به گزارش افکارنیوز به نقل از برهان، در جامعهای که اساساً دینی است، تغییرات فرهنگی بنیادی است. به همین دلیل، ارتباط کاربران نیز بنیادی میشود. برای مثال، هویت خود را پنهان میکنند و به صورت کاذب وارد میشوند، این ارتباط میتواند بر روی فرهنگ مؤثر واقع شود، اما نه به صورت یکشبه، بلکه به تدریج و آرامآرام تأثیر میگذارد.
دکتر «غلامرضا آذری» دارای مدرک کارشناسی برنامهریزی اجتماعی، کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی گرایش تحقیق در ارتباطات و دکترای تخصصی علوم ارتباطات اجتماعی است. وی محقق و مترجم، مدرس و تحلیلگر مسائل و مفاهیم کلیدی حوزههای «فلسفهی ارتباطات»، «تاریخ، روش و نظریههای ارتباطات» و «سینما و ارتباطات» است و در این زمینه کتابها و مقالههای علمی و پژوهشی فراوانی دارد. او تاکنون کتاب هایی چون «تاریخ تحلیلی علم ارتباطات»، اثر اورت میچل راجرز؛ «مطالعات انتقادی ارتباطات»، اثر هانو هارت؛ «زندگی و پیشتازان علم ارتباطات»، اثر ویلبر شرام و آثار ارزشمند دیگری
را در زمینهی علم ارتباطات ترجمه کرده و در حال حاضر، به تدریس و پژوهش و ترجمه در این حوزه مشغول است.
درقسمت قبل به بررسی تفاوت های موجود میان مخاطب و کاربر پرداختیم و ضمن تعریف جداگانه ای از هریک نقش رسانه های جدید در شکل گیری کاربر به جای مخاطب را طرح کردیم. در این قسمت به بررسیآمار و چگونگی استفادهی کاربران ایرانی از شبکههای مجازی و تأثیر آن بر فرهنگ ایرانی خواهیم پرداخت.
میزان استفادهی کاربران از فضای مجازی در مقایسه با بخشهای دیگر دنیا به چه صورت است؟ نسبت به دیگر کشورهای دنیا ما در چه موقعیتی قرار داریم؟
این سؤالی است که ما در پاسخش نیاز به آمار داریم. تا آنجایی که من میدانم، ایران در استفاده از فضای مجازی، در مقایسه با سایر کشورها، یکی از پرکاربردترین کشورهاست. طبق آخرین آماری که خواندم، فکر میکنم بالاتر از ۷۰ درصد باشد. استفاده از فضاهای خصوصی، اعم از وبلاگها یا ویکیها، میتوانند بیشترین آمار را در بر داشته باشند.
البته ویکیها خود چندین گرایش دارند، از جمله ویکیپدیا، ویکیلیکس و… این ویکیها برای خود یک کد امنیت نیز درست کردهاند. همان کد بُعد اخلاقی را هم در بر میگیرد. اگر اطلاعاتی که به آنها میدهیم نقص داشته باشد، خود ویکی شما را به تدریج حذف میکند، اما خیلی از شبکههای اجتماعی این امکان را برای شما فراهم نمیکنند.
در واقع، در پاسخ به سؤال شما باید بگویم که میتواند در چین بیش از ۶۰ درصد باشد و در ایران ۴۰ درصد. چندان مشخص نیست. البته در ایران همه به دنبال آمارهای حاضر و آماده هستند و ما نمیتوانیم این عددها را دقیق تخمین بزنیم، چرا که نمیدانیم چند کافینت زیرزمینی یا ناشناس در ایران هست و چند نفر در این کافینتها حضور دارند و در حال آپلود و دانلود هستند. تنها میتوانیم بگوییم تمام کسانی که عواطف، احساسات، اخلاقیات و هیجاناتشان درگیر با محصولات فرهنگی فضای مجازی است کاربر هستند و تعداد آنها به طور دقیق مشخص نیست.
آیا جایی برای ثبت این آمارها وجود دارد؟
بله، در گوگل وجود دارد و میتوان در آنجا، علاوه بر استفاده از فضای مجازی، میزان استفاده از شبکهی اجتماعی را هم تخمین زد و تعداد تولد و مرگ و همچنین اختراعات را هم دید. برای مثال، در هر پنج دقیقه یک چیز در حال اختراع شدن است.
