محور اصلی طرح تحول اقتصاد را باید هدفمندی یارانه ها و اصلاح قیمتها دانست. طی چند دهه گذشته تخصیص نامناسب یارانه ها نه تنها موجب توزیع نادرست درآمد شده بلکه با اختلال در کارکرد درست اقتصاد، اثرات مخربی بر آن داشته است.

به گزارش جهان، البته تنها ایران نیست که طعم تلخ اقتصاد دولتی مبتنی بر یارانه ها را چشیده است. بلکه در دهه ۷۰ میلادی تمام اقتصاددانان دنیا پی به صدمات آن برده بودند و پیش بینی می کردند که چنین اقتصادهایی در نهایت به بن بست می رسند.

تدوین و اجرای سیاست های تعدیل اقتصادی در دولت آقای هاشمی، تلاشی برای تحقق اهداف طرح تحول اقتصادی بود. اما با وجود اهداف مشابه، تفاوت در نحوه اجرا، اولویت‌بندی‌ها، زمان سنجی و برخی عوامل دیگر «تعدیل» را از «تحول» متفاوت کرد.

دولت آن وقت، با مدل خاص خود می خواست فقرا را پیاده کند تا «قطار توسعه» را راه بیندازد و بعد که قطار راه افتاد اگر از فقرا کسانی ماندند که زیر چرخهای قطار له نشده بودند آنها را هم سوار کند؛ اما در نهایت فقرا له شدند اما قطار توسعه چندان راهواری هم راه نیفتاد.

بر تبعات زیانبار روش تعدیل اقتصادی دولت آقای هاشمی شکی نیست که این موضوع بر همه اثبات شده است؛ اما برخی آن روزها با اصل طرح تعدیل که همان حذف یارانه ها بود مخالفت ورزیدند و آن را برنامه دیکته شده سازمان های بین المللی دانستند. ولی امروز این مخالفین سرسخت نیز به این نتیجه رسیده اند که یارانه ها باید حذف شود.

در شرایط امروز چند دیدگاه در خصوص طرح تحول وجود دارد:

اقتصاددانان عدالت محور، ضمن تأکید بر درستی انتخاب این راهبرد برای درمان بخش مهمی از بیماری های اقتصادی دامنگیر کشور، اجرای " شتاب زده " طرح هدفمند کردن یارانه ها را موجب رشد فقر و افزایش آمار افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی می دانند لذا به اصلاح تدریجی معتقدند اما برخی اقتصاددانان لیبرال طرفدار مکتب شیکاگو و نئوکلاسیکها به اجرای سریع، شوک درمانی و اصلاح یکجا اعتقاد دارند.

از آن طرف اقتصاددانان لیبرال پیش نیاز حذف یارانه ها را بهبود فضای کسب و کار، نظم سیستم‌های اداری، شفافیت و انضباط مالی دولت می دانند. البته به نظر برخی از آنها دولت در زمان حاضر، این پیش‌شرط ‌ها را به اندازه لازم محقق نکرده است.

از عجایب است که اقتصادانان چپ گرا نیز همچون دو طیف اصلی از اقتصاددانان به هدفمندی یارانه ها معتقدند با این پیش شرط که تحت شرایط خاصی اجرا شود تا به نتیجه مطلوب برسد.

به اعتقاد این طیف از اقتصادانان این ابزار سیاستی در زمانی باید به کار گرفته شود که جامعه دارای شرایط خاصی باشد و به زعم ایشان الان آن ویژگی‌ها در حد لازم در جامعه ایران وجود ندارد. به نظر آنها اگر هدف، اجرای عدالت در جامعه است باید قبل از آنکه به سمت شوک قیمتی برویم الگوی تولید خودرو، الگوی تولید پالایشگاه و نیروگاه ها و تولید مسکن را اصلاح کنیم و سیستم حمل و نقل عمومی را توسعه داده و کارآمد نماییم وگرنه اجرای این طرح به خودی خود ما را با تورم و تبعات سنگین اقتصادی و اجتماعی مواجه می‌کند.

به این ترتیب اکثر طیفهای فکری اقتصادی در ایران از منتهی الیه چپ تا لیبرالهای طرفدار بازار و حتی سیاستمداران غیر اقتصادی همه معتقدند که باید به طریقی شر یارانه ها را از اقتصاد ایران کم کرد. در چنین شرایطی این برنامه، چه طرح هدفمندی نامیده شود چه چیز دیگری، هدف حذف یارانه هاست.

اگر منتقدی از طرح انتقاد می کند نه به دلیل مخالفت با اصل طرح بلکه برای کاهش تبعات و هزینه های آن از دوش مردم و دولت است، از سر نگرانی و دلسوزی نظام و کشور است. به جرات می توان گفت اصول و اهداف طرح تحول اقتصادی و به تبع آن هدفمند کردن یارانه ها، مخالفی ندارد. آنچه مورد انتقاد است ریزه کاری های شرایط و نحوه اجراست. لذا وقتی مخالفی برای اصل طرح وجود ندارد شایسته نیست که دولت چوب مخالفت را بر سر منتقدینی از این دست بکوبد!

شايسته است منتقدين نيز به اين امر مهم توجه داشته باشند كه به شهادت همه، تمامي دولت هاي قبلي بر درستي اين راهبرد تأكيد داشته اند و حتي برخي انجام آن را آرزوي دست نايافته خود اعلام مي كردند. لذل همت امروز دولت در حقيقت نعمت مغتنمي است براي كشور كه مي بايد از آن استقبال نمود و با انتقادات و پيشنهادهاي عملي به انجام بهتر آن كمك نمود، نه اينكه وقتي همهي عزم و همت كشور، اعم از دولت و مردم مصروف امري بدين پايه از اهميت شد، با سخنان يأس آور و ترمزگون از اساس، اصل حركت را نفي نماييم!