به گزارش افکارنیوز،متن کامل جوابیه غلامحسین الهام در پاسخ به انتقادات گسترده چهره های سیاسی و مذهبی به اظهراتش در گفتگو با یکی از سایت های خبری که در وبلاگ شخصی وی منتشر شده است، به شرح زیر است:

مصاحبه‌ای در چند سطر که برای مخاطب کاملاً قابل درک و فهم بود و البته مسئولیت آن با گوینده، با تحریفی حساب‌شده، موجی از تخریب ساخت. اگرچه مضار متعدد داشت ولی حسن بزرگ آن بسیار ارزشمند بود و آن تفاوت نگاه و جایگاه رهبری را با مدعیان تبعیت نشان داد، که فاصله رهبری و این مدعیان از زمین تا آسمان است. اگرچه تلاش دارم از دامن زدن به چالش‌ها بپرهیزم و آن را بسیار ناخوشایند می‌دانم ولی توضیحات زیر را در رفع امواج تحریف و تخریب که خواص را نیز دربرگرفته است ناگزیر ضروری دانستم:

۱. از ابتدای بازنگری در ساختار مجمع که اواخر سال ۱۳۷۵ آغاز شد، به نظر اینجانب تدبیر مقام معظم رهبری در چینش اعضای آن کارسازترین و دقیق‌ترین اقدام در استفاده از همه‌ی ظرفیت‌های فکری سیاسی در تأمین مصالح نظام و منافع ملی بود. انتصاب اشخاص از طیف‌ها و گرایش‌های متفاوت و مختلف و در برخی جهات رقیب در یک مجموعه، می‌توانست یک اتاق فکر و عقل متصل برای نظام اسلامی باشد. چالش‌های سیاسی متن جامعه را به برنامه‌ریزی و اتخاذ تدبیر در یک جمع کارشناسانه تبدیل نماید. تمایز ریاست مجمع از ریاست قوه‌ی مجریه که به‌طور متعارف تا آن تاریخ ریاست مجمع با رئیس‌جمهور بود، در عین حال که طبیعتاً شاید موجب دلخوری رؤسای جمهور باشد، ولی کنترل‌کننده‌ی مناسبی هم برای قوه‌ی مجریه می‌توانست باشد(با توجه به تجربه‌ی ریاست مشترک جمهوری و مجمع در دوره‌ی آقای هاشمی).

اینجانب در آن سال‌ها هم در مناظره با برخی اساتید و هم در گفت‌وگوی دانشجویی در فضای تند دوم خرداد که به جد از مجمع و یا ریاست مجمع به خاطر استقلال آن از قوه‌ی مجریه، انتقاد می‌کردند، هم از این تمایز دفاع کرده‌ام و هم اجتماع گرایش‌های مختلف و رجال سیاسی با نگرش‌های متفاوت را تدبیر بسیار ارزشمندی برای افزایش ظرفیت نظام و جلوگیری از چالش‌های خسته‌کننده رجال سیاسی در جامعه دانسته‌ام و هنوز هم بر این باور هستم.

۲. اینکه آیا منصوبین مقام معظم رهبری در چنین مجامعی توانسته‌اند از این فرصت به نفع نظام و منافع کشور و کاهش چالش‌های بیرونی استفاده کنند بحثدیگری است و اعتبار و ارزش چنین تدبیری را تقلیل نمی‌دهد، بلکه مسئولیت سنگینی است که اعضای چنین مجامعی باید در پیشگاه خداوند متعال، امام و رهبری و ملت پاسخگوی آن باشند.

۳. به باور اینجانب هیچگاه منصوبین مستقیم رهبری در هر بخشی از نظام نمی‌توانند مدعی باشند که تبلور و عصاره اندیشه و خواست رهبری هستند، و کار آنان مصون از هر نوع نقد است یا نقد آنان نقد رهبری است!

