمایت خارجی بود. سال 1349 در اطراف دهات بین قم و کاشان همراه دوستم احمد ‌اشرف سفر می‌کردیم و می‌دیدم در خانه روستائیان هم عکس آقای خمینی روی دیوار بود و سخنش اعتبار داشت. من کاملاً عنوان «امام» را برای او انتظار داشتم. او سد بزرگ و شکست‌ناپذیر شاه را شکست. این ایجاب می‌کرد نامی مانند رهبر و امام برای او انتخاب شود. ارزیابی مسعود رجوی نادرست بود. ما نیروی سازماندهی و مقاومت در برابر انقلاب را نداشتیم. ما نفهمیدیم که نباید در مقابل استقرار نظام ایستاد.»
3- انقلاب اسلامی، رویداد ناگهانی و از سر هیجان نبود. ریچارد کاتم استاد دانشگاه و مأمور سفارت آمریکا در ایران در کتاب «ایالات متحده آمریکا، ایران و جنگ سرد» می‌نویسد: «نهضت [امام]خمینی به‌طور ناگهانی و سحرآمیز در ظرف چند ماه به وجود نیامد و سر بلند نکرد؛ ریشه‌هایش عمیقاً در گذشته ایران قرار دارد و به گذشته‌ای دور باز می‌گردد. واضح‌تر بگوییم: این جنبش، تداوم نهضتی برای دگرگونی بنیادین بود که بیشتر از یک قرن قبل نضج گرفته بود». همچنین ریچارد نیکسون رئیس‌جمهور اسبق آمریکا در کتاب «1999، پیروزی بدون جنگ»تاکید می‌کند؛ ‌«انقلاب ایران درظاهر جنبه ضد استبدادی داشت، اما در واقع انقلابی بود علیه تجدد [غربزده] و ارزش‌های غربی. انقلاب همان قدر که از سرمایه‌‌‌داری تنفر داشت، از کمونیسم متنفّر بود. هر دو را دو روی سکه مادی‌گرایی می‌دید. جوانان از انقلاب حمایت کردند، نه برای اینکه خواهان آزادی، شغل، مسکن و لباس بهتر بودند، چون چیزی را می‌خواستند تا به آن بیش از مادیگرایی معتقد باشند. پس از انقلاب، مردم ایران همان چیزی را به دست آوردند که انقلاب قول داده بود... جای انکار نیست که انقلاب اسلامی یک انقلاب واقعی اندیشه‌ها را ارائه داد و آنها را با عشق و ایمان پذیرفتند».
4- در مقابل این حقیقت و درکوران انقلاب، جریان نفوذی وجود داشت که استکبار را نه ریشه استبداد، بلکه طرف معامله تلقی می‌کرد. این طیف بی‌صداقت البته خود را ضدآمریکایی معرفی می‌کرد. چنانکه حتی امیرانتظام (عضو نهضت آزادی، معاون نخست‌وزیر و سخنگوی دولت موقت پس از پیروزی انقلاب) 10 خرداد 1359 به خبرنگاران گفت «لانه جاسوسی به دست برادران‌مان تصرف شد. من در سوئد به خبرنگاران ثابت کردم که برادران مسلمان ما بعد از 26 سال، از حق قانونی خودشان برای توقف مداخلات آمریکا در امور ایران و بستن لانه جاسوسی دست به اقدام زده‌اند و این حق طبیعی ملت ما بوده است».
