به گزارش افکار نیوز به نقل از کیهان،اكنون حدود يك دهه از آغاز چالشي كه پرونده هسته اي ايران نام گرفته مي گذرد. اگر بخواهيم آنچه در اين يك دهه گذشته را در عبارتي كوتاه و با حداكثر دقت توصيف كنيم، مي توان گفت كه دو طرف در تمام اين مدت در حال انجام نوعي معامله وحشت بوده اند. اين اصطلاح شايد غريب جلوه كند ولي در واقع به خوبي ماهيت منازعه راهبردي ايران و غرب درباره برنامه هسته اي را توصيف مي كند. مقصود از معامله وحشت در اينجا اين است كه ديناميك دروني اين پرونده عملا از هيچ قاعده و قانوني جز توان يك طرف براي اعمال قدرت و ايجاد ترس در طرف مقابل تبعيت نمي كرده است. از سال ۲۰۰۲ تا كنون، راقم اين سطور كه همواره دلمشغول اين بحث بوده به خوبي دريافته است كه جنبه حقوقي و فني مسئله در واقع بسيار نحيف تر از آن است كه جلوه داده مي شود و اصل مسئله از ديد غربي ها اين است كه برنامه هسته اي ايران و ظهور يك ايران هسته اي معادله قدرت در منطقه و فرامنطقه را به نحوي جابجا مي كند كه ديگر جايي براي مفهوم برتري ژئوپلتيكي و استراتژيك غرب در منطقه باقي نمي ماند. به همين دليل در طول اين ۱۰ سال هر يك از طرفين فقط تا آنجا توانسته معادله را به نفع خود جابجا كند كه قادر بوده از موضع قدرت با طرف مقابل سخن بگويد. اگر امتيازي در اين پرونده جابجا شده فقط ناشي از ترس يك طرف (همواره غرب) از طرف ديگر بوده و الا هرگز منطق قانون و حقوق منجر به كوچكترين جابجايي در اين معادله نشده است.
آنچه اکنون پس از ۱۰ سال می توان به عنوان روندهای این پرونده در نظر گرفت دارای چند جنبه مهم است که به مناسبت دیدار بسیار مهم رهبر معظم انقلاب با دست اندرکاران صنعت هسته ای کشور در روز گذشته، به برخی از آنها اشاره می کنیم.

نخستین مسئله این است که صورت مسئله پرونده هسته ای ایران در یک دهه گذشته کاملا تغییر کرده است. در آغاز صورت مسئله این بود که ایران باید در باره برنامه هسته ای اش اعتمادسازی کند و معنای اعتمادسازی هم این است که ایران به تدریج کل برنامه هسته ای بویژه غنی سازی را کنار بگذارد. این صورت مسئله اکنون دیگر وجود خارجی ندارد. فرایندی بسیار مهم، پیچیده و طولانی طی شده و از دل یک چالش بسیار دشوار مسئله ای با ماهیت متفاوت بیرون آمده است. امروز آمریکایی ها وقتی درباره مسئله هسته ای ایران صحبت می کنند، این کلیشه را از ذهن خود خارج کرده اند که می توان ایران را زمانی و به گونه ای وادار به صرف نظر کردن از غنی سازی اورانیوم کرد. اکنون همه دغدغه آمریکا این است که چگونه ایران به وضعیت آستانه ای نرسد، اگر رسید چگونه از آن خارج شود و اگر خارج نشد، چگونه از آن عبور نکند. در واقع اکنون آمریکا تلاش می کند رفتار راهبردی ایران در برنامه هسته ای را کنترل کند و الا به خوبی دریافته است که امکان متوقف کردن این برنامه وجود ندارد. یک تعبیر که در محافل استراتژیک آمریکا اخیرا به طور مکرر استفاده شده این است که آمریکا دریافته برنامه هسته ای ایران متوقف شدنی نیست وبه همین دلیل تصمیم گرفته به جای گذشته درباره آینده، و به جای تاریخچه درباره اهداف آن مذاکره کند. درباره صهیونیست ها هم این اتفاق به شکلی اندک متفاوت رخ داده است. اسراییلی ها زمانی - و علی الظاهر هنوز هم - با خشم و کینه می گفتند نباید هرگز و به هیچ قیمتی اجازه هسته ای شدن ایران را داد اما اخیرا فقط در این باره حرف می زنند که اولا ایران مسئله ای جهانی است و این یعنی اسراییل اعتراف می کند که به تنهایی نه می تواند و نه علاقه ای به رویارو شدن با ایران دارد و مهمتر از آن، به جای بحثدرباره جلوگیری از هسته ای شدن ایران تنها حرفی که صهیونیست ها می زنند این است که نباید گذاشت ایران وارد منطقه مصونیت شود یعنی جایی که دیگر نه امکانی برای بازداشتن و نه فرصتی برای ضربه زدن به ایران وجود داشته باشد.
بسیار مهم است توجه کنیم که هیچ کدام از این تغییرات و جابجایی های راهبردی با تعارف، مذاکره و چانه زنی به دست نیامده است. در تمام موارد، غربی ها همه تلاش خود را برای جلوگیری از رسیدن ایران به مرحله ای که مستلزم تغییر معادله قدرت باشد کرده اند و بعد که دیده اند ظاهرا امکان موفقیت وجود ندارد و ایران از راهی که می رود بازنخواهد گشت به ناچار خود را با وضعیت جدید وفق داده اند.

