به گزارشافکارنیوز، روزنامه کیهان نوشت:
ارگان رسمی سازمان سیا پس از ماه ها نقش آفرینی در عملیات روانی موردنظر دولت آمریکا، اذعان کرد تهدید نظامی علیه ایران فراتر از بلوف نیست.

رادیو فردا از جمله صدها رسانه ای است که علی الدوام تلاش داشته با انتشار تحلیل ها و گزارش های القایی، گزینه تهدید نظامی علیه ایران را معتبر و جدی نشان دهد. با این حال وب سایت رادیو فردا در تحلیلی که به اختلافات اپوزیسیون جمهوری اسلامی از جمله در زمینه موافقت یا مخالفت با حمله به ایران اختصاص داشت، تصریح کرد: هیچ کشور غربی برنامه ای برای حمله نظامی جهت سرنگونی رژیم ایران ندارد و معمولا این مقامات جمهوری اسلامی هستند که این هدف را برای غربیان اعلام کرده اند[!؟] بنابراین دیدگاهی که عکس گزاره فوق را تحت عنوان لیبیائیزه کردن ایران به کار گرفته، واقعیت را نادیده می گیرد.[جالب اینجاست که همین رادیو پیش از این بارها گزارش های القایی با موضوع احتمال لیبیایئزه کردن ایران از سوی آمریکا منتشر کرده بود که هیچ کسی آن را جدی نگرفت.]

این وبسایت می افزاید: هیچ کشوری حتی در حال حاضر و حداقل تا یکسال آینده برنامه ای برای حمله به تاسیسات اتمی نیز ندارد. تا روشن شدن نتایج تحریم های خرید نفت و بانک مرکزی برای مهار برنامه اتمی ایران نمی توان از حمله نظامی به عنوان یک احتمال قریب الوقوع سخن گفت. پس از تجربه پر خرج و پرهزینه حمله به عراق و افغانستان، دولت آمریکا و افکار عمومی این کشور برای جنگی دیگر آمادگی ندارند. همچنین تا نوامبر ۲۰۱۲ و انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا ریسک جنگ برای دولت اوباما بالا و احتمال اقدام بدان پایین است. سخن از حمله نظامی اسرائیل نیز بیشتر به تحرکاتی برای اعمال تحریم ها می ماند تا اعلام زمان جنگ.

در ادامه این تحلیل خواندنی آمده است: بیش از ده هزار غیرنظامی در سوریه کشته شده اند اما هنوز دول غربی نتوانسته اند با روسیه و چین بر سر کناره گیری دولت اسد به توافق برسند و قطعنامه شورای امنیت توسط آن دو وتو می شود. با توجه به شرایط ایران و به خواب رفتن جنبش سبز هیچ چشم اندازی برای مداخله نظامی برای برهم زدن توازن قوا در شرایط بحران سیاسی به چشم نمی خورد. بدین ترتیب اصولا فرض نزدیک بودن حمله نظامی و همسویی یا عدم همسویی اپوزیسیون با آن و بنا کردن بنیان تمایزگذاری در درون اپوزیسیون بر این مبنا بی دلیل و ناموجه است.

نویسنده این تحلیل(مجید محمدی) که از ترویج کنندگان علنی «مزدوری» برای سازمان سیا به شمار می رود، بدین ترتیب نتیجه گرفته که نباید اپوزیسیون را براساس مخالفت یا موافقت با حمله نظامی به ایران تقسیم بندی کرد. این در حالی است که پس از حمله ناتو به لیبی، طیفی از گروهک های ضدانقلاب نظیر سلطنت طلبان، سازمان منافقین و برخی عناصر سابقا مدعی اصلاح طلبی ارتباطاتی با مقامات آمریکایی گرفته و خواستار حمله نظامی به ایران به شیوه لیبی شدند. گزارش این ملاقات ها در مطبوعات غربی منتشر و از سوی برخی رسانه ها - از جمله بالاترین و رادیو فردا و گویانیوز و… - برجسته سازی هم شد. حال اینکه اصل این پیشنهاد، از سر بلاهت و خارج از عهده طرف آمریکایی بود و رادیو فردا هم با ۶ ماه تاخیر و گنده گویی، بدان اقرار می کند موضوع دیگری است.

