تا ثریا می‌رود دیوار کج!

به گزارش انصارحزب الله،سريال تا ثريا به کارگرداني سيروس مقدم کارگردان پرکار صدا و سيما که از شبکه يک سيما پخش ميشود از داستان بسيار ضعيف و تصنعي برخوردار است.

کاراکتر ثریا کاراکتر جالبی است که اشتباه‌های فاحش او سلسله حوادثداستان را رقم می‌زند. اشتباهاتی چون ازدواج مخفیانه، فروش خانه و سپردن پول به دست شخصی نامطمئن تحت عنوانی که از آن به عنوان ربا یاد می‌شود. دیالوگ‌های این سریال به زبان محاوره‌ای بیان می‌شود و از این بابت دیالوگ پردازی بین کاراکترها بسیار ملموس و طبیعی است.

متاسفانه بیننده امروز با دیدن این سریال متوجه نمی‌شود آیا عامل ربا بانک و بورس است و یا معیشت سخت و فشارهای اقتصادی عامل ربا است و به هر صورت این تنها پرسشی است که بیننده از پاسخ آن کماکان عاجز می‌ماند. یکی از معترضان این سریال نوشت:

چندی پیش مقاله‌ای از سرکار خانم دکتر علاسوند «در باب جنسیت و خانواده در سریال‌های تلویزیونی» منتشر گردید، که در آن، ایشان ضعف‌های بنیادی و اشکالات جدی و مبانی نگاه‌های غلط به خانواده، در تلویزیون را ذکر می‌کنند. اما آن چه ما را برآن داشت، تا چند سطری در این زمینه بنویسیم، بررسی مقاله دکتر علاسوند نیست، بلکه چرایی عدم تاثیر چنین مقالات و سخنرانی‌هایی که کم هم نیستند، بر روند اجرایی مسئولین فرهنگی و به طور خاص رسانه ملی است.

و این که چرا سخنان مقام معظم رهبری، مبنی بر «عادی جلوه ندادن روابط در صدا و سیما» که نشانگر وخامت این مسئله در صدا و سیما ست، باز هم هیچ اثری در مسئولین این رسانه ندارد! شاهد مثال این قضیه، سریال «تا ثریا…» است، که چندی است، مهمان شبانه خانواده ایرانی است.

در گذشته، روابط ناسالم را معمولا در سنین جوانی ترویج می‌دادند و تمرکز بیشتر بر دانشجویان وجود داشت که پس از اتمام عملیات و به فساد کشاندن برخی جامعه‌های دانشجویی، در سناریوی جدیدی در این سریال به صورت ماهرانه به مخاطب القا می‌کنند، که می‌شود در سنین نوجوانی و حتی میانسالی نیز چنین روابطی داشته باشید!

و نیز باید منتظر برنامه‌هایی در راستای اهداف «تا ثریا…» باشیم، که هر یک از آنها قطعه‌های پازل این جنگ نرم را تشکیل می‌دهند، تا این پازل نیز کامل گردد و احتمالا هم در آینده، با سناریوی جدیدی مواجه خواهیم شد و آن هم ساخت فیلم‌هایی با سطح روابطی که در حال حاضر در شبکه‌های ماهواره‌ای و خاصه «فارسی وان» در حال پخش است. البته دور از انتظار نباید باشد، که چند روز آتی از تمامی عوامل این سریال تقدیر به عمل آید و همچنین آن را الگوی یک سریال اجتماعی که حاوی پیام‌های اسلامی بسیاری برای خانواده‌ها بوده، نام ببرند!

شاید، موافقان این سریال بگویند، که در «تا ثریا…» کم کم نتیجه منفی چنین ارتباطی در خانواده‌ها مشخص می‌شود و شخصیت‌های آن _ که دچار چنین ارتباطات ناسالمی بودند _ چنان سرشان را به سنگ خواهیم کوبید، که هیچ احدی جرات فکر کردن به چنین رفتارهایی را هم نتواند بکند!!

باید به موافقان و مسئولین گفت: که کسی شکی ندارد که پایان سریال، برای چنین رفتارهایی نباید پایان خوشی باشد، چرا که هنوز جامعه پذیرای چنین وضعیتی نیست و در صورت منفی جلوه ندادن این رفتارها که خود مثال بارز نفی احکام اسلامی است، جدای از مخالفت مردم؛ چنین کاری اصلا مجوز پخش دریافت نمی‌کند! به همین خاطر عوامل باید پس از آموزش‌های لازم برای رفتارهای نادرست، شکستی را هم چاشنی کنند، تا بگویند دیدید ما هم مخالف بودیم!!