تا چه حد ارتباط کاربران میتواند بر روی تغییرات فرهنگی مؤثر واقع شود؟
اینکه ارتباط کاربران را طرح کردید درست است، چرا که من با «Communication» مشکلی ندارم. کاربران در فضای مجازی در همه حال در حال برقراری ارتباط هستند. مثلاً یک دوستی صمیمانه را در فضای مجازی در نظر بگیرید که به مدت یک سال طول میکشد. من این دوستی را «Intimate Friendship» مینامم. ولی نوع این دوستیها و ابعاد، شبکه، گستردگی و مقیاس آنها تعیینکننده است. این بحثی است که امروزه فلاسفهی تکنولوژی هم در دنیا مطرح میکنند. آیا ما باید یک نگاه مطلق به اخلاق در رسانه داشته باشیم یا نگاه نسبی. پس از آن، ارجاع دهیم به این امر که تا چه حد ارتباط کاربران اخلاقی باشد. چون پیشفرض این است
که میتواند بر روی تغییرات فرهنگی مؤثر باشد.
بنابراین تغییرات فرهنگی در تمام جوامع دنیا تأثیر متفاوتی دارد. در جامعهای که اساساً دینی است، تغییرات فرهنگی بنیادی است. به همین دلیل، ارتباط کاربران آن جامعه هم بنیادی میشود. برای مثال، هویت خود را پنهان میکنند، به صورت کاذب وارد میشوند، خودشان را معرفی نمیکنند یا خیلی متفاوت و با شناسهها و القاب دیگری وارد میشوند. بنابراین طبق جوابی که در سؤالات قبل داده شد، این ارتباط کاربران میتواند بر روی تغییرات فرهنگی مؤثر واقع شود، اما نه به صورت یکشبه، بلکه به تدریج و آرامآرام تأثیر میگذارد، بدون آنکه ما متوجه شویم، چرا که فرهنگ تغییر میکند و همه
در تغییر فرهنگ مؤثرند.
امنیت اطلاعاتی و کنترل کاربران در این شبکهها به چه صورت انجام میگیرد؟
من در جامعهی اطلاعاتی شبکهای نه چندان دور آینده «فضای مجازی» را به شدت خطرناک میبینم؛ اما به هیچ وجه هم به دنبال این نیستم که بگویم دائم باید آن را کنترل و نظارت کرد، چون فضای مجازی خودش در حال ایفای نقش نظارتی است. این فضا در حال یک مهندسی اجتماعی است. شما میتوانید بگویید من این یک قسمت از اینترنت را دارم کنترل میکنم؟ برای مثال، پدیدهای در کشور ما در حال رخ دادن است و آن اینترنت ملی نام دارد. در آیندهای نه چندان دور، ما صاحب اینترنت ملی میشویم. حالا تا چه اندازه میتوانیم با آنها رقابت کنیم. آیا ارتباط ما میتواند ابعاد وسیعی را که شبکههای
اجتماعی دارند داشته باشد؟ مثلاً در مورد فیسبوک اگر همه فقط به علایق خصوصی خود فکر کنند، در آیندهای نه چندان دور دنیا را کنترل نمیکنند؟ من معتقدم که کنترل میکنند، چون ما زمینه را برای فیسبوک و اقدامات فیسبوکی مهیا میکنیم.
به همین دلیل است که خیلی روشنفکرانه با فضای مجازی برخورد مینمایند و این خیلی مضر است. بنده مقالهای را ترجمه کردهام تحت عنوان «تکنولوژی و اخلاقیات» از کریستین شریدر فرشت که در جلد یکم از مجموعهی چهارجلدی «جستارهایی در رسانه»، در سال ۸۸ از طرف انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب به چاپ رسیده است. این مقاله، مسائل فلسفی دربارهی تکنولوژی و اخلاقیات پنج حیطهی فرااخلاقی، هنجاری عام، هنجاری خاص در باب تکنولوژی خاص، پیامدهای اخلاقی پیشرفت تکنولوژی و توجیهپذیری روشهای سنجش آن را در بر میگیرد. شما در هر کشوری که وارد میشوید میبینید رسانهها در چنبرهی
جریان اخلاقی غوطهورند و متخصصان حوزهی اخلاقی به طور جدی به طرح مباحثآن میپردازند.
