به گزارش افکار نیوز به نقل از کیهان،پايگاه اينترنتي كلمه در نوشته اي قابل تامل، تصميم گيري درباره فراخوان يا عدم فراخوان ۲۵ بهمن را يكي از سخت ترين تصميم هاي شوراي هماهنگي توصيف مي كند و مي نويسد: دشواري اين تصميم به واسطه مخالفان و موافقان جدي بود. مخالفان دو دسته بودند. دسته اول كساني هستند كه اساسا با حركت خياباني مخالف بوده اند و يا بعدا به دليل محقق نشدن انتظاراتشان از تجمع هاي قبلي با آن مخالف شده اند. دسته دوم كه به صورت مطلق با حركت خياباني مخالف نيستند، دلايل ديگري را بيان مي كردند از جمله اين كه فضاي اجتماعي امروز ايران آماده حركت خياباني نيست، در آستانه انتخابات هر نوع كنش جنبش سبز به سود پر كردن شكاف هاي جناح حاكم در آستانه انتخابات تمام مي شود و اين حركت هدر دادن پتانسيل حركت بعدي است. هر دو دسته مخالفان نظر خود را مطرح كردند.

کلمه افزود: اما گروه دوم(موافقان) ضمن درک دلایل گروه اول، ابعاد دیگری را در ضرورت اعلام فراخوان مطرح کردند. اهمیت سالگرد حصر سران جنبش ناگزیر بودن بخشی از گذار ما به دموکراسی از مسیر خیابان، ضرورت فعال نگه داشتن این عرصه و به هم ریختن سلسله اعصاب اقتدارگرایان از جمله این دلایل بود. در پاسخ به برخی نقدهای دسته گروه بالا درباره پر کردن شکاف های جناح اقتدارگرا گفته می شد که فاصله کم بین ۲۵ بهمن و ۱۲ اسفند به گونه ای است که پیش از ۲۵ بهمن شکاف های جناح اقتدارگرا عملا شکل گرفته است.

«کلمه» در توجیه علت دیگر دادن فراخوان به هر قیمت می نویسد: توانایی های ما هر از چند گاهی باید روغن کاری شود و بی عملی طولانی ممکن است سرخوردگی و فرسودگی را موجب شود. به همین دلیل، دلایل گروه موافق چربش بیشتری داشت. نهایتا اعمال این تصمیم از سوی شورای هماهنگی و تحقق نسبتا خوب اهداف فراخوان، دستاوردهای کم هزینه ای داشت و اعتماد به نفس را بیشتر می کند(!) فراموش نکنیم در جوامعی مثل جامعه ما، صرفا جنبش های اجتماعی کفایت می کند.
با وجود این ادعای سراسر گزافه، دیگر رسانه های اپوزیسیون مطالب تندی را علیه افتضاح کاری ۲۵ بهمن منتشر کرده اند.

بالاترین در این باره نوشت: ۲۵ بهمن هم گذشت. این روز را هر طور تفسیر کنیم، با نگاهی به عملکرد شورای هماهنگی سبز به راحتی می توان آهی از دل برآورد. با این عملکرد، حالا دیگر فقط نامی از جنبش مانده است. باید درباره این شورا و رویه آن احتیاط بیشتری بکنیم. نیز باید امیدوار بود که استراتژی های مازوخیستی این گروه، یکسره همه پتانسیل سیار جنبش را بر باد نداده باشد. این امیدواری البته امروز رقیق و ناشدنی می نماید.
رادیو فردا نیز در گزارشی تصریح کرد: یک سال پیش در چنین روزهایی بود که رفته رفته شایعاتی که درباره حصر موسوی و کروبی به گوش می رسید، تایید شد، رویدادی که دامنه اعتراض به آن هیچگاه از دنیای مجازی، به خیابان کشیده نشد.
این گزارش می افزاید: اگرچه طی یکسال گذشته شورای هماهنگی سبز با انتشار چند فراخوان تلاش کرد تا شاید بتواند اعتراضات مجازی را تبدیل به حضور خیابانی کند، اما در تصاویر ثبت شده توسط شهروندان، آنچه به چشم می خورد، تنها حضور نیروهای امنیتی است و ۲۵ بهمن ماه ۱۳۸۹ کماکان به عنوان آخرین حضور محسوس خیابانی این گروه در تقویم ثبت است.

