به گزارش افکارنیوز، روزنامه جوان نوشت: محمود احمدی‌نژاد از همان ابتدای تکیه بر صندلی ریاست جمهوری از سبک‌سازی پایتخت و تمرکززدایی از این کلانشهر آلوده سخن گفت. اوایل سال ۸۹ بود که احمدی‌نژاد در دیدار مدیران بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، پس از برشمردن عواملی همچون زلزله احتمالی، توزیع ناعادلانه امکانات، تمرکز امکانات در تهران، ترافیک، آلودگی، انفجار جمعیت و مواردی از این دست، تصریح کرد: «به اعتقاد من، ۵ میلیون نفر باید از تهران مهاجرت کنند و به شهرهای دیگر بروند» پس از این اظهارنظر، دولت درصدد برآمد تا سازمان‌های دولتی و شرکت‌های دولتی و خصوصی را به خارج از تهران منتقل کند. هرچند بخشی از این طرح اجرا شد اما بیشتر آن، صوری انجام گرفت! به هر حال، خروج ۵ میلیون نفر از تهران سخن درستی بود که اگر دولت از عهده اجرای آن بر می‌آمد برکات زیادی را برای مردم و حاکمیت به دنبال داشت. در این رابطه و در سال پایانی دولت دهم، با محمدرضا محمودی معاون عمرانی استاندار به گفت و گو نشسته ایم که ماحصل آن در ادامه می‌آید.

در مورد اظهار نظرهای غیر کارشناسانه مسئولان دولتی در این مورد که استکبار به کشور ما خشکسالی می‌فرستد چه نظری دارید؟ دکتر اردکانی شاگرد پروفسور حسابی، این مسئله را رد کرده و غیرعلمی خوانده است.
در مورد پدیده هایی که می‌گویند کشورهای پیشرفته جهانی می‌توانند تغییراتی در آب و هوا ایجاد کنند باید بگویم شاید بشود چنین کاری را انجام داد اما اینکه چقدر این تغییرات مؤثر باشد و آنها را به مقصود برساند، جای سؤال دارد. برای مثال پدیده‌ای به اسم «هارپ» وجود دارد. این پدیده در صحرای آریزونای امریکا و توسط دستگاه هایی رخ می‌دهد که با ارسال امواج و اشعه الکترومغناطیس و برخورد با جو اتفاقاتی را به وجود می‌آورد، حتی می‌گویند پدیده سوختن دلفین‌ها در خلیج فارس ناشی از همین اشعه‌ها بوده است اما باید در این باره تحقیقات شود و دانشگاه‌ها روی آن کار کنند.
با این حال، شاید پدیده هارپ و انرژی آزاد شده آن، لرزش هایی را ایجاد کند اما این به معنای آمدن زلزله نیست. از طرفی، مدیران ارشد نظام باید این مسائل را بدانند و دستور بررسی بدهند زیرا حتی اگر بر فرض محال روزی این مسائل صحت داشته باشد، ما نخواهیم توانست تبعاتش را جبران کنیم، البته مدیران نباید مسائلی از این دست را رسانه‌ای کنند و مثلاً بگویند غربی‌ها خشکسالی به کشور ما می‌فرستند، زیرا هنوز چنین مسئله‌ای قطعی و قابل اثبات نیست و سبب ایجاد اغتشاش روانی و ذهنی میان مردم می‌شود. به اعتقاد من، برخی مدیران صحبت‌هایی را مطرح می‌کنند که بدون تحقیق است!

در شرایط کنونی مهم‌ترین آلودگی تهران و سایر کلانشهرها چیست؟
ببینید؛ آلودگی سوخت فسیلی و H۲s، co۲ و دیگر عناصر مضر در تهران به حداقل رسیده و این به دلیل سیاست‌های پیشگیرانه آلودگی هوا بوده است، اما آلودگی ناشی از ذرات کمتر از ۵/۲ میکرون در شرایط حاضر بیشترین آلودگی را به‌وجود آورده است، البته تا سال ۸۹ این موضوع را چون دستگاه نداشتیم اندازه‌گیری نمی‌کردیم، اما از مهر همان سال در تهران و برخی از کلانشهرها سنجش این آلودگی شروع شد و در سرفصل‌ها آورده می‌شود. در شرایط حاضر روزهایی را که ذرات معلق زیر ۵۰ میکرون باشد، روز پاک می‌گویند. در ۳۶۵ روز تنها پنج تا شش روز واقعی پاک را شاهد هستیم!

پس اخباری که مبنی بر شرایط هشداری آلودگی به گوش می‌رسد واقعی است؟
بله، برخی روزها واقعاً شرایط هشدار را داریم که در نیمه دوم سال بیشتر هم می‌شود.