5- سخنان امیرانتظام را یک بار دیگر بخوانید. اگر حقیقتا این گونه بود، چرا دولت موقت مجبور به استعفا شد؟ علت را باید در نگاه تحقیرآمیز به مردم یافت. گزارش مامور سفارت آمریکا درباره ملاقات با امیرانتظام در بحبوحه پیروزی انقلاب قابل تامل است: «او گفت بعد از سال‌های دیکتاتوری، مردم آزاد شده‌اند و فکر می‌کنند حق دارند هر چه می‌خواهند بگویند و هرکس می‌خواهد رهبر باشد. مقدمتاً فکر می‌کردیم بیشتر از چندماه به طول نخواهد انجامیدتا مسائلمان را با آمریکا حل کنیم ولی مردم دخالت هایشان را ادامه می‌دهند. امیدواریم فرصت داشته باشیم مسائلمان را حل کنیم. در این جهت به کمک‌های شما نیاز داریم». (اسنادلانه جاسوسی، جلد دهم، صفحه 68)
6- جالب اینکه امیر انتظام 4 آذر 58، مقارن با تصدی سفارت ایران در سوئد با بی‌صداقتی می‌گوید «دولت آمریکا از طریق سفارت خود به ایران حکومت می‌کرد و سفارت، مرکز جاسوسی بود. ملت هیچ چاره‌ای نداشت جز اینکه از ادامه آن جلوگیری کند». نهضت آزادی، چگونه در پشت پرده، همین آمریکا را حلال مشکلات، و مردم را موی دماغ برای حل مسائل با آمریکا معرفی می‌کرد؟ داخل پرانتز باید پرسید چرا
هفته نامه حزب کارگزاران در شماره اخیر، از قول عضو مرکزیت نهضت آزادی، محمد خاتمی را «بازرگان دوم» معرفی می‌کند؟ مگر خاتمی 18 مهر 1360 در کیهان، بازرگان و گروه وی را «آمریکایی» نخوانده بود؟ اگر وی در مرکزیت مجمع روحانیون، دچار انحطاط نشده بود، با رئیس‌همین گروهک مقایسه می‌شد؟
7- ماموریت اصلی انقلاب اسلامی، پرورش «انسان تراز» است. امیرمومنان (ع) در خطبه 153 نهج‌البلاغه فرمود «اِنَّ الْبَهائِمَ هَمُّها بُطُونُها، وَ اِنَّ السِّباعَ هَمُّها الْعُدْوانُ عَلى غَیْرِها. اهتمام چهارپایان، شکم‌شان است و همت درندگان، به تعدی و تجاوز نسبت به دیگران». آن حضرت به حسنین علیهما‌السلام تکلیف کرد یاور ستمدیده و دشمن ستمگر باشند. «کونا للظالم خصما و للمظلوم عونا»(نامه 47 نهج‌البلاغه). منطق قرآنی انقلاب، «لا تَظلِمون و لا تُظلَمون» است؛ نفی ستمگری و ستم‌پذیری. انقلاب به همت ملت ایران پدید آمد تا نظم جنگلی را برهم زند. به همین دلیل هم الهام‌بخش شد و در ملت‌ها نفوذ کرد. اکنون کار به جایی رسیده که دشمنان، با وجود تلاش سازمان‌یافته برای القای ختم انقلاب، علی‌الدوام درباره نفوذ فزاینده ایران در منطقه جیغ می‌کشند. انقلاب اگر پویا و بانشاط نباشد، چگونه می‌تواند مدام شاخ و برگ بگستراند؟ آمریکا و عربستان و انگلیس، ده‌ها میلیارد دلار در منطقه خرج می‌کنند اما منطق و نفوذ مشروع ایران است که بر صدر می‌نشیند. چنین نفوذی با پول خریدنی است؟!
8- اگر انقلاب رو به افول بود، چگونه فلان مروّج سکولاریسم و مورد حمایت شورای روابط خارجی آمریکا (سروش) در دانشگاه‌های پاریس و دلفت هلند گفت «تز سکولارها درباره جدایی حکومت از دین، در جهان واژگونه شده؛ به این دلیل که وجود دین را در عمق زندگی ایرانیان و بازگشت دین را در مغرب‌زمین می‌توانیم ببینیم. آنچه گمان می‌رفت رو به احتضار می‌رود یا مرده، خوب یا بد، ظاهرا تجدید حیات کرده، برخاسته و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم که قرار بود نسبت به ادیان بی‌طرف باشد، اکنون ستیزه‌گر شده و با برخی ادیان رسما می‌ستیزد وتحمل نمی‌کند» و «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره میلیتانت و ستیزه‌جو می‌شود چون هاضمه قبلی را از دست داده است. سکولاریسم‌ هاضمه‌اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی و فربه را نمی‌تواند ببلعد لذا ستیزه‌گر می‌شود.»