بارها رهبر معظم انقلاب، بر این امر تأکید فرموده‌اند که اگر افرادی را برای سمت‌هایی منصوب می‌کنند، به هیچ وجه معنای آن این نیست که هیچ کس حق نقد کارکرد و انتقاد از آنان را ندارد. ایشان بارها، مطالبات خود را از این دستگاه‌ها ابراز و ضمن هدایت مجموعه به حرکت اصولی و صحیح، از برخی کارکردهای همین افراد و نهادها انتقاد کرده‌اند و این نسبت به همه‌ی نهادها، قوا و ارکان نظام صادق بوده است؛ کما اینکه رهبری با دولت‌ها، حتی نقد و ایراد گفتمانی داشته‌اند. چنانکه با مبنای عدالت، هم دولت سازندگی و هم دولت اصلاحات را نقد گفتمانی و در عین حال حمایت اجرایی فرموده‌اند، و بارها از مطالبات رهبری از مسئولین و ارکان حکومت سخن گفته‌اند. در این میان مجمع تشخیص برآیند همه‌ی نیروها و نحله‌های سیاسی بوده است؛ چنانکه ملاحظه شده که برخی افرادی که متأسفانه مواضع آنان، به ایستادگی در مقابل نظام انجامید و فتنه ۸۸ را رقم زد تا تغییر اخیر، همچنان عضو این مجمع بوده‌اند. واضح است که مواضع رهبری با دیدگاه‌ها و مواضع برخی از این اعضا کاملاً متفاوت است.

۴. ترکیب مجمع تشخیص با این ظرفیت مبیّن شرح صدر و سعه نگرش، تحمّل، دوراندیشی و مصلحت‌گرایی مبتنی بر ارزش‌های اسلامی و رفتاری در تراز نظام «امامت» است، و این را باید به عنوان یک الگوی ممتاز آزاداندیشی و هم‌افزایی در نظام تلقی کرد. کارآیی این ترکیب(مِن حیثترکیب)، تمایزات فکری و تفاوت‌های گفتمانی بین اجزا را منتفی نمی‌کند. آیا کسی تضمین می‌دهد که اگر هر یک از اعضای مجمع، نامزد برخی مصادر امور از جمله از طریق انتخابات باشند علی‌الاطلاق صلاحیت آنان تأیید شود؟

این حد «پلورالیسم» در کشور ما وجود دارد و اتفاقاً گاهی نقطه‌ی قوت است. این امر «تسلیم» نیست بلکه دقیقاً «تدبیر» است. چنین تدبیری هم جلب منفعت است و هم دفع مفسده. اگر شخصی در «جمع» منافع محتمل داشته باشد و در خارج «جمع» ضرر قطعی، و حتی محتمل، آیا حفظ او و جذب حداکثری در نظام از موضع اقتدار، اقدامی عالمانه و مدبرانه و مبتنی بر مصلحت نیست؟ این رویکرد، مبانی و مصالح و مناط قابل درک و فهم دارد. تصمیمات رهبر معظم انقلاب بی‌تردید حرف نهایی و واجب‌الاتباع است؛ ولی فهم منطق و مبانی و تبیین آن متناسب با درک و فهم افراد میسر است.

ضرورتی ندارد که ما تعبّدی به همه‌ی دستورات نگاه کنیم؛ بلکه با تعقل، مبانی و فلسفه‌ی قابل ادراک، آن را می‌توانیم تحلیل کنیم. ممکن است افرادی مواضع غلط، نادرست و مغایر با مصالح و اصول نظام داشته باشند ولی استفاده از آنان همچنان بر دفع آنان مرجّح باشد. مگر پیامبر اسلام(صلی‌الله علیه و آله و سلم) بر کارکرد همه‌ی کارگزاران و نماینده‌ی حضرتش صحّه گذاشته‌اند؟ آیا نبوده است در مواردی که خود را مبرّی از رفتار برخی از آنان اعلام فرموده‌اند و برای جبران برخی اقدامات آنان اقدامات خاص مبذول فرموده‌اند؟

