افکارنیوز: هر بار که تلویزیون میبینیم و یا میخواهیم به رادیو گوش دهیم، مجریها و خبرنگاران پایه ثابت تمامی برنامهها هستند. این افراد یا صحبت میکنند و یا دیگر افراد را به صحبت وا میدارند اما چیزی که در این خیلی به چشم میخورد، نوع سوالاتی است که آنها از مردم میپرسند. در اینجا با توجه به موقعیت و نوع گزارشها/ برنامهها، چند نوع سوال و جواب رایج این خبرنگاران و مجریان را نوشتهام تا ببینیم این سوالها در چه حدی است و آیا خودشان از پرسیدن این سوالها خسته نشدهاند؟ گرچه نوع جوابها هم چنگی به دل نمیزند و دستِ کمی از سوالات ندارد؛ همه سوالها تکراری شده و هم جوابها.

مجری در مسابقات تلویزیونی

سوال: تو کارهای خونه، شوهرتون بهتون کمک می‌کنه؟
جواب: قطعا کمک می‌کنه، ما همه کارها رو با مشارکت همدیگه انجام می‌دیم و زندگی رویایی داریم.
سوال: الان که جایزه ۲ میلیون تومانی رو بردید، چه حسی دارید؟
جواب: خیلی خوشحالم، نمی‌دونم چی بگم(در اینجا شخص برنده جایزه، فقط می‌خندند و می‌گوید خوشحالم)
سوال: با این پول می‌خواهید چیکار کنید؟
جواب: مممممم، شاید رفتیم برای خونه یخچال خریدیم، شاید هم رفتیم چند کیلو مرغ گرفتیم.

خبرنگار در رویدادهای ورزشی

سوال: سطح مسابقات امسال چطور بود؟
جواب: امسال سطح مسابقات نسبت به سالِ‌ قبل خیلی بالاتر بود.
سوال: بازی سختی بود؟(این سوال دقیقا یک دقیقه بعد از مسابقه ورزشکار و در حالتی که نفسش هم بالا نمی‌آید، پرسید می‌شود)
جواب: حریف من از قوی‌ترین‌ها تو این گروه بود که خوشبختانه امسال تونستم شکستش بدم.
سوال: چند کلام با مردم سخن بگو.
جواب: من در اول جا داره که تشکر کنم از مردم، به خاطر دعای خیر اونا بود که تونستم این مدال رو کسب کنم. همچنین تشکر ویژه‌ای دارم از خانواده‌ام، عمو کوچیکه، عمه بزرگه، خاله فاطی، خانواده محترم رجبی و نگهبان باشگاه که تا دیر وقت منتظر می‌موند و در رو باز نگه می‌داشت.

مجری در برنامه زنده و هنگام صحبت با یک استادِ بزرگ ادبیات فارسی

سوال: چی شد که به ادبیات علاقه‌مند شدید؟
جواب: دوست داشتیم و علاقه‌مند شدیم.
سوال: ‌می‌تونید الان یک شعر فِل بداهه بگید؟
جواب: قطعا می‌تونم، من کل بوستان سعدی رو حفظم.
سوال: بچه‌هاتون شعرهاتون رو دوست دارند؟
جواب: نه زیاد، اونا دوست دارند دکتر بشند.

خبرنگار هنگام ضبط گزارش از وضعِ نامناسب آسفالتِ محل

سوال: آقا اینجا آسفالتش خرابه؟
جواب: بله آقا، اینجا آدم نمی‌تونه رد بشه، چه برسه به ماشین.
سوال: ‌ تا حالا با مسئولین صحبت کردید؟
جواب: قطعا صحبت کردیم اما به نامه‌ها ترتیبِ اثر داده نشد.
سوال: ‌ با این وضع آسفالت، رفت و آمد تو زمستون سخته؟
جواب: خودتون چی فکر می‌کنید؟

مجری در برنامه زنده و در حال سوال از شخصی که از سانحه هوایی جانِ سالم به در برده است

سوال: از حس و حالت بگو، از اون لحظه سقوط بگو، اون لحظه به چی فکر می‌کردی؟
جواب: اون لحظه داشتم به این فکر می‌کردم که اگه ۵ میلیون بزارم بانک، چقدر بهم سود میده.
سوال: به مرگ هم فکر کردی تو اون لحظه؟
جواب: واقعیتش نه. من به خلبان‌های وطنی کاملا اطمینان داشتم و می‌تونستم با اینکه هواپیما توپولف هست، باز هم می‌تونند این طیاره رو رام کنند.
سوال: چه حالی شدی وقتی که فهمیدی تنها بازمانده سالم از اون سانحه هوایی فقط تویی؟!
جواب: ‌ یک لحظه اشک شوق از چشم‌هام جاری شد و گفتم خدایا، دمت گرم.
سوال: اگه لازم بود برای نجاتِ جان بقیه، از هواپیما می‌پریدی پایین، این کار رو قبول می‌کردی؟
جواب: با جان و دل، چرا که نه!

خبرنگار در سفر به یک کشور خارجی و سوال از شهروندان

سوال: اینجا کجاست؟
جواب: ‌ اینجا کشورِ ماست و ما خیلی دوستش داریم.
سوال: می‌تونی دو نوع غذای محبوب خودتون رو نام ببری؟
جواب: بله، لازانیا و اسپاگتی رو خیلی دوست داریم.
سوال: بیکاری؟
جواب: آره، اصلا کار پیدا نمیشه.
سوال: یک جمله به ایرانی‌ها بگو.
جواب: دوستتون دارم، عاشقتونم.