پس دلیل دعواهای مدیران دولتی و شهری بر سر آلودگی هوا چیست؟ حکایت این همه تناقضات و ابهام‌ها به چه چیز برمی‌گردد؟ مدیران دولتی اعلام می‌کنند هوا سالم است اما همان روز، مدیران شهری مصاحبه می‌کنند که هوا در شرایط هشدار قرار دارد!
هم ما درست می‌گوییم و هم دوستان ما در شهرداری! ماجرای فیل مولانا و تاریکی اتاق است. هرکسی دستش به قسمتی از بدن فیل می‌خورد و برداشتی دارد! یا همان حکایت «عنب و انگور» معروف مولاناست. ما درست می‌گوییم چون در محاسباتمان مثبتات را معیار قضاوت قرار می‌دهیم و دوستان شهرداری هم درست می‌گویند چون یک درصد منفی را برجسته می‌کنند.

مد شده است که تا شرایط آلودگی آژیری می‌شود دولت تنها راهکارش یعنی تعطیلی را پیش می‌کشد! برای آلودگی آذرماه و دی ماه چه برنامه‌ای دارید؟ آیا باز هم «تعطیلات» چاره کار است؟
در حال حاضر روزانه ۴ میلیون خودرو و ۳ میلیون موتوسیکلت در تهران تردد می‌کنند. واقعاً کنترل شرایط سلامت هوا با این همه وسیله نقلیه دشوار است، اما به هر حال ما سوخت فسیلی را به مرحله سالم و پاک رسانده ایم و این تنها ذرات معلق هستند که مشکل‌سازند. این مسئله هم که چه وضعیتی در آینده پیش بیاید، بستگی به وضعیت ماه‌های آتی دارد و باید به تناسب آن اقدام کنیم، مثلاً شاید لازم باشد رفت و آمد خودروها را محدود کنیم، بیرون آمدن خودروهای تک سرنشین را ممنوع کنیم، سوخت را گران‌تر و فاز دوم هدفمندی را اجرا کنیم.

سال هاست مدیران دولتی و محیط زیستی وعده می‌دهند که سوخت خودروهای تولید داخل استاندارد خواهد شد و به استاندارد یورو ۴ خواهد رسید اما این اتفاق نمی‌افتد. چرا؟ برخی می‌گویند که علت محقق نشدن این وعده، اعمال نفوذ خودروسازان است.
برای تغییر از یک استاندارد به یک استاندارد دیگر، سرمایه گذاری بسیار زیادی نیاز است. خودروهایی که استاندارد یورو ۴ ندارند نمی‌توانند سوخت استاندارد را بسوزانند و باید این چرخه تکمیل شود، یعنی باید امکانات استاندارد کردن خودروها تا این سطح را داشته باشیم که هنوز نداریم. ما قول می‌دهیم اما خیلی وقت‌ها برنامه ریزی‌های خارج از مرزها وعده‌های ما را بر هم می‌زند.

آقای محمودی! یکی از تهدیدهایی که تهران و حتی ایران را به فکر فرو می‌برد بحثزلزله احتمالی پایتخت است. اگر چنین اتفاقی خدای ناکرده رخ بدهد، آمار کشته‌ها میلیونی و تاریخی خواهد بود و نوعی فلج سیستماتیک در کشور به وجود می‌آید. این مسئله به قدری حساسیت‌برانگیز و ترسناک است که حتی دولت و شخص رئیس‌جمهور را به مطرح کردن ایده خروج ۵ میلیون نفر از تهران و نیز انتقال سازمان‌ها، شرکت‌ها و کارمندان به شهرهای دیگر واداشت، اما شواهد متقن نشان می‌دهد برنامه‌های دولت برای خروج ۵ میلیون نفر از تهران موفق نبوده و ایده آقای احمدی‌نژاد در این باره شکست خورده است.
تهران خوشبختانه یک وسعت سرزمینی بزرگ دارد و شرق و غرب و شمال و جنوب آن ۷۰ تا ۱۰۰ کیلومتر با هم فاصله دارد. درباره زلزله تهران با اساتید دانشگاهی صحبت‌های زیادی داشته ام. با مؤسسه ژئوفیزیک هم جلسه داشته ام، اما باید بگویم که در تهران هیچ زلزله‌ای نمی‌تواند کل شهر را تحت تأثیر قرار دهد. شاید این زمین لرزه در کل تهران لرزش ایجاد کند اما تخریب کلی را در شهر شاهد نخواهیم بود.