وجود آقای هاشمی در مجمع با مواضع ایشان در انتخابات ۸۸، فتنه‌ی بعد از آن، نماز جمعه، عاشورای ۸۸ و… چگونه قابل جمع است؟ آیا این انتصاب با تأیید این مواضع ملازمه دارد؟ بدیهی است که چنین نیست. آیا نمی‌توان این مواضع را مغایر با اصول دانست و در عین حال مصالح بسیاری را در استفاده از ایشان در مجمع قبول کرد؟ اگر این دو را قابل جمع بدانیم و بگوییم فاصله از نظام اجرایی و مسئولیت حکومتی، مزاحمت‌هایی دارد که با احساس مسئولیت و نقش‌آفرینی در مدیریت کاهش می‌یابد و یا انشاءالله دفع می‌شود، به خطا رفته‌ایم؟

به خطبه‌ی ۲۹ خرداد ۱۳۸۸ بازگردیم که رهبر معظم انقلاب فرمودند برخی نظرات بنده با آقای احمدی‌نژاد نزدیک‌تر است تا آقای هاشمی! تدبیری را که می‌توان تحلیل کرد، چرا نباید تبیین کرد. البته بدیهی است که هرکس بر مبنای فهم خود و باور ذهنی خود مسائلی را می‌فهمد و بیان می‌کند، کدام اصل و ضروری دین در این تبیین تضییع شده است؟ چرا برخی اصرار دارند با تحریف کلام از موضع خود، یک قضیه موجبه جزئیه را به کل افراد و بلکه یک نهاد تسرّی بدهند و متعاقب آن با برداشت‌های خود حکم صادر کنند؟

۵. اینجانب در اواخر سال گذشته و در همان روز اعلام تمدید عضویت و تعیین اعضای جدید مجمع در برابر پرسشی در مورد ارزیابی از تثبیت و تغییر افراد قرار گرفته و تحلیل خود را از اقدام مدبرانه رهبری ابراز داشته‌ام و چند گزاره مختصر بیان کرده‌ام:

۱ رهبری از ظرفیت‌های سیاسی در جامعه استفاده‌ی حداکثری فرموده‌اند تا در تعیین مصالح نظام مداخله داشته باشند.(جذب حداکثری)

۲ در مورد آنانی که ممکن است با عدم ورود به مجلس، در این نهاد از آنان استفاده نشود در مجمع از اطلاعات و تجارب آنان بهره‌برداری شود(در مقابل پرسشی که این انتصاب مبتنی بر تدبیر را در خدمت تبلیغات انتخاباتی با استفاده از رهبری قرار داده است، که نه قانونی است و نه مصلحت).

۳ مصلحت‌اندیشی یکی از پایه‌های گزینش افراد است.

۴ به نحو موردی، انفصال و جدایی برخی اشخاص از مسئولیت‌های اجرایی(بیکاری) مشکل‌آفرین و برای نظام مزاحمت‌ساز است.

۵ کارکرد مجمع در گذشته به ویژه به علت رفتارهای ناصواب با دولت موجب از دست دادن کارآیی آن شده است. امید است این کارآیی با تغییر دولت برگردد. از این گزاره‌ها چگونه استفاده می‌شود که اینجانب گفته باشم مجمع جای بیکاران سیاسی! است؟ و از کدام گزاره «اصل مجمع» و جایگاه حقوقی آن در نظام نفی شده است؟ آیا نقد کارکرد مجمع خلاف اصول است؟ مگر نمایندگان مجلس سوم در نامه‌ای به حضرت امام(ره) اولین مجمع تشخیص را که متشکل از سران قوا بود مورد انتقاد قرار ندادند و حضرت امام(ره) ضمن تأیید برخی اشکالات نسبت به اصلاح آیین‌نامه و اصلاح وظایف آن اقدام نفرمودند؟