از سوی دیگر پایگاه اینترنتی «روزنت» ضمن تخطئه لغزخوانی های بی پایه نوشت: «آنچه در ۲۵بهمن روی داد، نیازمند بررسی های بیشتر است. جدا از برخی لغزخوانی ها که البته در کار سیاسی گاهی برای حفظ روحیه ضروری است، کاهش توانایی های جنبش سبز، به ویژه در حضور خیابانی واضح تر از آن است که نیازمند فرآیند اثباتی پیچیده ای باشد. از سوی دیگر قرار گرفتن موسوی و کروبی در حصر و نیز افزایش هزینه های اعتراض، شاید در نگاه اول توجیه های قابل قبولی برای این روند نزولی به نظر برسند، اما از یاد نباید برد که پیشتر تصور می شد دستگیری احتمالی این دو به جای آن که موجب فروکش کردن اعتراضات گردد بر آتش آن خواهد دمید.»
نویسنده ادامه می دهد: «اولین انتقاد جدی می تواند متوجه شورای هماهنگی سبز باشد. عملکرد ضعیف این شورا در برنامه ریزی و نیز گزینش شیوه های نامطلوب برای اعتراض(نظیر طرح منحصر به فرد سوت سبز) نه تنها از امکان اثرگذاری اعتراضات کاسته، بلکه گاه حتی این شائبه را دامن زده که هدف این شورا از اساس اعتراض جدی و مؤثر نیست و حضور خیابانی معترضان در جهت ابراز وجود هر از چندگاه این شوراست که مورد بهره برداری سیاسی قرار می گیرد. حضور رسانه ای پررنگ و برق آسای نمایندگان شورای هماهنگی در روزهای رو به آکسیون های پیش بینی شده و محو ناگهانی ایشان تا برنامه بعدی در پیدایش این نگرش بی تأثیر نبوده است. ناشناخته ماندن اعضای شورای هماهنگی تحت لوای حفظ امنیت از دیگر مسائلی است که موجب می شود آنها مورد اعتماد قرار نگیرند. کم نیستند کسانی که در داخل به فعالیت علنی مشغولند و از پرداخت هزینه هم ابایی ندارند. اینکه عده ای خون خود را رنگین تر از دیگران بپندارند و آنها را به حضور خیابانی که خطر جانی هم ممکن است داشته باشد فرا بخوانند در حالی که حتی از انتشار نام خود بیمناکند به هیچ عنوان عادلانه نیست و افراد حق دارند که حتی در وجود چنین شورایی تشکیک کنند. اینگونه که از شواهد برمی آید، دوران مدیریت غیرشفاف و مخفی به سرآمده و افراد جان بر سر هیچ و پوچ و آرزوهای سیاسی دیگرانی که نمی شناسند نمی گذارند.
روزنت انکار عقب نشینی اپوزیسیون از خیابان به فضای مجازی را تلاشی برای جا نماندن از جنگ روانی توصیف کرد و نوشت: نمی توان تنها با چند جمله رمانتیک و سطحی که واژه «سبز» در آنها برجسته شود، افراد را برای پیاده روی یا سوت سبز کشیدن به خیابان کشاند! عملکرد شورای هماهنگی، مخالفان را دوشقه کرده است.
این پایگاه اپوزیسیونی ادامه می دهد: بسیار دیده شده که فعالین سیاسی خارج از کشور نسبت به میزان اثرگذاری فعالیت های خود دچار بزرگ بینی و توهم می شوند و تلاش بسیار بر سر راهی می گذارند که فایده و دستاورد چندانی در انتهایش نیست. فی المثل اینکه برگزاری برنامه های یادبود و تجمعات در میدان ها و خیابان های شهرهای خارجی بسیار خوب است و تقریباً همیشه با نیت صادقانه انجام می گیرد محل تردید نیست. اما با تمام احترام به آنها واقعیت این است که گاهی تعداد کسانی که از این برنامه ها یا اخبار مربوط به این برنامه ها باخبر می شوند از تعداد انگشتان دو دست تجاوز نمی کند. جالب آنجاست که در برخی مواقع بر سر این برنامه ها، رقابت های درون شهری، بحثو جدل ها و دعواهای جدی میان گروه های بسیار کوچک، وب سایت ها و یا میان شخصیت های حقیقی در دنیای مجازی درمی گیرد که بعضاً مایه شرمساری است و شب و روز افراد را تا مدت های طولانی به درگیری های بی حاصل اختصاص می دهد. برخی کنشگران سیاسی از یاد می برند که بازدیدکنندگان وب سایت هایشان به شدت نسبت به جمعیت جامعه ایرانی اندک است، و این دنیای آنهاست که به اندازه فیس بوک و چند وب سایت تحلیلی رو به کوچک شدن می رود.
روزنت در پايان نوشت: در اين ميانه، تلاش شبانه روزي عده اي ديگر از مدعيان كنشگري سياسي و اجتماعي براي انجام فعاليت هاي كم تأثير و ذوق و شوق و هول انتشار آن در فضاي مجازي به قصد تبليغ خود و استقبال قابل توجهي كه از اين حركات ناراحت كننده و گاه حتي خنده آور به عمل مي آيد تلنگري است به تولد مبارزين قلابي و نيز به آنكه مفهوم مبارزه اساساً در حال تغيير و كشيده شدن به ابتذال است. دنياي مجازي متأسفانه امروز بيشتر در جهت خودنمايي هاي زننده مبارزان فيس بوكي به كار گرفته مي شود و نتيجتاً منجر به پيدايش توهمات نادرست مي گردد. در اين بلبشوي فيس بوكي علاوه بر نويسندگان، انديشمندان و هنرمندان باسمه اي، مبارزان پيزوري بسياري پرورش يافته اند كه متأسفانه گاه از سوي گروه هاي سياسي مورد مشورت هم قرار مي گيرند و از برهم كنش ندانم كاري ها شكست هاي متوالي را رقم مي زنند.