نویسنده رادیو فردا که طی چند نوبت فروش اطلاعات و همکاری با دولت های غربی به ویژه آمریکا را شغلی «شرافتمندانه»! خوانده، بار دیگر در نوشته اخیر خود از اپوزیسیون خواسته تا به دنبال هم پیمان در میان دولت های غربی باشند و از اینکه حتی در این میان اپوزیسیون به آنها «همسو با بیگانه، ابزار دست امپریالیسم و ستون پنجم بیگانه» گفته شود، ابایی نداشته باشند. او البته به دلایل کاملا روشن، مزدوری و روابطه ارباب - نوکری را «هم پیمانی» جا زده است.

گلوبال ریسرچ: آمریکا به جای سند بهانه رو می کند

یک رسانه معتبر آمریکایی اعلام کرد با وجود افزایش جاسوسی های سازمان سیا کوچک ترین نشانه ای مبنی بر انحراف برنامه هسته ای ایران به سوی برنامه نظامی به دست نیامده و بنابراین می توان نتیجه گرفت که آمریکا با القای نگرانی درباره برنامه هسته ای ایران، مایل است هدف اصلی خود در زمینه معارضه با ایران را بپوشاند.

پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ در گزارش خود نوشت: گسترش مراقبت های آمریکا نسبت به برنامه هسته ای ایران در ۳ سال گذشته و به کارگیری صدها هواپیمای جاسوسی، هیچ نتیجه ای نداشته تا آمریکا با استفاده از آن بتواند ترس از جمهوری اسلامی به دلیل تولید سلاح اتمی را توجیه کند.

این گزارش می افزاید: از زمانی که اوباما به ریاست جمهوری رسیده، تعداد اعضای سیا که در بخش ایران کار می کنند، از ده ها نفر به صدها نفر افزایش پیدا کرده است. پنتاگون و سیا تلاش می کنند ثابت کنند که ایران در پی رسیدن به توانایی تولید سلاح اتمی است، اما مدرکی ارائه نکرده اند. این نتیجه درخشانی است که از گزارش های واشنگتن پست در روز ۸ آوریل بدست آمده است. نه مقامات آمریکایی و نه خود روزنامه هیچ تلاشی برای ارائه مدارک نمی کنند. آنها در عوض از هواپیمای جاسوسی که می تواند صدها عملیات جاسوسی را انجام دهد و وارد حریم دفاعی ایران شود، می نویسند و قابلیت هایش را نشان می دهند.

گلوبال ریسرچ افزود: بعبارت دیگر، مدرکی دال بر وجود سلاح اتمی یا تلاش برای ساخت آن از سوی ایران وجود ندارد. همانطور که ایران سال هاست اعلام می کند.

این رسانه آمریکایی سپس به گزارش واشنگتن استناد کرد: واشنگتن پست می نویسد «هواپیماهای جاسوسی سیا ده ها سایت اتمی را در این کشور تحت نظر دارند و صدها بار قبل از سقوط یکی از این هواپیماهای بدون سرنشین در ایران، بر فراز تأسیسات اتمی ایران پرواز کرده اند. زیر نظر گرفتن تأسیسات اتمی ایران بخشی از برنامه افزایش اطلاعات است که در دولت بوش آغاز شد و تا کنون ادامه دارد.»

گلوبال ریسرچ از گزارش واشنگتن پست این نتیجه را گرفت: بدون توجه به اینکه وارد شدن به حریم هوایی ایران قانونی است یا نه، گزارش این روزنامه نشان می دهد اگر سازمان های جاسوسی آمریکا و کشورهای غربی، کوچک ترین اثری از تولید سلاح اتمی در تأسیسات ایران پیدا می کردند، خبر آن تیتر صفحه اول همه روزنامه های دنیا بود. اما این کار را نکرده اند. تعداد زیادی از منابع اطلاعاتی آمریکا در سال ۲۰۰۷ اعلام کردند که ایران برنامه تولید بمب اتمی ندارد.

