هالیوود و مهدویت
جهان امروز جهان تصویر است و عمده ترین مصداق این تصویر سینماست. پستمن در کتاب " زندگى در عیش، مردن در خوشى " سه دوره را براى انتقال معلومات ذکر مىکند. دوره اول دوره انتقال معلومات به وسیله زبان بود، پدر مىگفت و فرزند حفظ مىکرد.
پس از آن، دوره مکتوب بود و کتاب، حافظ و حامل معنا براى نسل بعدى شد.
وی سومین دوره را دوره تصویر مىداند که تصویر سینمایى و تلویریونى جاى در موج قبلى نشسته است.
واقعیت قضیه این است که ما در عصر تصویر و عصر سینما زندگى مىکنیم و عنوانى که تحت عنوان دنیاى اطلاعات و انفجار اطلاعات داریم، عصاره اش تصویر است یعنى این اطلاعات جذاب ترین، مؤثرترین، کارآمدترین و ماندگارترین شیوه ابراز آن تصویر است.
ما در شبانه روز بین ۷۸ تا ۷۹ درصد اطلاعات دریافتى روزانه را از چشممان به دست مىآوریم و بقیه حواس، درصد بعدى را به خود اختصاص مىدهند.
فرانسیس بیکن در ابتداى رنسانس گفته که هدف نهایى علم، قدرت است. در چنین فضایى، غرب براى اعمال این قدرت وکسب مطامع بیشتر، از تصویر بهترین استفاده را مى کند هالیوود به عنوان مرکز فیلمسازى آمریکا در سال، ۷۰ فیلم تولید مىکند و سالانه ۱۵,۱۶میلیارد دلار سود خالص دارد و نزدیک به ۷۸ درصد سینماها و تلویریون هاى جهان از آن تغذیه مى شوند.
الان مهم ترین کارى که مىکنند این است که مبانى نظرى خودشان راکه محصول ایدهها و اهدافشان است را به زبان تصویر ترجمه کنند.
بزرگترین ویژگى غرب، ترجمه معنا به تصویر است. چون روانشناسى مدرن بیانگر این است که تأثیرى که تصویر دارد هیچ کلامى ندارد و بحثى در روانشناسى داریم که هر تصویر معادل هزارکلمه است.
کار دیگر تصویر و سینما توأم درگیرکردن احساسات و ادراک است. سخنورها ادراک را مخاطب قرار مى دهند و فیلم هاى بى محتوا، احساس را و فیلم هاى هدفمند، ادراک و احساس را با هم. در چنین قلمرویى احساس، جذابیت را، ادراک، معنا پذیرى را و جمع آن ها سینما را مى سازد. در حقیقت واقعیت هاى جهانى و هالیوود و فرهنگ سازى آن بیانگر این است که غرب از سینما حداکثر استفاده را مى برد، چون برایش استفاده دارد، لذا جایگاه ویژه اى هم دارد. آمریکایى ها فیلمى ساخته اند به اسم روز استقلال این فیلم از لحاظ جلوه هاى ویژه بسیار بالاست و خیلى هم در آمریکا مطرح شد و در جهان هم روى آن خیلى تبلیغ شد پیام آن
این بود که آمریکا و نظام فرهنگى حاکم بر غرب تنها سیستمى است که جهان را از خطراتى که وجود دارد حفظ مىکند و این پیام را در اکثر فیلم ها ترویج و تبلیغ مىکنند.
در فیلم پیشگویى هاى نوسترآ داموس این آمریکاست که مقابل مسلمانها مىایستد یا مثلاً بازى کامپیوترى خیلى مشهور یا مهدى که اسم اصلى اش persian gulf inferno جهنم خلیج فارس است، خلیج فارس را مرکز حرکتهاى تروریستى جهان جلوه مىدهد.
ما در بعد روانشناسى مى گوئیم این بازى افراد را نسبت به امام زمان و لفظ یا مهدى شرطى مىکند، ولى وقتى باطن قضیه را نگاه مى کنید، مىبینید پیام دیگرى هم دارد و آن این است که وقتى خلیج فارس مرکز حرکتهاى تروریستى جهان مىشود، حضور نظامى آمریکا در خلیج فارس توجیه مىشود.
غرب یکى از کارهایش این است که قبل از اینکه به عملیات گسترده دست بزند، از طریق رسانه ها کار خودش را توجیه مىکند.
در سال ۲۰۰۰ فیلمى داشتیم در هالیوود با عنوان ماتریکس matrix. این فیلم فروش و استقبال غیر منتظرهاى داشت. در این فیلم هویت انسان آینده که به ماشین تبدیل شده، زیر سؤال مىرود.
