افکارنیوز

: وقتی حالتان بد است، چه کار می‌کنید؟ بعضی‌ها موسیقی، بعضی‌ها فیلم، بعضی‌ها کتاب و بعضی‌ها سفر یا صحبت با یک دوست را ترجیح می‌دهند. در اینجا، می‌خواهیم برای شما پیشنهادهایی داشته باشیم از عالم هنرها و کتاب‌ها تا وقتی که حالتان بد شد، سریع حالتان خوب شود. این پیشنهادها، می‌تواند حال فیزیکی، معنوی، احساسی و… شما را عوض کند. منتظر چه هستید؟ به قدیمی و جدید بودن آنها هم فکر نکنید. مهم، خوب شدن حال شماست، همین.

کتاب
یادداشت‌های روزهای تنهایی اثری از گابریل گارسیا مارکز
طعم خوش تنهایی


گابریل گارسیا مارکز را همه به عنوان بزرگ‌ترین نویسنده کشور کلمبیا می‌شناسند. او در سال ۱۹۸۲ توانست جایزه ادبی نوبل را به دست آورد. موفقیت‌های پیاپی این نویسنده باعثشد تا در سال ۱۹۹۹ عنوان مرد سال آمریکای‌لاتین و بزرگ‌ترین مرد کلمبیا به او اعطا شود. «صد سال تنهایی» و «عشق سال‌های وبا» از مهم ترین آثار این نویسنده صاحب‌سبک است. مارکز قدم اول موفقیت را در روزنامه‌نگاری برداشت. بیشتر به دلیل مطالبی که می‌نوشت پولی به او نمی‌دادند، اما دوست داشت افکار و عقایدش را در یک تریبون رسمی به مخاطبانش انتقال دهد. اصرار عجیب او در راهی که از ابتدا با درستی انتخاب شده بود، نتیجه داد و هوش سرشارش در ادبیات شکوفا شد. مارکز بعدها کتابی را با عنوان «یادداشت‌های روزهای تنهایی» نوشت که شامل تجربه‌های شخصی از برش‌های مختلف زندگی‌اش بود. در ابتدای این کتاب متنی آمده که شبیه نوعی وصیتنامه از فردی بزرگ است.

مارکز خجالتی گویا می‌کوشد تا همه ناگفته‌های درونی‌اش را در همین یکی، دو صفحه ابراز کند؛ آگاهی از حالات درونی یک مرد موفق به نظر شیرین و جذاب می‌آید، خصوصا هنگامی که تصور می‌کند اگر خداوند یک زندگی دوباره به او ببخشد چطور رفتار خواهد کرد؛ «کم می‌خوابم، اما رؤیاهای زیادی می‌بینم. می‌دانم به خاطر هر دقیقه‌ای که چشمانمان را می‌بندیم، شصت ثانیه نور و روشنایی را از دست می‌دهیم. ساده می‌پوشم و روح و جسمم را با هم در مقابل نور آفتاب پهن می‌کنم. اجازه نمی‌دهم روزی بگذرد و در آن روز به مردم نگویم دوست‌تان دارم. آموخته‌ام تنها زمانی انسان حق دارد کسی را پایین‌تر از خود ببیند که می‌خواهد به او کمک کند تا بایستد. به تمام مردم ثابت می‌کنم چقدر اشتباه می‌اندیشیده‌اند و زمانی که پیر می‌شوند، نمی‌توانند عاشق شوند. آنها نمی‌دانند زمانی پیر می‌شوند که دست از عاشق شدن بردارند.» اهالی راه موفقیت! خواندن کتابی از تجربه‌های ناب نویسنده‌ای موفق را از دست ندهید.

عطر سنبل، عطر کاج اثری از فیروزه جزایری
شوخی‌های شیرین یک ایرانی برای جامعه آمریکایی


همیشه می‌گویند اگر بخواهی در کشور خودت موفق باشی، تنها کافی است دو برابر دیگران تلاش کنی. اما اگر قرار باشد در ایالات‌‌متحده به موفقیت برسی باید یک میلیون برابر بیشتر مبارزه کنی. جدای از صحت و سقم این ادعا، رسیدن به شهرت و کسب نام و آوازه در کشوری که خود هنرمندان، مخترعان، ورزشکاران و دانشمندان بسیاری دارد، سخت به نظر می‌رسد، اما این اصل را فراموش نکنید که اگر بخواهید می‌توانید هر غیرممکنی را ممکن سازید. «فیروزه جزایری» یکی از هزاران ایرانی‌ای است که توانست توانایی‌های ادبی هموطنان مان را به رخ ایالات‌متحده‌ای‌ها بکشد. کتاب او با عنوان «عطر سنبل، عطر کاج» یکی از سه نامزد نهایی جایزه معتبر ادبی «تربر» در سال ۲۰۰۵ و همچنین نامزد جایزه «پن» در بخش آثار خلاقانه غیرتخیلی شد. جزایری در این کتاب با لحنی طنز به روایت داستان زندگی‌اش می‌پردازد. او بخش‌هایی از زندگی خود را به صورت واقعی و در قالب طنز روایت می‌کند. سادگی روایت و طنز پنهان و زیبای نثر کتاب به خواننده اجازه می‌دهد تا تصویری واقعی از موضوع مهاجرت یک ایرانی به کشوری غربی را در ذهن مجسم کند. جزایری در این کتاب تعصبی به خرج نمی‌دهد. سعی دارد با وقایع آن‌گونه که هستند روبه‌رو شود و همان را به خواننده برساند. طنز پنهان و پیدا در لابه‌لای جمله‌های کتاب «عطر سنبل، عطر کاج» این افتخار را نصیب نویسنده‌اش کرد که به عنوان یکی از ۳ اثر ادبی ایالات‌متحده در حوزه طنز در تاریخ این کشور ثبت شود. جزایری این کتاب را به زبان انگلیسی و البته با عنوانی دیگر منتشر کرده است. ترجمه فارسی آن توسط محمد سلیمانی‌نیا صورت گرفت و خیلی زود میان کتابخوان‌های حرفه‌ای ایرانی جایگاه خودش را پیدا کرد.