این پایگاه اینترنتی معتبر خاطرنشان می کند: به نظر می سد ورای همه این ها ایران حق دارد از اورانیوم غنی سازی شده در امور پزشکی مثل رادیوگرافی استفاده کند. کارشناسان می گویند برای تولید بمب اتمی، این کشور باید توانایی غنی سازی اورانیوم ۹۰ درصد را داشته باشد. چطور ممکن است اورانیوم ۲۰ درصد معنایش تولید سلاح اتمی باشد؟

از همه این گفته ها می شود به این نتیجه رسید که هدف واقعی آمریکا در مورد ایران چیست. موضوع اصلی براندازی و معارضه با ایران است و آمریکا با هشدار در مورد سلاح اتمی قصد دارد هدف اصلی خود را پنهان نگاه دارد.

یافتن نامزد انتخابات یا مشخص کردن نسبت خود با نظام و ساختارشکنان؟!

یک عضو اقلیت مجلس گفت اشتباه اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ باعثحذف آنان از صحنه سیاست شد.

خباز در عین حال گفته است اصلاح طلبان با محوریت خاتمی به عرصه انتخابات بازمی گردند. اما محمد هاشمی دبیر سیاسی حزب کارگزاران معتقد است با روند فعلی حضور اصلاح طلبان بعید است و باید منتظر اعلام استراتژی کشور درباره انتخابات ریاست جمهوری ماند.

محمدرضا خباز عضو حزب اعتماد ملی به خبرگزاری مهر گفت: اشتباه اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ منجر به حذف همیشگی آنان از صحنه سیاست شد. اشتباه استراتژیک اصلاح طلبان به همراه حربه های تهدید و تحریم رقیب منجر به سنگین شدن هزینه و حذف اصلاح طلبان از صحنه سیاست شد.

وی گفت: علت حضور کم رنگ اصلاح طلبان در انتخابات مجلس، فقدان محور در تهران بود تا بتواند بین نیروهای اصلاح طلبی در سراسر کشور هماهنگی ایجاد کند.

خباز با بیان اینکه خاتمی باید نقش محوریت اصلاح طلبان را برای بازسازی و حضور مجدد به عهده بگیرد گفت: حضور خاتمی در انتخابات مجلس باب جدیدی را در جریان اصلاحات برای بازگشت مجددش به صحنه سیاست باز کرد؛ بنابراین اگر نظام نیز کمک کند یک بازی و رقابت جدی در جامعه برای انتخابات ریاست جمهوری شکل خواهد گرفت.

وی با بیان اینکه چهره ای جز خاتمی برای بازسازی جبهه اصلاحات وجود ندارد، گفت: فکر نمی کنم دیگر حزب اعتماد ملی برپا شود و فعالیت سیاسی داشته باشد چرا که دبیرکل آن حق فعالیت سیاسی ندارد و تا قائم مقام حزب از اعضا دعوت نکند اعضا نمی توانند فعالیت حزبی داشته باشند.

عضو اقلیت مجلس با اشاره به اشتباه استراتژیک اصلاح طلبان در انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری گفت: تعدد کاندیدای اصلاح طلب یکی از اشتباهات ما در انتخابات بود که آرا شکست و چندکاسه شد لذا این اشتباه دیگر نباید تکرار شود و اگر محوری برای وحدت و جمع کردن نیروهای معتدل و میانه روی اصلاح طلب پیدا شود باید به کاندیدای حداقلی راضی باشیم.

اما محمد هاشمی معتقد است: اصلاح طلبان برای شروع مجدد فعالیت خود در انتخابات ریاست جمهوری آینده منتظر استراتژی کشور برای این دوره انتخابات باشند.

