چگونه در شرایط فعلی اقتصادی زندگی را بچرخانیم؟!

افکار نیوز - منصور ضابطيان مي گويد: مردم برزيل مهربان ترين مردمان كشورهايي هستند كه به آنجا سفر كرده ام. مردم برزيل رها بودن و لذت بردن از زندگي را فهميده اند. شيوه زندگيشان عالي است. كيف مي كنند از زندگي. كشور مرفه و سطح بالايي نيستند و مشكلات اقتصادي دارند اما مردمش فهميده اند از مواهب طبيعت چطور استفاده كنند. صورتشان را كه مي بيني، فكر مي كني تمام لحظات دارند لطيفه اي را مرور مي كنند و مي خندند! آنها ياد گرفته اند مهربان باشند.

حالا مردمان خودت را مجسم کن. خسته، افسرده، چهره هایی بدون لبخند، روحیه هایی پایین و این روزها هم که ورد زبان همه شده «قیمت دلار»!
چرا ناراحتی؟!
دلار رفته بالا!
چرا افسرده ای؟
دلار رفته بالا!
چرا کسلی؟
دلار رفته بالا!

هرچند ظاهراً با بالا رفتن دلار، باید قیمت گوشت هم بالا برود که می رود اما از این همه سرزنش کردن خود و این همه افسردگی چه عایدمان می شود؟ دلار پایین می آید اگر من و شما اخم کنیم؟
این مطلب توسط یک «مرفه بی درد» نوشته نشده. این مطلب را نویسنده ای می نویسد که می ترسد با بالا رفتن دلار و کاغذ وارداتی از کیلویی ۹۰۰ تومان به کیلویی ۲۵۰۰ رسیده و هر لحظه هم دارد بالاتر می رود، مطبوعات ورشکست شوند و دیگر جایی برای نوشتن و امرار معاش باقی نماند.

با همه این حرف ها، با ناراحت شدن و یک مطلب کسل کننده نوشتن که چیزی عوض نمی شود! برای این روزهای پر از نگرانی های مالی، چند توصیه ساده برای حفظ آرامش داریم که امیدواریم مقبول بیفتد.

درس اول: سراغ قیمت دلار نرو!

تو چه بپرسی، مردم خودشان قیمت دلار را در اتوبوس و مترو و مغازه به همدیگر از جمله جنابعالی خبر می دهند! انگار که اطلاع رسانی ملی در مورد قیمت دلار حق مسلم ما باشد! به شما پیشنهاد می کنیم برای کاهش بار روانی این قضیه، شما یک نفر خودت را از این اطلاع رسانی ملی بیاور بیرون! چه کار داری دلار چند است یا سکه چند شده؟!
خودت را با این جزئیات ناراحت نکن. چه بخواهی، چه نخواهی باید کنار بیای!

درس دوم: کمتر خرج کن

برادر من! خواهر من! شما می توانی کمتر خرج کنی! می توانی با مترو و تاکسی بروی سر کار. نیاز به آژانس هم نداری، اینکه می گویند اتوبوس پر است یا در مترو آدم له می شود همش حرف الکی است. اتوبوس ها دو دقیقه دو دقیقه از ایستگاه عبور می کنند. خودم امتحان کردم. به دو اتوبوس اول که پر بودند و شلوغ هم نبودند نه گفتم و صبر کردم تا اتوبوس بعدی بیاید که جا داشت.

در مترو هم می توانی صبر کنی تا بعدی بیاید. نهایتش چند ایستگاه را تحمل کن! تو که همه چیز را تحمل می کنی، چند ایستگاه هم رویش! خرج های اضافه را بزن. یکبار برای اول تا آخر ماه، تمام خرج ها از پول سیگار گرفته تا کرایه تاکسی را روی کاغذ بنویس! باورت نمی شود که چه پول هایی خرج کرده ای!

درس سوم: اعتباری خرید نکن

مراقب حساب های دفتری باش. اگر جایی را داری که می توانی از آن اعتباری خرید کنی. مثلاً سوپر مارکت محل یا رستورانی که برایت غذا می فرستد… مراقب باش که خیلی بدهکار نشوی! عادت می کنی که بیش از حد نیاز خرید کنی. یک یا دوبار اول با احتیاط و خجالت خرید می کنی، بعد دیگر خرید کردن بدون پول کیف می دهد. اگر پول داشتی یک پرسی غذای ساده سفارش می دادی اما حالا که پول نمی دهی می گویی برایت ماست و سالاد و نوشابه هم بیاورند!
فکر می کنی کارت های اعتباری در آن سوی آبها چه طوری مردم را بدهکار می کنند؟! مراقب باش! اعتبار را با بدهی عوض نکن!

درس چهارم: پس انداز کن

نخند! فکر نکن دارم شوخی می کنم. یک قلک بگذار توی خانه و آن پول های اضافی که در روز خرج می کردی را بریز توی آن. من و تو عادت کرده ایم به خرج کردن تو را نمی دانم اما من تا قران آخر پول را خرج می کنم پس بهتر است نگذاریم پول اضافه در جیب باشد. پس انداز کردن بهترین راه است. می توانی. اگر بخواهی می توانی ماهی سی هزار تومان پس انداز کنی. آخر سال سیصد و شصت هزار تومان ته حسابت می ماند. پس انداز کن.