فیلم
«۱۲۷ ساعت» اقتباسی از داستان «جایی میان صخره و سنگ»
می‌خواهم زنده بمانم


آرون رالستون، جوانی است ماجراجو که از شهر فاصله گرفته تا تنهایی لذت‌های پنهان دشت و کوه را تجربه کند. او عاشق آن است که لحظه لحظه زندگی‌اش را با تحرک، هیجان و کشف ناشناخته‌ها بگذراند، اما وقوع اتفاقی خاص زمان را برای او متوقف می‌کند. او در فرصت تأمل و اندیشیدن برای یافتن راه، سر از یک شکاف در می‌آورد و دستش زیر قطعه سنگی بزرگ می‌ماند. آدمی که تا یک دقیقه پیش سراسر وجودش پویایی بود، انگار با یک دستبند به جایی بسته می‌شود. هیچ کس صدایش را نمی‌شنود. آرون دست به کار می‌شود تا با راهکارهایی که به ذهنش می‌رسد از دردسر خلاصی یابد. اما هر چه می‌زند به در بسته می‌خورد. فکر می‌کند این قطعه سنگ چند تنی میلیون‌ها سال بی‌استفاده آنجا افتاده و منتظر مانده بود تا او از آنجا بگذرد و به وظیفه‌اش در این عالم هستی عمل کند. حالا او فرصت داشت نگاهی به زندگی پشت‌سرش بیندازد. غم‌ها و شادی‌ها می‌آیند و می‌روند و چیزی در درون اتفاق می‌افتد. آرون اما از آن جوان‌هایی نیست که کم بیاورد. هر فکر کوچکی که به ذهنش خطور می‌کند، می‌تواند او را از این مخمصه نجات دهد. تنها همراه او دوربینی است که با خود به صحرا آورده است. در لحظاتی خاص تصور می‌کند که دیگر راه نجاتی باقی نخواهد ماند. حرف‌های وصیت‌گونه‌اش جالب به نظر می‌رسد، به‌خصوص آنجایی که ادای یک گزارشگر تلویزیونی بخش صبحگاهی را درمی‌آورد تا به خودش روحیه بدهد یا آنجایی که از کیفیت اجناس چینی می‌نالد. فیلم «۱۲۷ ساعت» اقتباسی از داستانی واقعی با عنوان «جایی میان صخره و سنگ» از یک کوهنورد هیجان‌جو است. جایی که او ۱۲۷ ساعت در کشاکش مرگ و زندگی در جایی دور گرفتار آمده و می‌خواهد دوباره طعم جاری زندگی را بچشد. شاید همه مردان موفق دنبال فرصتی باشند که به دور از هیاهوهای روزمره نگاهی به پشت‌سر بیندازند. فیلم ۱۲۷ ساعت این فرصت را دراختیار آنها قرار می‌دهد.

بیدارگری با بازی درخشان رابرت دنیرو
شما روانی هستید یا روانشناس؟


رابرت دنیرو یک روانی است، فردی که به جمود فکری رسیده و نمی‌تواند زندگی طبیعی داشته باشد. رفتارهایش عجیب و غریب است و برای همین از جامعه جدا افتاده و بستری شده. اما رابرت ویلیامز به‌عنوان یک روانشناس سختکوش می‌خواهد این کندی را از مرد روانی بگیرد. ویلیامز به تجربه درمی‌یابد که استفاده از دارویی خاص با دوز بالا می‌تواند جمود فکری روانی‌ها را از بین برده و آنها را به زندگی عادی باز گرداند. هنگامی که رابرت دنیرو از آن حرکات آرام و مجسمه‌وار به انسانی بیدار و زنده تبدیل می‌شود تاثیری شگرف روی پزشکش می‌گذارد. اما روی ناخوشایند داستان هنگامی اتفاق می‌افتد که دنیرو دچار حرکات عصبی بسیار تند می‌شود و بعد از مدتی به حالت خمودگی و مجسمه‌وار باز می‌گردد. همه این اتفاقات و شکست تئوری دکتر روانپزشک به یک نتیجه جالب می‌رسد. دکتر مالکوم به عنوان انسانی مسئول و مهربان به جای تاثیرگذاری روی بیماران روانی، خود معالجه می‌شود و از پیله تنهایی درمی‌آید. او که پیش از این از انسان‌ها و رفتارهای اجتماعی گریزان است به همکار پرستار خود اظهار علاقه می‌کند و در واقع اوست که به زندگی عادی بازمی‌گردد. تماشای فیلم بیدارگری، محصول ۱۹۹۰ایالات‌متحده که در رشته‌های متعدد نامزد دریافت جایزه اسکار شد، خالی از لطف نیست، به‌خصوص اینکه با یک روانی به نقش‌آفرینی رابرت دنیرو و یک پزشک موفق و پرکار به نقش‌آفرینی رابرت ویلیامز روبه‌رو هستید.