اما نجاتى که براى فرار از این بحران ذکر مىشود شهرى است به اسم zoin صهیون یعنى شما در این فیلم پنج، شش بارکلمه صهیون را مىشنوید با اصطلاح لاتین آن و با چهره شهر منجى.
یعنى تصویرى که ارائه مىشود این است که فقط یکجاست که در آن جا مىتوانید نجات پیداکنید، چه در قلمرو ماده و چه معنا و آن صهیون است.
با توجه به مطرح بودن بحثآینده جهان در صحبتهاى اندیشمندان مختلف غربى نظیر هانتینگتون و فوکویاما و مسأله آرماگدون armagddon یا نبرد آخرالزمان، دیدگاه غرب نسبت به مسأله آخرالزمان مهم است.
اگر به تاریخ سینما مراجعه کنید از تقریبا ۱۹۶۴،۱۹۶۵ سینما وارد مرحله جدیدى مىشود که این مرحله توجیه کننده افزایش قدرت تسلیحاتى شرق و غرب است، یعنى از آن موقع فیلم ها مى روند سراغ بشقاب پرندهها و موجودات فضایى مثل فیلم هاى جنگ ستارگان jour locus که از همان موقع شروع شد.
بعد کشف شد که شرق و غرب که این فیلم ها را مىسازند، تعمد دارند. اگر انسان نسبت به یک قدرت فضایى بسیار قدرتمند، ترسانده مىشد، تلاش در جهت افزایش قدرت تسلیحاتى شرق و غرب توجیه مىشود و توجیه هم شد.
واقعیت این است که بحثآینده گرایى در غرب خیلى جدى است و به عبارتى جدىتر از فضاى ما و علتش هم این است که ما با مسأله انتظار در بعد مذهبى ودینى خودمان روبرو مى شویم و حضرت امام زمان(ع) در قلمرو دینى ما حضور دارد.
اما در غرب، بحثآینده نگرى در تمامى ابعاد فوقالعاده جدى است! به همین دلیل متفکران بخش مهمى از افکارشان را صرف این مىکنند، چون قلمرو علمى غرب بالاست.
غربىها متوجه شدند که ما در اعتقادات اسلامى یک منجى داریم که زمانى ظهور مىکند و لذا سعى کردند که از این موضوع براى رسیدن به اهداف سلطه جویانه خود استفاده کنند.
مستر همفر درکتاب خاطراتش ذکر مىکند که چطور ما محمد على باب را انداختیم در این فضا وگفتیم تو بابى و امام زمانى به نحوى نشان مى دهد که غرب نسبت به تأثیر و اوج حضور این اندیشه در تمدن اسلامى شناخت پیداکرده است. قبل از انقلاب اسلامى و فیلم نوستر آداموس هم غربىها فعالیتهایى انجام داده بودند منتهى مسأله مهدویت پس از پیروزى انقلاب ایران براى اینها مطرح شد.
این فیلم مربوط به سال هاى ۸۰ و ۸۱ میلادى است. این فیلم را اورسون ول که فوق العاده معتبر بود در جهان سینما - و بنا به اعتبارش او را مفسر اشعار نوستر آداموس کردند ساخته بود. مسأله امام زمان(ع)، براى این ها مهم است. بعد بازى کامپیوترى یامهدى ساخته شد، مقالات مختلفى نوشته شد، فیلم هاى مختلفى ساخته شد، منتهى از دهه نود سبک کار را عوض کردند. دیدند اگر بیایند امام زمان شیعیان را نفى کنند به نحو دیگرى اثباتش کردهاند. چون در جهان این اتفاق وجود دارد که اگر چیزى را غرب نفى کند، حتمأ یک ارزشى دارد.
لذا در دهه ۹۰ در فیلم هایى مثل صهیون آرماگدون یک بعد اثباتى براى آن طرف مطرح شد به جاى بعد تخریبى این طرف. در سال ۹۷ گاسپار وان برگر next war جنگ بعدى را نوشت…
ادامه دارد…
انتهاي پيام/ب.
شناسه خبر:
۷۷۸
فیلمسازان غربی مهدویت را نشانه گرفتهاند
افکار نیوز: دیدند اگر بیایند امام زمان شیعیان را نفى کنند به نحو دیگرى اثباتش کردهاند. چون در جهان این اتفاق وجود دارد که اگر چیزى را غرب نفى کند، حتمأ یک ارزشى دارد.
۰