مگر مجمع تشخیص از بعد از اصلاح در قانون اساسی، در همه‌ی تصمیمات و رفتارها غیرقابل انتقاده بوده است؟ مگر هدایت‌های مکرّر رهبری نسبت به این نهاد و مراکز مشابه آن، به ویژه اصلاحات اخیرشان در ترکیب مجمع و هم بیانات ایشان در شیوه‌ی عمل مجمع، بیانگر برخی اشکالات در عرصه‌ی عمل نیست؟ نقد کارکرد مجمع بر اساس جایگاه حقوقی حقی مورد قبول نظام است و البته پرداختن به آن فرصت و موقعیت دیگری می‌طلبد. کما اینکه دولت و مجلس، همه نهادها پیوسته در محک نقد گروه‌های مختلف قرار داشته و دارند؛ چنانکه رئیس‌جمهور که هم منتخب ملت و هم منصوب رهبر است و به این شدت در معرض نقد تا تهاجم است.

۶. این اظهارات، با تعابیر «سخیف»، «جهالت»، «بی‌تقوایی» و… توصیف شد! به کسانی که با اتکا به اخبار استنباطی، جهت‌دار و کاملاً سیاسی و مخرّب با رویکردهای کاملاً گروهی و سیاسی به اتهام به دیگران می‌پردازند فقط دو نکته را یادآوری می‌کنم:

۱ خدای متعال را شاکرم که جامعه‌ی ما بویژه نسل جوان، شناخت‌شان از ولایت فقیه از تحلیل‌ها و حمایت شما سرچشمه نمی‌گیرد؛ بلکه از دریافت مستقیم از ولیّ امر، و مشاهده‌ی شرح صدر، تدبیر و وسعت نگرش امام سرچشمه می‌گیرد. نسل قدیمی‌تر با رفتار و سیره‌ی امام(ره) و مقام معظم رهبری معنای ولایت را وجدان کرده‌اند و نسل جدیدتر با سیره‌ی مقام معظم رهبری معنای ولایت را درک کرده‌اند و در اعماق جانشان و عمق باورشان نشسته است.

۲ از آن جهت که به خاطر انتقاد به «یک شخص خاص» عنان از دست داده و به تفسیق و تهمت پرداخته‌اند و در عین حال ادعای ولایت دارند بدانند:

«ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَیْنِ فی‏ جَوْفِهِ»(احزاب / ۴).

به گزارش خبرگزاری مهر متن کامل سوال خبرنگار سایت رجانیوز در مورد اعضای مجمع تشخیص مصلحت و پاسخ الهام به شرح زیر است:

در حکم اخیر مقام معظم رهبری در مورد اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام، ابقا یا انتصاب برخی از افراد را می‌بینیم. چگونه است که در مجمع به آنان اعتماد می‌شود، ولی در لیست جبهه پایداری نیستند؟ آیا به دلیل جایگاه‌های متفاوت است؟ نظر شما چیست؟

به نظرم مقام معظم رهبری میخواهند از همه چهرههای سیاسی موجود جامعه، بهخصوص افرادی که احتمال میرود به مجلس نتوانند ورود کنند، استفاده کنند. بیکاری برای سیستم، مزاحمت ایجاد میکند. در مجمع تشخیص مصلحت، انتصاب خود افرادش هم یک جور مصلحت است. هم مصلحت است و هم باید از اطلاعات آنها در یک جائی در نظام استفاده شود که میشود. تثبیت آقای هاشمی را هم رهبری بر تغییر وی ارجح میبینند، ولی معلوم است که مجمع کارآیی خود را از دست داده است. شاید این طور تلقی شود که این عدم کارآیی به دلیل نسبت مجمع با دولت و رفتارهای تند و کینهورزانه آن با دولت است و دولت که عوض شود، این کارآییها برمیگردد و رفتارها تغییر میکنند.