9- نظرسنجی اخیر دانشگاه آمریکایی مریلند و موسسه ایران پُل از مردم ایران، در نوع خود قابل تامل است. با وجود بی‌سابقه‌ترین بمباران تبلیغاتی برای اعتبارزدایی از انقلاب و آبرو بخشیدن به شیطان بزرگ، تنها چهار و نه صدم مردم معتقدند نظام سیاسی باید تغییر کند. 85 درصد مردم نظر کاملا نامساعدی نسبت به آمریکا دارند (این رقم در آگوست 2015، حدود31 درصد بود) و تنها نظر کمتر از یک درصد، نسبت به آمریکا کاملا مثبت است. همچنین فقط 8/8 درصد باور دارند که باید پول کمتری صرف برنامه موشکی کشور شود. نکته قابل توجه در این نظرسنجی، تداوم افزایش محبوبیت سردار سلیمانی با وجود روند نزولی محبوبیت آقایان روحانی و ظریف است. این افزایش محبوبیت را باید در رویکرد انقلابی و موفقیت‌آمیز سلیمانی جست و جو کرد. محبوبیت سردار سلیمانی از 73 درصد در دو سال پیش به 83 درصد افزایش یافته، هر چند که در همین دوره، محبوبیت آقایان روحانی و ظریف، 17 و 10 درصد کاهش داشته است.
10- شاید کسانی نتایج این قبیل نظرسنجی‌ها را انکار کنند. اما بدبین‌ترین تحلیلگران می‌توانند چند روز دیگر صبر کنند تا در جشن ورود انقلاب به چهل‌سالگی ببینند مردم با وجود گله‌مندی و نارضایتی از برخی عملکردها، چگونه با شوق، پای کار راهپیمایی
22 بهمن و «گرامیداشت» پیروزی انقلاب می‌آیند. این تکلیف مردم است اما گرامیداشت نعمت انقلاب از سوی نخبگان و مسئولان به چیست؟ امیر مومنان (ع) در نامه 69 نهج‌البلاغه خطاب به حارث همدانی، نکات مهمی را فرمود که می‌تواند پاسخ پرسش ما هم باشد.
«...وَ اسْتَصْلِحْ کُلَّ نِعْمَة أَنْعَمَهَا الله عَلَیْکَ وَ لَا تُضَیِّعَنَّ نِعْمَةًً مِنْ نِعَمِ اللهِ عِنْدَکَ، وَ لْیُرَ عَلَیْکَ أَثَرُ مَا أَنْعَمَ‌اللَه بِهِ عَلَیْکَ. از هر کارى که تو را خشنود کند، و برای عموم مسلمانان ناخوشایند باشد، بپرهیز... نعمت‌هایى را که خداوند بخشیده، در مسیر صلاح و شایسته به کار بگیر، و نعمتی از نعمت‌هایى را که خداوند به تو داده، تباه مکن. و باید آثار نعمت‌هایى را که خداوند بخشیده، در عمل تو دیده شود. و بدان، از میان مؤمنان کسی ترجیح دارد که جان و خاندان و مال خود را در راه خدا تقدیم کند». متاسفانه برخی مدیریت‌ها از رویکرد قدرشناسانه به نعمت انقلاب دور است و در عزل و نصب‌ها نیز، خلاف معیار ترجیح افراد ایثارگر و نه مستاثر عمل می‌کنند. این خیانت است.
11- مسئولان را باید با معیارهای انقلاب سنجید. هنر انقلاب، تبدیل تهدید‌های بزرگ به فرصت بوده است، برعکس حلقه‌های بریده از انقلاب که کارویژه‌شان تبدیل فرصت‌ها به تهدید است. انقلاب از جنگ تحمیلی و دفاع مقدس پیروزی ساخت و از دل تحریم‌های خباثت‌آمیز، رشد و شکوفایی استعدادها را پدید آورد. محرومیت‌ها را مقدمه سازندگی و پای کار آوردن جوانان قرار داد و به رشد اعجاب‌آور علمی و فنی پرداخت. هرجا خللی پدید آمده، به خاطر انقطاع از اصل انقلاب بوده؛ و گرنه مدیران ما (از بنی‌صدر تا روحانی) با انتخاب خود مردم سر کار می‌آیند. البته در این فراز و فرود مدیریتی، رشد عمومی نهفته است. چنان‌که آقای روحانی در کرمان طبق درس‌های 4 سال گذشته گفت «هیچ‌کس در دنیا دلسوز ما و دنبال حل مشکلات ما نیست، مشکلات‌ را باید خودمان حل کنیم»؛ در حالی که بهمن94 پس از سفر پاریس اظهار داشته بود؛ «رئیس‌جمهور فرانسه گفت یکی از اهداف ما، ایجاد ‌اشتغال برای جوانان ایران است».
محمد ایمانی