به نظر شما، آیا «فضای مجازی» و ارتباط کاربران در این شبکهها در ادامهی رسانههای مکتوب قرار دارد؟ به بیان دیگر، آیا بین رسانههای قدیم و جدید تفاوتی وجود دارد؟
«مکمل»(Complementary) هستند. به تعبیری بُعد تکمیلی دارند، ولی به صورتی که همهی حواس شما را درگیر میکنند. شما در برابر رسانههای چاپی و غیرچاپی خلع سلاح میشوید، ولی گرایشتان به سمت رسانههای مجازی است تا رسانههای سنتی و قدیمی. زمانی کتابی در رابطه با اصول و مبانی ارتباط جمعی نوشتم و رسانهها را به رسانههای «سنتی و مدرن» تقسیمبندی کردم و در آن، تلهتکستها و تلهکنفرانسها را در زمرهی رسانههای جدید تلقی کردم، اما در حال حاضر آنها جزء رسانههای سنتی هستند. اینکه بگوییم رسانههای جدید محدود به فضای وب هستند درست نیست، چون رسانههای دیجیتال هم وجود
دارند. برای مثال، رادیوی دیجیتال همان رادیوی سنتی است که در دیجیتال هم میآید. هر دوی آنها یک نوع خبر را انتشار میدهند. اما آیا این به معنای آن است که آنها جدید و اینها قدیمیاند؟ مسلماً این طور نیست. وجوه قدیمی و جدید بودن آنها مبتنی بر ویژگی و کاربری و میزان تأثیرشان است و نوع تأثیرشان میتواند متفاوت باشد.
مسائل فلسفی دربارهی تکنولوژی و اخلاقیات پنج حیطهی فرااخلاقی، هنجاری عام، هنجاری خاص در باب تکنولوژی خاص، پیامدهای اخلاقی پیشرفت تکنولوژی و توجیهپذیری روشهای سنجش آن را در بر میگیرد. در هر کشوری رسانهها در چنبرهی جریان اخلاقی غوطهورند و متخصصان حوزهی اخلاقی به طور جدی به طرح مباحثآن میپردازند.
برخی مثل دنیس مک کوایل معتقدند که رسانههای جدید ادامهی همان رسانههای قدیم هستند.
من با نظر ایشان موافق هستم. حتی در روزنامه هم این امکان وجود داشت که افراد تماس میگرفتند و روزنامه و اصنافش را به باد انتقاد میگرفتند. در واقع رسانههای جدید میزان و شدت تأثیر را تکمیل میکنند. برای مثال، شما خشونت را چه چیزی تعریف میکنید؟ شما میگویید خشونت یعنی هر شیء، بازیگر و هر نوع امکاناتی که خشونت به وجود بیاورد. من میگویم اعمالی مثل سنگ پرتاب کردن، ناسزا گفتن، کشتن، تهدید کردن و… همه خشونت هستند، ولی این خشونت را با چه مقیاسی میتوان اندازهگیری کرد؟ در مورد رسانه هم همین طور است.
«سواد رسانهای کاربران» چه ارتباطی با نحوهی مصرف صحیح از فضای مجازی میتواند داشته باشد؟
سواد رسانهای کاربر تعیینکنندهی «سرنوشت کاربر» است. دو سال پیش در دانشگاه تهران، در نشست روز جهانی ارتباطات، بحثما همین بود که اگر استادی در این شبکههای اجتماعی عضو شود و بخواهد دانش علمی را به اشتراک بگذارد، خطر وجود دارد؟ اگر بخواهد به دانش سینمایی، سبک سینمایی، نظریهها و دیدگاههای موجود بپردازد، میشود کلاس درس و این حیطهای است که میتواند آن را کنترل کرد.
اینجاست که سخن از سواد رسانهای خیلی جدی مطرح میشود. این بحثمدیا لیترسیهاست. خیلی از اندیشمندان بزرگ دنیا به این نتیجه رسیدهاند که فضای مجازی را باید به دست متخصصان ارتباطی سپرد؛ چرا که آنها میتوانند با این فضا کار کنند و آن را تثبیت نمایند. وقتی که بتوانند ذهن یک «کاربر» را به سمت یک اثر هنری، فکر یا نوشتهی علمی یا ادبی خوب جلب کنند، افراد مجبور میشوند خود را به این سمت بکشانند و اگر از جنس این بسترها نباشند، از این فضاها فاصله میگیرند.