موسیقی
زنگ شتر اثر استاد عبدالحسن صبا
در بیکران موسیقی ایرانی

استاد ابوالحسن صبا از جمله پایه‌های استوار و جاودان موسیقی ایرانی است. او در سراسر عمر پربرکت خود تلاش کرد تا تعریف کامل، جامع و مثبتی از موسیقی اصیل ایرانی ارائه دهد. صبا تقریبا تمام سازهای ایرانی و چند ساز غربی را به‌خوبی می‌نواخت، اما چیره‌دستی او در ساز ویولن و سه‌تار مثال‌زدنی و غیرقابل انکار بود. جمع‌آوری نغمه‌های محلی و استفاده از آواهای سنتی در آثار مشهور استاد نشان دهنده توجه او به موسیقی فولکلوریک و ثبت آن به وسیله نت‌های غربی بود. از استاد صبا شاهکارهای فراوانی به جای مانده است. اما قطعه چهار مضراب زنگ شتر او واقعا شنونده را به دنیای عجیب و تازه‌ای می‌برد. این قطعه به همراه قطعات سامانی و بهارمست در دستگاه سه‌گاه توسط استاد تنظیم و نواخته شده است.

شور و شیدایی و شادی در این قطعه موسیقی بی‌مثال موج می‌زند. شاید کسانی که معتقدند موسیقی سنتی ایران فضای حزن‌انگیزی دارد، باید ابتدا این قطعه شاد و پرمحتوا را گوش کنند. قطعات زنگ شتر، بهارمست و سامانی بعدها توسط شاگردان ممتاز استاد صبا یعنی فرامرز پایور و رحمت‌الله بدیعی و با همراهی ضرب محمد اسماعیلی نواخته شد. نواختن چهارمضراب زنگ شتر به لحاظ تکنیک‌های بالای فنی و همچنین پیچیدگی‌های آن بسیار مشکل است و تنها استادان ممتاز از پس نواختن آن برمی آیند. این قطعه با ساز ویولن استاد صبا و با عنوان «به یاد صبا» منتشر شده است. علاقه‌مندان موسیقی ایرانی می‌توانند سه‌نوازی پایور، بدیعی و اسماعیلی را هم با عنوان «زنگ شتر» از اینترنت دریافت کنند.

قطعه‌های ساکسیفون اثر کنی جی
آواهایی برای لحظه‌های عاشقانه


شنیدن یک قطعه آرامبخش در دقایق پایانی روز میتواند انرژی کافی را برای ادامه راه زندگی موفق به وجود آورد؛ قطعهای که به حفرههای تنهایی روح آدم رسوخ کند و آن را سرشار از لذت و آرامش سازد. قطعات موسیقی از این دست کم نیستند و میتوانند لحظههای نابی را برای اهالی راه موفقیت خلق کنند. پیشنهاد این هفته ما به معرفی آثار موسیقایی کنی جی میپردازد. این هنرمند با ساز تخصصی خود یعنی ساکسیفون، میزبان لحظههای تنهایی میلیونها نفر در سراسر جهان شده است. جاهایی که حتی آدمهای پرتلاش هم میخواهند چند دقیقهای با خودشان خلوت کنند یا فضایی رومانتیک را به دوستشان هدیه دهند. قطعات سولوی او در گروهنوازیها هم حال و هوای خاصی را به شنونده میبخشد. همچنین کسانی که میخواهند با یک جاز نرم آشنا شوند میتوانند سراغ آثار این هنرمند بزرگ و مشهور بروند. شنیدن آوای دلنشین ساکسیفون کنی جی با ریتمهای کند و تند برای لحظههای مختلف قابل تجویز است. او برنامههای بسیاری را در سراسر جهان اجرا کرده و در سال ۱۹۹۳ جایزه گرمی را به دست آورد. حالا میتوانید رگههای موفقیت را در نتهای ساکسیفون کنی جی دنبال کنید. لوح فشرده مجموعه آثار صوتی او توسط موسسه فرهنگی هنری فرهنگ رسانه پویا تهیه و توزیع شده است.