دبیر سیاسی حزب کارگزاران سازندگی در گفت وگو با باشگاه خبرنگاران اظهار داشت: اگر درباره این موضوع انتخابات مجلس نهم را الگو قرار دهیم بایستی گفت احزاب در این دوره نقش فعالی نداشتند و بیشتر برخی تشکل ها در قالب جبهه ها در این دوره تاثیرگذار بودند.

وی افزود: در صورتی که این روند همچنان ادامه داشته باشد به طور حتم حضور اصلاح طلبان بعید به نظر می رسد لذا بایستی منتظر ماند تا استراتژی کشور نسبت به انتخابات ریاست جمهوری اعلام شود.

گفتنی است انتخابات ریاست جمهوری خرداد سال آینده برگزار می شود.

اخیرا برخی فعالان جبهه اصلاحات و از جمله کسانی چون عباس عبدی و محمد قوچانی و… از سران این جریان خواسته اند پیش از بازگشت مجدد به فضای سیاسی، صراحتا تکلیف خود را با تحرکات رادیکال ۳ سال گذشته تحت عنوان جنبش سبز به رفتارهای ساختارشکنانه و ادعاهایی نظیر تقلب در انتخابات که در تعارض با ادعای اصلاح طلبی و پایبندی به نظام و قانون اساسی قرار داشت، مشخص کنند.

هر کدام از این میتینگ ها زار و نزاری اپوزیسیون را داد می زند

نشست گروهی از عناصر فراری در واشنگتن، ضمن اینکه باعثبرخی مجادلات شد، سر درد دل درباره بحران اپوزیسیون را میان محافل ضدانقلاب باز کرد.

علیرضا نوری زاده درگفت وگو با شهرام همایون مجری «کانال یک» گفته است: به خاطر اینکه بعضی ها شخصیت من را «کاریزماتیک» می دانند، گفته بودند که اگر نوری زاده در این نشست حضور داشته باشد حاضر به شرکت نیستند؛ چون با حضور نوری زاده جلسه اپوزیسیون به هم می ریزد.»

وی افزود: «این کنفرانس دو روزه با حضور اشخاصی از طیف های کومله، مارکسیست، اصلاح طلب میانه رو و اصلاح طلب تندرو با موضوع هماهنگی میان طیف های مختلف اپوزیسیون مقیم خارج برگزار شد. موارد مختلفی در این جلسه مطرح شد؛ بعضی ها پروژه عبور از جمهوری اسلامی را خواهان بودند و اعتقاد به براندازی نظام موجود داشتند. اما عده دیگری که از اصلاح طلبان میانه رو بودند، قائل به باقی ماندن جمهوری اسلامی بودند و فقط اصلاحات جزئی را مطالبه می کردند.»

وی همچنین به ترتیب دهندگان نشست گفت اگر آنها به کوته فکری های خودشان ادامه بدهند، علیه آن ها افشاگری می کنم. من نمی دانم این آدم ها وقتی اینطور کوته فکر هستند چطور می خواهند ایران را نجات بدهند؟ به قول یکی از دوستان ما که به این آقایان گفته بود «اینقدر برای آزادی ایران عجله نداشته باشید. یک کم صبر کنید من کارهایم را در آمریکا انجام بدهم تا بتوانم با شما به ایران بیایم»!

حسن شریعتمداری از شرکت کنندگان در نشست هم به بی بی سی گفت: برخی فکر می کنند امکان همکاری بین جریان برانداز و کسانی که می خواهند درون نظام اصلاحات کنند فراهم نیست. در میان طرح هایی که پیشنهاد شد، اصلاحات از درون نظام با کمترین استقبال حضار مواجه شد.

آرش غفوری نیز به بی بی سی گفته است: اگر می دانستم نشست دنبال طرح های براندازانه است از اول شرکت نمی کردم.