اگر کمی به حافظه تاریخی خود رجوع کنیم، خواهیم فهمید، آن هنگام که فمینیسم در حال اشاعه بود، عوامل آن هیچ گاه از روش‌های مستقیم استفاده نکردند. و در هیچ رسانه غربی افرادی که گرایش به جنس موافق داشتند، به صورت موفق نشان داده نشدند. و این تنها به این خاطر بود، که هنوز جامعه چنین مسائلی برایشان قابل هضم نبوده است. شگردی که استفاده شده بود، از کاراترین روش‌ها است، ابتدا قبح چنین مسائلی شکسته شود و بگوییم، ‌این هم می‌تواند باشد تا بعد به ترویج آن بپردازیم! که موفقیت آن را به وضوح می‌توانیم ببینیم؛ همجنسگرایی و … در غرب به صورت قانون تبدیل شده است. مسائلی که در ابتدای راه، در میان جوامع غربی وضعیتی مانند ایران در حال حاضر داشتند.

شاید در ابتدا دو علت را می‌توان برای عدم توجه مسئولین به گفته کارشناسان و یا اندوخته‌های تاریخی برشمرد:
یکی این که مسئولین فرهنگی افرادی متخصص نیستند و از مناسبات فرهنگی و تهاجم فرهنگی تنها چند نوشته و خبر را خوانده‌اند و هنوز در سال‌های ابتدایی انقلاب سیر می‌کنند که در این صورت با نحوه نفوذ دشمنان فرهنگی آشنایی ندارند. و دیگری این که افرادی متخصص در این مسئله در مراکز فرهنگی رخنه کرده‌اند تا با مدیریت صحیح خود جامه ایرانی را دچار اضمحلال فرهنگی سازند. و اما علت سوم، که به نظر نگارنده به واقعیت هم نزدیک تر می‌تواند باشد، جمع بین این دو علت هست. یعنی وجود افرادی متخصص در زمینه کار فرهنگی غیر اسلامی در کنار افرادی ناآگاه که از فرهنگ تنها معنای لغوی آن را دریافته‌اند!

اگر به این نکته دقیق تر شویم، درستی مسئله را بهتر درک خواهیم کرد، که چرا صدا و سیما بدون توجه به هیچ انتقادی همچنان یکه تاز میدان‌ است و ضربات جبران ناپذیری را بر پیکره فرهنگی انقلاب اسلامی وارد می‌کند. و شاید این سوال هم پیش بیاید، ‌که اصلا ممیزی‌های صدا و سیما بر فیلم‌ها و سریال‌ها چگونه نظارت می‌کنند؟!

این سوال بعد از اتفاق مضحکی که چند هفته پیش در شبکه تهران، یک مجری زن به خاطر رعایت نکردن حریم ارتباطی با مهمان مرد که گویا یک مصاحبه تلفنی نیز بود، ممنوع از هر نوع مصاحبه با مردان در صدا و سیما شد، بسیاری از ذهن‌ها را به خود مشغول داشت. مضحک بودن آن را شما خنده تلخی تصور کنید که پس از شنیدن کل ماجرا بر لبان شما خواهد نشست. چرا که ممیزی به صورت اتفاقی در منزل در حال تغییر شبکه‌های صدا و سیما بود، که در شبکه تهران آن چه نباید می‌دید، را هم دید و هم شنید! و طی تماس تلفنی …. و دیگر این که ممنوع بودن از مصاحبه با مرد هم شد مجازاتی که دیگر ما شاهد چنین چیزهایی نباشیم؟!!

اگر این مسئله کوچک و عینی را مشتی از خروار فرض کنیم و آن را تعمیم بدهیم، به تمامی مسائل فرهنگی، در خواهیم یافت که چگونه افراد خبره از جهل ناآگاهان فرهنگی سوء استفاده می‌کنند؛ تا صدا و سیمای ما همچنان یکه تاز عرصه جنگ نرم، البته در نقش تیربارچی دشمن باشد. با این وجود شاید هیچ گاه برای سوال‌هایی که در ذیل خواهد آمد، نتوانید پاسخ درستی پیدا کنید:

چگونه چنین مجریانی وارد صدا و سیما می‌شوند؟
چرا برنامه ریزان و عوامل صدا و سیما خود جلوی پخش برنامه‌های این‌چنینی را نمی‌گیرند؟

اگر در آن زمان ممیزی به شبکه‌ای بر می‌خورد، که برنامه‌اش مناسب بود، و شبکه تهران را نمی‌دید، چه اتفاقی ممکن بود بیفتد؟

در روز ممکن است، چند برنامه اینچنینی پخش شود، ‌که ممیزی‌ها نتوانند آن را ببینند؟

آيا تمامي نظارت بر صدا و سيما اين گونه صورت ميگيرد؟