بله، همین طور است، چرا که این فضاهای مجازی و به طور جزئیتر شبکهها، بیشتر انبار تصاویر و عکسهای شخصی و… شدهاند و نظارتی که بتواند «ذهن کاربران» آنها را به سمت مطالب خوب و مفید ببرد وجود ندارد. دلیل این موضوع چیست؟
درست است. ارسطو یک نگاه اصیل داشت و میگفت انسان «حیوان ناطق» است. حیوانی که «بیان» و «فکر» دارد. وقتی فکر میکند، یعنی احساس دارد. پس انسان با حیوان فرق دارد؛ چرا که حیوان تنها به فکر مسائل زیستی در اطراف خودش است، غذا بخورد، خوش بگذراند، تفریح کند و… ولی انسان اگر وارد این حیطه شد، چه خودش و چه آن ابزاری که در دستش وجود دارد، میتواند بر خلقوخویهای انسانیاش چیره شود و در همین سمتوسو حرکت کند. بحثما بحثکاملاً اخلاقی است و هیچ ارتباطی با دین ندارد، چون زمانی که پای دین به میان میآید، اخلاقیات کنار نمیروند، بلکه ابزار دین میشوند.
اکنون مشکل دنیا داریم این است که تمام «فضاهای مجازی» درحال برهم زدن «بنیانهای فلسفی» هستند و یک آشفته بازار عقاید و افکار درست میکنند. این موضوع باعثشده است یک «Market place of ideas» به وجود آید که من اسم آن را «مکان بازار عقاید» میگذارم.
در واقع خود دین آن قدر قدرتمند است که اخلاقیات را زیر پوشش خودش میگیرد. بنابراین باید بین دو لفظ «رسانه و دین» و «دین و رسانه» فرق قائل شویم، زیرا «و» نسبت یک منطق دارد. یک موقع میگوییم «فلسفهی ارتباطات» که در این حالت، فلسفه مقدم بر ارتباطات است و بنابراین ما اول باید بنیانهای فلسفی را بشناسیم، بعد وارد ارتباطات بشویم، اما زمانی که میگوییم ارتباطات فلسفی، یعنی ارتباطاتی که متکی بر دیدگاههای فلسفی است؛ یعنی من با شما ارتباط دارم و روش شما متکی بر یک ایدئولوژی فلسفی است یا مثلاً نظام استادشاگردی. این یک ایدئولوژی است که جا افتاده است؛ اما یک موقع
شما میگویید استاد من میتوانم راجع به این قضیه با شما صحبت کنم؟ من میگویم بر چه اساسی یا از چه نظری؟ چون میخواهم از بنیان فلسفی اندیشهی شما مطلع شوم و بدانم آن ایدئولوژی که شما به آن اتکا میکنید از چه پشتوانهی فرهنگی میآید. آیا من میتوانم با بنیان شما ارتباط برقرار کنم. اکنون مشکلی که در دنیا داریم همین است که تمام «فضاهای مجازی» دارند «بنیانهای فلسفی» را به هم میزنند و یک آشفته بازار عقاید و افکار درست میکنند. این موضوع باعثشده است یک «Market place of ideas» به وجود آید که من اسم آن را «مکان بازار عقاید» میگذارم.
در حال حاضر، جاهایی مانند فیسبوک و توییتر و یوتیوب مکان بازار عقاید هستند، اما عقایدی که میتوانند سطوح متفاوتی را به خودشان اختصاص بدهند. این عقاید میتوانند سطح عمومی، بینابین، تحتانی، فوقانی و حتی سطوح غیراخلاقی داشته باشند. بنابراین کسی که در عین واحد از این فضاها استفاده میکند، نیات، اعمال، آرزوها، ایدئولوژیها و باورهایش درگیر میشود و خیلی کار دشواری است اگر ما بخواهیم به نظارت و کنترل فکر کنیم و هر روز همهی اطلاعات را کنترل کنیم. این ایدهی درستی نیست.