در این میان حسین باقرزاده عضو جدا شده سازمان منافقین معتقد است: اپوزیسیون دچار یک بحران است، بحران نمایندگی از طرف مردم ایران. البته مدعیان نمایندگی کم نیستند. حتی کسانی هم تلاش کرده اند از راه دور(خارج کشور) شانس خود را بیازمایند و مردم را به حرکت نمادین فرا بخوانند اما پاسخ چندانی نگرفته و انزوای بیشتر خود را به نمایش گذاشته اند.

وی در سایت «ایران امروز» نوشت: دستاورد نشست استکهلم و واشنگتن دیدار افرادی با دیدگاه های متضاد بود.[اما] برای بسیاری که در این جلسات حضور ندارند سؤال منطقی پیش می آید مبنی بر اینکه اینها چه کسانی هستند و چه صلاحیتی برای شرکت در آن داشته اند؟ به همین دلیل اولین و عمومی ترین واکنش در برابر این نشست ها، اعتراض و تخطئه و شایعه پردازی است. البته احتمالاً عوامل اطلاعاتی رژیم نیز در پخش این بدگمانی ها و تهمت زنی ها و شایعه پراکنی ها سهم کمی ندارند. ولی، نقد و اعتراض های منطقی و بی غرضانه به این نشست ها و ترکیب شرکت کنندگان در آن ها نیز کم نبوده است.

«ایران امروز» در نوشته دیگری خاطرنشان کرد: اغلب نشست های سالیان اخیر در خارج کشور جنجال آفرین و حاشیه ساز بوده اند. شاید به این دلیل که، برخلاف شفاف مند بودن مالی / هزینه ای و آشکار بودن و علنیت خبری / رسانه ای در کنفرانس ها و همایش های برگزار شده توسط احزاب و سازمان های سیاسی یا نهادها و مؤسسات مدنی در کشورهای اروپایی یا آمریکا، نسخه های مشابه چنین کنفرانس هایی که در همین کشورها توسط ایرانیان(اپوزیسیون) برگزار می شود، نه تنها شفاف نبوده بلکه همواره با برگزاری هر کنفرانس جدیدی، انبوهی از ابهامات و سردرگمی های جدیدتر برآنچه تا پیش از آن تلنبار شده بود، افزون می شود.

این ارزیابی ناظر به برخی گزارش های رسانه های وابسته به اپوزیسیون است که از هدایت اطلاعاتی و مالی دو نشست واشنگتن و استکهلم توسط سرویس موساد و استخبارات عربستان سعودی خبر داده بودند.

ایران امروز با بیان اینکه «پرسش های روشن اما بی جواب وجود دارد» نوشت: نتیجه این نشست ها و هزینه های مالی و ارتباطی صرف شده، به چه میزان به کار مبارزه می آید و چه قدر مخاطب دارد؟ چه قدر به اپوزیسیون در خارج اعتبار می بخشد؟ مروری اجمالی بر تجربه تلاش هایی از این دست در یکی دو دهه اخیر حاکی از آن است که در برابر پرسش های مذکور، آن سان که بتوان با نگاه به پشت سر گام های بعدی را با احساسی توأم با رضایتمندی و کامبیابی برداشت، پاسخ های مجاب کننده و مثبتی نمی توان یافت.

نویسنده همچنین خاطرنشان کرد: در طول سالهای اخیر بخش قابل تأملی از مجموعه مواضع و رویکردها و طرح ها و فراخوان های سیاسی، به فاصله کوتاهی پس از ارائه به افکار عمومی به دلیل عدم انطباق با شرایط واقعی و مؤلفه های عینی دست اندرکار تکوین روندهای جاری، رنگ باخته و بلاموضوع شده اند.

همین تکرار رنگ باختگی و بی ثمر و بی اثر ماندن مواضع و طرح ها به فاصله کوتاهی پس از دسترسی افکار عمومی به آنها، نه فقط باعث عمیق تر شدن خندق بی اعتمادی در درون مجموعه های سیاسی می گردد، بلکه منجر به سلب مجدد اعتماد عمومی می شود.