پس وقوع زلزله را قبول دارید؟
بله؛ زلزله در تهران پیش بینی شده است. طبق محاسبات هر ۱۵۰ سال یک زلزله در تهران می‌آید و اکنون این ۱۵۰ سال هم گذشته است. اما زلزله تهران، نقطه‌ای تخریب می‌کند و کل شهر را تخریب نمی‌کند، البته نباید فراموش کرد که در همین تخریب نقطه‌ای هم تلفات تأسف‌بار خواهد بود. با توجه به انفجار و تلنبار جمعیت در تهران، تخریب در یک نقطه ممکن است تلفات میلیونی داشته باشد.
اگر قرار باشد این حجم از جمعیت به یکباره خالی شود این همان بحرانی را ایجاد می‌کند که ترس‌های بسیاری را به وجود آورده است. راه‌ها همه مسدود و مردم با ترافیک سنگین مواجه می‌شوند، در نتیجه امداد رسانی مختل می‌شود. بخشی که ما مدت‌هاست روی آن حرف داریم و باید روی این مسائل کار کرد؛ همین اتفاقات پس از وقوع زمین لرزه است. حتی روی این کار برنامه و جلسات بسیاری را گذاشتیم. ما از نظر تجهیز نیروی امداد رسان و تأثیر‌گذار خیلی فقیر نیستیم اما موضوع اینجاست که باید برای مردم فرهنگ‌سازی صورت بگیرد. در ژاپن مردم آموزش دیده‌اند و این درست همان جایی است که ما لنگ می‌زنیم.

یعنی زلزله اولیه تلفات چندانی ندارد؟
در زلزله اولیه تهران شاید کشته زیادی نداشته باشیم اما وظیفه سازمان‌های مدیریتی این است تا خانه به خانه با مردم صحبت کنند، حتی بدانند که در زمان زلزله خانواده یک شخص کجاست؟ ما در تجهیزات و آموزش سخت مشکل نداریم، حتی در صورت آسیب دیدن یک مسئول جایگزین او مشخص است و رده بندی مدیریت داریم.

جواب سؤال را ندادید! ایده خروج ۵میلیون نفر از تهران شکست خورد؟
در ارتباط با مدیریت معکوس که رئیس‌جمهور گفتند ۵ میلیون نفر از تهران می‌روند، باید گفت این اتفاق رخ داده است اما به شکلی دیگر! در برنامه‌ریزی‌ها برای تهران پیش بینی حدود ۲۰ میلیون جمعیت را کرده بودند و حتی آب و برق را برای ۲۰ میلیون نفر در نظر گرفته بودند اما اکنون آمار ۵/۱۲ میلیون جمعیت را نشان می‌دهد. بی‌شک سفرهای استانی عامل اصلی نرسیدن جمعیت تهران به عدد ۲۰ میلیون بوده است؛ سفرهایی که باعثشد تا مردم دلگرم شوند، پیمانکاران پول نفت را در جاهای مختلف پخش کنند و مردم به کلانشهرها نیایند. همین عوامل در نهایت باعثشد تا ۵ میلیون مهاجر به تهران و حاشیه‌های آن کوچ نکنند و اکنون تهران به مرز انفجار نرسد.

با این حساب باید گفت که دولت در انتقال جمعیت موفق نبوده و تنها جلوی رشد آن را گرفته است؟
بله، مهاجرت پدیده‌ای دو سویه است. در حال حاضر از تهران هم خروج داریم و هم ورود، اما ورودها با کنترل و محدودیت است. باید روی این زمینه کار کنیم تا حجم تهران بیشتر از این نشود. تهران اگر جمعیت بیشتری نداشته باشد خودش یک پیشرفت است و ما از خیر رفتن ۵ میلیون جمعیت می‌گذریم!
اما منظور آقای احمدی نژاد از خروج ۵ میلیون نفر، افراد ساکن در تهران بود. این ایده اصلاً محقق نشده است، چون لازمه‌اش افزایش سطح رفاه در شهرستان ها، توزیع عادلانه امکانات، حل مشکل بیکاری و افزایش سطح درآمدهاست. تهران یک پایتخت کارگری است و خیلی‌ها از شهرستان‌ها برای کار به تهران می‌آیند.
بله، از این نظر، ایده خروج ۵ میلیون نفر محقق نشده که باید محقق شود. در جامعه شناسی شهری پدیده‌ای داریم به نام مایکروسفالی، مایکروسفال‌ها کودکانی هستند که سرهایشان بزرگ است اما بدنشان کوچک! مشکل اساسی آنها این است که همه اعضای بدن کار می‌کنند اما خون به سر می‌رسد. بدن هرچه خون دارد و خون رسانی می‌کند به مغز می‌رسد و سر این انسان‌ها بزرگ‌تر می‌شود که در نهایت هم مرگ آن فرد را در پی دارد.
در جامعه شناسی شهری، در کشوری مثل ایران به شهری مانند تهران می‌توان مایکروسفالی گفت. ۱۲ میلیون آدم در تهران است و باید تمامی سوخت‌ها به تهران برسد. همه نیروگاه‌ها در خدمت تهران باشد. در نتیجه تهران هر روز بزرگ و پرامکانات می‌شود و در نتیجه، مهاجرت‌ها هم به این شهر افزایش پیدا می‌کند.
به همين دليل براي جلوگيري از چنين پديدهاي بايد در تمامي نقاط كشور امكانات را تقسيم كرد تا يورش جمعيتي به سمت تهران نداشته باشيم. اكنون به دليل همين جمعيت زياد از ارتفاعات ۳ هزار متري شمال ميخواهيم به تهران آبرساني كنيم تا آب مورد نياز تهرانيها ته نكشد!