به گزارش افکار نیوز به نقل از خراسان، متهم اين پرونده که صبح ديروز در شعبه ۸۰۹ مجتمع قضايي شهيد قدوسي مشهد، مقابل ميز عدالت قرار گرفت، درباره چگونگي ارتکاب جرايم هولناک خود به قاضي اسماعيل شاکر گفت: اهل يکي از شهرهاي غربي کشور هستم که از مدتي قبل به مشهد آمدم و با خريد يک دستگاه پيکان مسافرکشي مي کردم تا هزينه هاي زندگي ام را تأمين کنم.

وی افزود: وقتی در شهرک شهید رجایی ساکن شدم، در همسایگی ام زنی زندگی می کرد که با همسرش اختلاف داشت و بیشتر کارهای او را من انجام می دادم تا این که غروب یک روز پاییزی(سال گذشته) او به من گفت: برای فرزندم یک میز تحریر کوچک خریده ام اما این میز خوردگی دارد و قسمت هایی از حاشیه آن نیز شکسته است، می خواهم میز را به فروشنده بازگردانم و یا این که آن را تعویض کنم. متهم که با خونسردی کامل سخن می گفت، ادامه داد: او از من خواست تا با هم برای پس دادن میز تحریر به منطقه آب و برق برویم.

من هم که همه کارهای «م. س»(مقتوله) را انجام می دادم، قبول کردم و با گذاشتن میز تحریر در داخل خودرو به طرف آب و برق به راه افتادیم ولی وقتی به نزدیکی فروشگاه مذکور رسیدیم دیگر امکان عبور یا پارک خودرو در آن محل نبود بنابراین خودرو پیکان را کمی پایین تر از فروشگاه پارک کردم و خودم داخل خودرو نشستم.
وی اضافه کرد: پس از آن «م» میز تحریر را با خود به فروشگاه برد ولی دقایقی بعد با همان میز برگشت و گفت: «فروشنده میز را قبول نکرد و حاضر به تعویض آن هم نشد» به همین دلیل دوباره میز را روی صندلی عقب خودرو گذاشتیم و «م» نیز در صندلی جلو نشست و به طرف منزل(بازه شیخ) حرکت کردیم. در بین راه او باز هم از اختلافات خانوادگی با همسرش گفت و ادامه داد که اگر من این میز را به منزل بازگردانم حتما دعوایی به راه می افتد و همسرم مرا سرزنش می کند که چرا این میز را خریده ام.

متهم تصریح کرد: هوا تاریک شده بود و ما پشت جمعه بازار رسیده بودیم که آن زن به گونه ای از ارتباطات نامشروع سخن به میان آورد و به طور غیرمستقیم اشاره می کرد که افرادی به تلفن همراهش زنگ می زنند و… دیدم حرف هایش بوی «خیانت به شوهر» می دهد. در این لحظه بود که غیرتم اجازه نداد تا دیگر حرف هایش را بشنوم بنابراین اسلحه کمری را که همراهم بود، بیرون کشیدم و در همان حال گلوله ای به سرش شلیک کردم که این گلوله به قسمت بالای گردنش اصابت کرد و خون فواره زد.

آن زن بدون این که دیگر حرفی بزند روی صندلی افتاد و من نیز همچنان خونسرد به مسیرم ادامه می دادم. آن منطقه خلوت بود و کسی از این ماجرا مطلع نشد. وی گفت: در این اندیشه بودم که جسد را چکار کنم فکری به ذهنم رسید و در تاریکی شب از پشت جمعه بازار تغییر مسیر دادم و به طرف انتهای التیمور حرکت کردم ولی مکانی که بتوانم جسد را در آن جا پنهان کنم، پیدا نکردم تا این که به جاده شترک رسیدم. آن جا خلوت بود و هیچ خودرویی هم در جاده دیده نمی شد. در همین حال از جاده اصلی خارج شدم و جسد را در بیابان های اطراف جاده از خودرو بیرون انداختم.

پس از آن وقتی مطمئن شدم که کسی در آن اطراف مرا ندیده است، به طرف منزلم حرکت کردم و شبانه خون داخل خودرو را به طور کامل شستم تا اثری از جنایت باقی نماند. عامل این جنایت مسلحانه درادامه اعترافاتش افزود: بعد از این ماجرا به زندگی عادی ام ادامه می دادم و با پیکان مسافرکشی می کردم تا این که با زن دیگری آشنا شدم و تلفنی با یکدیگر ارتباط داشتیم.
آن زن در عقد موقت مرد دیگری بود و برای انجام برخی از کارهایش به من زنگ می زد. یک روز او با من تماس گرفت و از من خواست به خانه اش بروم. او می گفت: باید دنبال منزل اجاره ای بگردد و از من خواست تا با هم به چند بنگاه املاک سر بزنیم و منزلی را برای او اجاره کنیم. آن روز هم که من به خانه این زن رفتم هوا سرد بود کمی کنار بخاری ایستادم تا خود را گرم کنم اما آن زن نیز درباره مسائلی حرف می زد که هر لحظه شیطان مرا وسوسه می کرد.

در همین حال بود که اسلحه ام را بیرون آوردم و گلوله ای به سرش شلیک کردم ولی گلوله به کنار سرش اصابت کرد. پس از آن او را در همان حال و در حالی که خون از سرش می آمد، رها کردم و با سرقت طلاهایش از محل گریختم. بعد فهمیدم که اطرافیانش متوجه ماجرا شده و او را به بیمارستان برده اند.
متهم این پرونده جنایی در پاسخ به سوال مقام قضایی که اسلحه را از کجا و به چه منظوری تهیه کرده است، گفت: اسلحه کلت را برای دفاع شخصی از یکی از شهرهای غربی کشور خریدم و همیشه همراهم بود. هیچ گاه فکر نمی کردم که روزی ممکن است دستگیر شوم چون هیچ وقت سرنخی از خودم باقی نمی گذاشتم.

اين گزارش حاکي است: پس از پايان اعترافات صريح متهم، وي با صدور قرار بازداشت موقت از سوي قاضي اسماعيل شاکر در اختيار کارآگاهان دايره جنايي پليس آگاهي خراسان رضوي قرار گرفت تا تحقيقاتي درباره جرايم احتمالي ديگر وي انجام شود. متهم اين پرونده با سرنخ هايي که زن مجروح و اطرافيانش در اختيار پليس گذاشته بودند چند روز پس از انجام سرقت مسلحانه دستگير و به دستور قاضي شعبه ۵۰۷ بازپرسي روانه زندان شده بود. از سوي ديگر کارآگاهان که مشغول تحقيق روي پرونده قتل زني بودند که جسدش در کنار جاده شترک پيدا شده بود، به دستور قاضي ويژه قتل عمد و براي يافتن سرنخي از قاتل به بررسي پرونده مجرماني پرداختند که متهمان از سلاح کلت براي ارتکاب جرم استفاده کرده اند و بدين ترتيب پيگيري اين سرنخ، کارآگاهان را به مرد زنداني رساند و او پس از احضار به، ارتکاب جنايت مسلحانه را نيز قبول کرد.