فرق  انسان معصیت‌ کار با انسانی که با خدا سر جنگ دارد

خیلی اوقات شده که من و شما به مقام بندگی، سر موضوعات و مسائل و مشکلاتی که در زندگی با آن ها رو به رو شده ایم، با خدا وارد یک مسیر لج و لجبازی می شویم، درست مثل یکی از دوستانی که چند وقت پیش برایم از چنین موقعیت پیش آمده ای سخن گفت و ماجرا را برایم تعریف می کرد.

او می گفت: من اکثر مواقع از خدا شاکی‌ام. برای همین با او لجبازی می کنم . خیلی از مواقع می دانم فلان کار ممنوع است و گناه، ولی انجامش می دهم، چون خدا خودش من را این گونه خلق کرده است، از طرفی پشیمان نیستم اما از طرفی هم درونم متلاشی است و آرام نیست چه کار کنم؟!

در ادامه در مقام پاسخ به این دوست عزیز مطلب را ادامه می دهیم...

شناخت درد، نیمی از درمان است

حتما شنیده اید که می گویند: «شناخت درد، نیمی از درمان است» همین قدر که انسان خودش بداند که در مسیر لجبازی قرار گرفته و خیلی از اعمالی که انجام می دهد درست نیست، خودش دروازه ی امیدی است برای اصلاح شدن، چرا که آدمی تا در مقام پشیمانی قرار نگیرد، ناراحت نشده، درونش ناآرام و متلاشی نمی شود و دنبال راه چاره و خروج از این ناآرامی ها نیست.

باید بدانیم که در یک دسته بندی، ارتکاب گناه از طرف بندگان در دو حالت انجام می شود:

یک وقت انسان لجبازی می‌کند، به عبارتی با خدا گردن کلفتی می‌کند و هیچ به فکر توبه هم نیست. در این شرایط باید ترسید و هر لحظه دعا کرد که در این وادی قرار نگیریم.

دسته دیگری گناه می‌کنند ولی پشیمان هستند. مرتب از درون خودشان دچار عذاب وجدان و خودخوری بوده و خود را ملامت می کنند که چرا چنین گناه و کاری را مرتکب شده اند. در حقیقت نفس لوامه ی این انسان ها حقیقت خود را از دست نداده و هنوز زنده است. چنین کسی راه توبه برایش باز است و خداوند ان شاء الله او را می آمرزد.

قرآن کریم در این باره می فرماید: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ ...»، توبه نزد خداوند، تنها برای کسانی که از روی نادانی مرتکب گناه می‌ شود سپس به زودی توبه می‌ کنند.

پس اگر کسی از روی عمد مرتکب گناه شود توبه ‌اش پذیرفته نیست و اگر کسی بخواهد توبه ‌اش پذیرفته شود باید فوراً توبه کند (و امروز و فردا نکند تا دم مرگ) در غیر این صورت توبه ‌اش قبول نیست.

از خودمان شاکی باشیم

نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که وقتی ضعفی در خودمان می‌بینیم، از خود و ضعفمان نزد خداوند "شاکی" باشیم، نه این که خود را منزه بدانیم و از خدا شاکی شویم.

مشکل بسیاری از ما این است که اغلب خواسته یا ناخواسته، دانسته یا نداسته، فقط می دانیم که گناهکاریم و خداوند را مقصر در گناهکاری خود می دانیم در حالی که این گونه نیست.

محکوم کردن خدا، روش ابلیس است

همیشه دقت کنیم که مقصر دانستن دیگران، مخصوصا خداوند در کوتاهی ها و قصور و گناهان خود، روش ابلیس است. آن جا که خداوند به او فرمان می دهد که بر انسان سجده کند و او از روی تکبر عناد می ورزد و نیز پس از دیدن نتیجه تکبر و لجبازِی، چون باز هم نمی خواهد گناهش را قبول کند و با استغفار (طلب بخشش) توبه کند و باز گردد، گناهش را گردن خدا انداخت و گفت: «‌رَبِّ بِمَآ أَغْوَیْتَنِی ... : خدایا به جهت آن که تو مرا اغفال کردی، من نیز چنین و چنان می‌کنم.»

ابلیس و شیاطین جنّ و انس که همه یک روش دارند، همین حالت را به انسان القا می‌کنند و این ماییم که باید سعی کنیم هر چقدر هم گناه کردیم، نادم و تائب باشیم، نه این که لجبازی کنیم و بعد هم بگوییم

نیستیم، چون مسبب خداست، او این طوری ما را خلق کرده است!

به جای جدال با خود، خودشناسی کنیم

باید بدانیم که ما کی هستیم، چی هستیم، چه ویژگی‌هایی داریم ...، تا بدانیم چه باید بکنیم. حضرت رسول اکرم(صلوات الله علیه و آله) فرمودند: «مَنْ عَرَفَ نفسَه فقد عَرَفَ ربَّه»؛ به یقین هر کس خود را شناخت، خدای خود را شناخته است.

خودمان و لایه های نفسانیمان را بشناسیم؛ نفس لوامه را در خود زنده نگه داریم. اگر به واسطه‌ی فشار نفس و غفلت، اتفاقی افتاد که گناه بود، اگر از درون به این گناه رضایت داده و حق را به خودمان می دهیم، بدانیم این نفس اماره است اما اگر از درون احساس پشیمانی کردیم، خدا را شکر کنیم که نفس لوامه مان هنوز زنده است.

کلام آخر

هر چه انسان در گناه اصرار و لجاجت کند، نفس لوامه‌اش (در ملامت گری گناه) تضعیف شده و کمتر پشیمان می‌شود و یا اصلاً این نفس به حالت کُما و مرگ می‌ رود و انسان اصلاً پشیمان هم نمی‌ شود و هرچه انسان بیشتر به خدا و به خود توجه کند نفس لوامه‌اش در این جهت قوی‌تر می‌شود.

پس اگر مرتکب گناه شدیم، حتی اگر عادت به گناهی خاص کرده‌ایم، اگر اصرار داریم و ادامه می‌ دهیم، سرکشی، طغیان، لجاجت و خصومت با خداوند را به آن اضافه نکنیم. فرق است بین انسان معصیت‌ کار، با انسانی که طغیان کرده و با خدا سر جنگ دارد.

یادمان نرود که بنده‌ی گناهکار نزد خدا خیلی محبوب است، اگر محبوب نبود او را "عبادی = بنده من" خطاب نمی‌کرد و نمی‌فرمود برگرد که من همه گناه‌های تو را "جمیعاً" می‌ بخشم؛ «قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» بگو اى بندگانم که (در ستم) بر نفس خویش اسراف کردید (از حد گذشتید)، [هرگز] از رحمت خدا نومید نشوید که خدا تمامى گناهان را مى‌ آمرزد، زیرا او آمرزنده‌ی رحیم است.