درس پنجم: پول نداشته باش

تیتر را اصلاح می کنم. همراهت پول نداشته باش. باز هم اصلاح می کنم همراهت پول اضافه نداشته باش! برای مخارج روزانه چقدر نیاز داری؟! چند تا کارت بانکی هر روز همراهت داری؟! همه ما توی کیفمان چندین و چند کارت بانکی داریم که در هر کدام مبالغی پول هست. همراه خودت فقط یک کارت بردار که تویش مثلاً ۵۰ هزار تومان پول باشد. بقیه را بگذار خانه. پول روزانه ات را حساب کن و همانقدر بردار. برای مخارج ضروری پول برداشته ای. ۵۰ هزار تومان هم توی کارتت داری. بقیه کارت ها و پول ها را بگذار خانه. هر وقت واقعاً گیر افتاده ای، بگو برایت کارت به کارت کنند.

شما را نمی دانم. من پول ته جیبم باشد یک جوری خرجش می کنم. یا چیزی می خرم یا چیزی می خورم!

درس ششم: زود بخواب زود بیدار شو

«زود بخواب و زود بیدار شو!» این چه ربطی به قیمت دلار دارد؟ ای بابا! باز هم گیر دادید به قیمت دلار؟ ول کن این حرف ها را! زودتر که بلند شوی می توانی با اتوبوس یا تاکسی بروی سر کار. دیر که بلند شوی خسته ای! نه حس و حال اتوبوس سواری و تاکسی سواری را داری نه حس بیرون رفتن از خانه را! زنگ می زنی آژانس بیاید! کلی پول بی زبان را می ریزی دور! زود بیدار شو تا سرحال باشی و راحت بروی سر کار.

زود بیدار شو تا ناچار نباشی کلی نوشابه انرژی زا و چیزهای دیگر بخری تا سر کار سرحال باشی! شب هم زود بخواب! تا ساعت دو صبح می نشینی پای تلویزیون و کامپیوتر و مدام کانال ها را عوض می کنی تا شاید چیزی چشمانت را بگیرد. زود که بخوابی، هم پول برقت کم می شود و هم بیشتر استراحت می کنی. بازده کارت هم بالاتر می رود.

درس هفتم: مهربان باش

امتحان کن و یک مدت با بقیه مهربان تر باش. در روز به یک نفر خوبی کن. فقط به یک نفر. اگر دنبال دلیل اقتصادی می گردی، فکر کن با این اوضاع قرار است از محل کارت چند نفر تعدیل شوند و بداخلاق ها را اول اخراج می کنند!

اگر دنبال دلیل منطقی می گردی، مهربانی تو شاید باعثشود یک روز یکی دیگر را نجات بدهی. شاید حال یکی دیگر را خوب کنی. پس فردا هم شاید یکی به تو کمک کند و حال تو خوب شود! اگر دنبال دلایل متافیزیکی می گردی، قانون جذب می گوید و نه فقط قانون جذب که منطق و مذهب هم همین را می گوید مهربانی، مهربانی می آورد. خرجی که ندارد، لبخند بزن!

درس هشتم: از خانه غذا ببر

بیست و پنج روز در ماه می رویم سر کار! بیست و پنج بار باید سر کار غذا بخوریم. اگر غذا پرسی چهار هزار تومان باشد می شود صد هزار تومان در ماه و یک میلیون و دویست در سال! خودت حساب کن چقدر صرف می کند از خانه غذا ببری. هم سالمتر است، هم خوشمزه تر است، هم صرف می کند!

درس نهم: دنگی حساب کن

تا کی می خواهی این و آن را ببری رستوران و الکی پول میز همه را حساب کنی و شب به خودت فحش بدهی که چرا همچین کاری کرده ای؟! با رفقا می روید بیرون، دنگی حساب می کنید. باور کنید روزهایی هست که شما اصلاً قید رفاقت را می زنید چون پول ندارید با رفیقتان بروید بیرون! دنگ خودت را حساب کن و بگذار بقیه هم دنگ خودشان را بدهند! مجبوری مگر؟!

درس دهم: هله هوله نخر

حساب کن در ماه چقدر پول آت و آشغال می دهی؟! فقط یکبار حساب کن در ماه چقدر چیپس و آدامش و نوشابه و پفک و کوفت و زهرمار می خوری؟! دیگر نخر! هم ضرر دارد، هم قند دارد، هم چربی دارد، هم پولت را می ریزد دور! مجبورت کرده اند؟!

درس یازدهم: شریک پیدا کن

می خواهی فلان کتاب را بخری و پولت نمی رسد؟ می خواهی فلان مجله یا فلان سریال یا فلان فیلم را بخری و پول کم داری؟ با رفیقت شریکی خرید کن! اینطوری قدرت خرید هر دوتایتان دو برابر می شود!

درس دوازدهم: اعتباری حرف بزن

خط ۹۱۲ من قطع است. قبضش آمده نزدیک به سیصد هزار تومان و به همین خاطر هم دو ماه است وصلش نکرده ام. حقیقتش را بخواهید شاید سالی نزدیک به دو میلیون تومان پول موبایل می دهم که هیچ سودی هم ندارد! زنگ می زنم و می گوییم و می خندیم و یک ماه بعد اشکمان در می آید. الان با خط اعتباری زنگ می زنم. شارژم تمام می شود، باید بروم سوپر مارکت، شارژ بخرم و برگردم. کی حالش را دارد؟! تازه! اگر پول توی جیبم باشد! پس کمتر حرف می زنم. در یک ماه پول شارژهایی که خریدم به ۵۰ هزار تومان هم نرسیده! حالا حساب حرف زدن را دارم! اعتباری حرف می زنم! پول کمتری هم می ریزم دور!


منبع : ماهنامه زندگي ايراني