دولتآبادی در پی درگذشت بانوی ادبیات داستانی ایران در یادداشتی با عنوان اهمیت سیمین دانشور که در اختیار ایسنا گذاشته، نوشته است:

«سیمین دانشور شخصیت مهمی است از بابت ادبیات داستانی ایران. دانشور هنگامی به خلق «سیاوشون» پرداخت که فرهنگی‌زده‌های سطحی و دور از باطن ادبیات ایران و سنگ‌باروهای پشتوانهٔ آن‌، درانداخته بودند که دورهٔ رمان‌نویسی به سرآمده؛ ‌ چون در جامعهٔ امروز دنیا فرصت‌های قرن نوزدهمی دیگر وجود ندارد و مردم وقت و حوصلهٔ خواندن رمان ندارند و داستان کوتاه، ژانر ادبی معاصر است(همان‌چه این روز‌ها به می‌نی‌مالیسم رسیده است). بدیهی است چنین بحث‌هایی در ادبیات غرب - اروپا و آمریکا - وجود داشت. اما آن‌ها «قرن‌ نوزدهم» خود را گذرانیده بودند و در قرن بیستم وارد میدان‌های آسمان‌ها شده بودند! ‌ در حالی‌که ما ایرانیان در قیاس هنوز وارد قرن هجدهم میلادی هم نشده بودیم.

به این ترتیب، سیمین دانشور که همسر شتاب‌زده‌تر نویسندگان دورهٔ زندگی‌اش بود، ‌ یعنی همسر جلال آل احمد(آن سید بزرگوار و جوشی) دور از شتاب‌های دوره‌یی، ژرفا و آرامش را پیشه کرد و غرق شد در بحر زیبای «سووشون»؛ و آن استقبال بجای خوانندگان «سووشون» بحث‌های نامربوط را یک‌سره خنثا کرد و باعثشد ثقل واقعی ادبیات ایرانی(چه در رمان، چه در داستان کوتاه) بار دیگر آهنگ این‌زمانی خود را به دست آورد. طرفه آن‌که سیمین دانشور خود در دانشگاه تهران، تاریخ هنر و نظریهٔ هنر تدریس می‌کرد و اگر به چنان نتیجه‌ای رسیده بود در باب تبیین وضعیت ادبی‌ در ایران، از زبان او باید می‌خواندیم که چه شده است؟ اما آدم‌های کم‌حوصله و سبک‌مایه به روند تدریجی جهشی تاریخ و تبیین نظری آن هم توجه نداشتند. پس سیمین دانشور طرحی به واقع نو از ادبیات درافکند که قوت قلب دوستداران ادبیات معاصر ایران را افزون‌تر کرد.

همزمان - با اندک تفاوت زمانی - شوهر آهوخانم علیمحمد افغانی منتشر شد و سپس همسایهها ی احمد محمود، و ادبیات معاصر ما یکی از مسیرهای اصلی خود را دور از آن غوغاها بازیافت. این است که سیمین دانشور برای ما اهمیتی ممتاز مییابد.