مسئله دوم مربوط به تحلیلی است که غربی ها درباره دورنما و نتایج هسته ای شدن ایران ارائه کرده اند.
اگر به سابقه رجوع کنیم طرف غربی همواره ادعا کرده است که تبعات ظهور ایران هسته ای غیرقابل تحمل و در حد بروز فاجعه ای جهانی خواهد بود. اگرچه غربی ها تلاش می کردند بگویند مقصودشان از ایران، ایران هسته ای و ایران مسلح به سلاح هسته ای است ولی همانطور که اخیرا هم هانس بلیکس رییس سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی و هیلاری من لورت عضو سابق شورای امنیت ملی آمریکا گفته اند مشکل آمریکا با ایران نه برنامه هسته ای بلکه خود ایران و جنبه الهام بخش سیاست های آن است و بنابراین اگر موضوع هسته ای حل می شد، حتما بهانه ای دیگر می یافتند و اجازه فروکش کردن این تقابل در هر حال داده نمی شد.
بویژه اروپایی ها در یک دهه گذشته ادعا کرده اند که هسته ای شدن ایران حداقل منجر به ۳ نتیجه اجتناب ناپذیر خواهد شد.


اول - در منطقه مسابقه تسلیحاتی راه می اندازد و دیگر کشورهای منطقه هم به دنبال ساخت سلاح هسته ای خواهند رفت.
دوم - معاهده ان پی تی به پایان راه خود می رسد.
سوم - ایران چتر هسته ای خود را بالای سر محور مقاومت در منطقه خواهد گرفت و به این ترتیب منطقه برای محور سازش به طور بی سابقه ای ناامن می شود.
درباره مورد اول اکنون دیگر حرارت و رادیکالیسم سابق وجود ندارد. خوشمزه ترین واکنش به این ارزیابی که اخیرا از جانب سعودی ها مطرح شده این است که اگر ایران سلاح هسته ای بسازد، عربستان هم سلاح هسته ای خواهد خرید! در واقع اکنون اکثر تحلیلگران در این باره اتفاق نظر دارند که اولا ایران سلاح هسته ای نمی سازد و ثانیا هسته ای شدن ایران به هیچ وجه منجر به راه افتادن یک مسابقه تسلیحاتی در منطقه نمی شود چرا که اگر بنا بود این اتفاق بیفتد بعد از آنکه غربی ها اسراییل را به بمب هسته ای مجهز کردند یا پس از آنکه پاکستان با اطلاع و اشراف آمریکا سلاح ساخت، رخ می داد.
مورد دوم در واقع فقط یک شعار توخالی است. مشکل غرب به هیچ وجه این نیست که نگران بی محتوا شدن یا کاهش کارایی ان پی تی است که اگر اینطور بود گوشه چشمی هم به تل آویو می انداخت؛ بلکه مسئله غربی ها این است که در کنار بقیه مدل های کلاسیک هسته ای شدن مانند مدل ژاپن، مدل کره و مدل آمریکا، مدلی منحصربفرد به نام مدل ایران هم ظهور کند که در قالب هیچ کدام از این دسته بندی ها قابل تحلیل نیست و لاجرم بدل به مدلی یگانه خواهد شد که بسیاری از کشورها را به دنبال خود می کشاند بی آنکه برای هسته ای شدن نیازمند نقض ان پی تی یا تبدیل شدن به یکی از اقمار آمریکا باشند.
اگر بخواهیم بحثرا خلاصه کنیم مسئله از این قرار است که غرب به هیچ وجه نگران تبعات امنیتی یا نظامی ظهور یک ایران هسته ای نیست، بلکه نگرانی اصلی غربی ها این است که هسته ای شدن ایران ژئوپلتیک منطقه خاورمیانه را چنان دگرگون می کند که دیگر چاره ای جز تن دادن به الزامات راهبردی پذیرش ایران به مثابه قدرت اول منطقه باقی نمی ماند. خصوصا برای اسراییلی ها نگران کننده تر از هر چیز، ترکیب برنامه هسته ای ایران با برتری منطقه ای است که در اثر بیداری اسلامی منطقه بوجود آمده است. اسراییلی ها می گویند تا همین جا بهار اسلامی در منطقه امنیت آنها را به نحو بی سابقه ای به خطر انداخته است، حالا اگر یک ایران هسته ای هم به این منطقه متلاطم اضافه شود، آیا دیگر از نظم غربی که آمریکایی ها بیش از ۵۰ سال برای تثبیت آن جان کندند باقی خواهد ماند؟ دگرگون شدن نحوه قرائت صورت مسئله از جانب غربی ها لاجرم در زمانی نه چندان دراز دیدگاه راهبردی آنها درباره شیوه حل مسئله را هم عوض خواهد کرد. این درسی است که ایران از تجربه ۱۰ سال چالش هسته ای آموخته و طبعا برای دیدن نتیجه آن ناشکیبا نخواهد بود.
وقتی راه را درست انتخاب کرده اید حتما به مقصد خواهید رسید.
مهدي محمدي