در مورد وبلاگ یک نفر معتقد بود که هر روز وبلاگ باید بهروز شود و من گفتم قرار نیست با هم مسابقه بدهیم و هر روز از خودمان سواد بتراشیم. سواد چیز لحظهای نیست. هر روز در دنیا روزنامه بیرون میآید و روزنامه با آن اتفاقی که در وبلاگها میافتد خیلی فرق میکند. وبلاگ یعنی یک صفحهی شخصی یا عمومی که اطلاعاتی در آن بیان میشود و مسلماً اطلاعاتی که در وبلاگها آورده میشوند لزوماً درست نیستند.
«مصرف» در این زمینه به چه معناست؟ چون مصرف در مورد خوراک و پوشاک و… هم به کار میرود.
«مصرف» بُعد تجاری و تبلیغاتی دارد. این موضوع پیشتر در ادبیات مدیریت و مطالعات بازرگانی و صنعت مطرح بود و حال وارد فضای مجازی شده است و مصرفکننده(Consumer) و مصرف(Consumption) مطرح میشود. میتوان گفت مصرف عامل بسیار تعیینکنندهای است. برخی مصرفکنندهی پوسترهای زمستانی و برخی دیگر مصرفکنندهی پوسترهای بهاری هستند. علاقه در مصرف خیلی میتواند تأثیرگذار باشد.
مسئلهی حائز اهمیت این است که چقدر در شورای عالی فضای مجازی از صاحبنظران ارتباطات و چقدر از جامعهشناسان استفاده شده است؟ آیا این دغدغه است یا فقط نوعی وقت صرف کردن محسوب میشود. تحقیقاتی که در زمینهی خبر و تأثیرات آن انجام شده چقدر شکل اجرایی گرفته است و عملی میشود؟
نقش نهاد «شورای عالی فضای مجازی» را در سیاستگذاری و بهبود شرایط چگونه ارزیابی میکنید؟
بستگی به شورا و اعضایی دارد که در آن عضو هستند. باید دید آنها از چه زاویهای به این قضیه نگاه میکنند. اگر در حد کلان با قضیه برخورد کنند، خیلی میتوانند مؤثر باشند، اما اگر در حد طرحهای کوچک و ثانویه به این موضوع پرداخته شود، من فکر نمیکنم تأثیرگذار باشد؛ برای اینکه خیلی از مدیرانی که در کارهای طراحی این سایتها هستند در اصل تحقیقات را مطالعه نمیکنند. مسئلهی حائز اهمیت این است که چقدر در شورای عالی فضای مجازی از صاحبنظران ارتباطات و چقدر از جامعهشناسان استفاده شده است؟ آیا این دغدغه است یا فقط نوعی وقت صرف کردن محسوب میشود. تحقیقاتی که در
زمینهی خبر و تأثیرات آن انجام شده چقدر شکل اجرایی گرفته است و عملی میشود؟ چون اگر به این صورت باشد، دائماً مقاومت و خستگی سیستمی به وجود میآورد و نتیجهبخش نخواهد بود.
به نظر شما، «فضای مجازی» چه ویژگیها یا قابلیتهای جدیدی برای ارائه به کاربران خود دارد. در گذشته چه مواردی وجود داشته است که کاربران از فضای مجازی انتظار داشتهاند و در حال حاضر تحقق پیدا کرده است؟
فکر میکنم در گذشته یک نوع فرار از اطلاعات بود و مردم محافظهکارتر با رسانه برخورد میکردند، اما در حال حاضر این طور نیست. حتی اوایل که وبلاگها به میدان رقابت آمده بودند، اگر کسی نقدی میگذاشت، برخی آن را پاک میکردند، ولی در حال حاضر مردم تمام اینها را در کامنتهای خود میآورند. فضای مجازی، در شرایط کنونی، موقعیتهای متفاوتی را برای کاربران ایجاد کرده است که در گذشته، رسانههای سنتی یا مشابه قادر به ایجاد آن نبودند، نظیر اشتراک نظر، تبادل، تعامل، وفاق گروهی و... بنده امیدوارم که تمامی کاربران از خِرد ابزاری خود در فضای مجازی بیشترین استفاده را به ببرند تا به
سادگی مقهور اطلاعات ظاهرفریب یا کاذب نشوند
شناسه خبر:
۱۸۶۱۳۳
تغییرات فرهنگی در پی ارتباطات نامحدود مجازی
تغییرات فرهنگی در تمام جوامع دنیا تأثیر متفاوتی دارد
۰