به گزارش افکارنیوز، ما همان گونه احساس می کنیم که می اندیشیم. انسان ها انتخاب می کنند که خوشبخت باشند. در واقع ما خودمان تصمیم می گیریم که خوشبخت باشیم یا نباشیم. ممکن است مطالب مذکور به نظر برخی بعید باشد ولی انسان ها می توانند با تغییر دادن طرز فکر خود، زندگی خود را تغییر دهند. افرادی که مسئولیت کارهای خود را می پذیرند یاد می گیرند که چگونه زندگی سعادتمندی داشته باشند. پس فکر ما نه تنها بر احساس ما، بلکه بر تمام زندگی ما تاثیر می گذارد.

احساس خوشبختی چیست؟

آیا خوشبختی فقط یک احساس است؟ یا واقعاً وجود دارد و به درستی حس می شود!

گروهی از افراد جامعه یک احساس کاذب خوشبختی دارند و دائماً تظاهر به خوشبختی می کنند و رفتارهایی ساختگی، با چهره ای متفاوت از زندگی واقعی خود به نمایش می گذارند. این گروه از افراد خود را فریب می دهند و در واقعیت از شرایط موجود در زندگی خود بسیار رنج می برند و در مقابل گروهی دیگر در واقع خوشبخت هستند، زندگی مناسبی دارند، سالم هستند و در شرایط مطلوبی به لحاظ مختلف به سر می برند، اما اینها را کافی نمی دانند و دائم به دنبال دلایلی هستند که خوشبختی خود را نفی کنند!

خوشبخت واقعی چه کسی است؟

انسان ها باید خود را افرادی صاحب اختیار و تصمیم گیرنده بدانند و کنترل زندگی معنوی خود را در اختیار گرفته، بتوانند انتخاب کنند، بدین معنا که هر گونه بخواهند فکر کنند نه اینکه هر گونه فکر می کنند تسلیم آن شوند و با توجه به استعدادها و توانایی هایی که دارند به این باور واقعی برسند که می توانند هر گونه که بخواهند فکر کنند. زیرا افکار ما ارتباط مستقیمی با احساس ما دارند.

اگر این افکار مطلوب و مثبت باشند، احساس خوشبختی در ما ایجاد می شود، ‌ اما اگر افکارمان نامطلوب و منفی باشند، طبیعی است که احتمال اینکه ما خود را خوشبخت بدانیم کاهش پیدا می کند.

افکار منفی و آزاردهنده، آرامش انسان را به مخاطره می اندازد و اگر انسان بتواند آن افکار منفی و مزاحم را از روح و روان خود بزداید، طعم واقعی آرامش را خواهد چشید.

اما اگر به افکار منفی خود اهمیت دهد، ‌‌آنها را می پذیرد و با آن افکار رنج آور زندگی می کند و اگر سعی در پاکسازی آن نکند، دائم آنها را رشد و پرورش خواهد داد و لحظه های زیبای زندگی خود را با آن افکار آسیب زا از بین خواهد برد.

چه عواملی سبب به وجود آمدن افکار منفی در ما می شوند؟!

مهمترین عامل موجود در این میان، ضعف قوای روانی و جسمانی است. همچنین نیاز به حضور در موقعیت های مهم و حساس در زندگی مانند مسئولیت های مهم، تصمیم گیری مهم، سخنرانی، مصاحبه و امتحان، اهمیت و عشق ورزی افراطی برای کسی یا چیزی یا شرایطی دز زندگی، وجود بیماری ها در خود و اطرافیان مان، ترس هایی که از آنها آگاه یا غافل هستیم، به خصوص ترس از دست دادن عزیزان و ترس از دست دادن سلامتی یا موقعیت ها که مهمترین نوع ترس ها هستند، وجود شرایط تنش زای مداوم در زندگی، حوادثغیر قابل کنترل، مشکلات اطرافیان، وجود افراد خیلی محتاط یا ترسو در زندگی، شخصیت وسواسی یا وابسته داشتن، اعتماد به نفس پایین و دیگر مواردی از این قبیل سبب به وجود آمدن افکار منفی می شوند و زمانی که تفکر منفی در ذهن افراد غلبه کند، احساس خوشبختی رنگ واقعی خود را در زندگی از دست خواهد داد.

افرادی که دائماً در حال افسوس خوردن به گذشته های دور و نزدیک هستند و نگران آینده های نامعلوم و نامشخص، به طوری که این حالات آنها، لذت زمان حال را می گیرد، نمی توانند طعم و لذت خوشبختی را درک کنند.

اغلب انسان ها در جستجوی چیزهایی هستند که ندارند و هر انسانی از خلاء نداشته ای در رنج است و این همان نداشتن احساس خوشبختی است که برخی از افراد در حسرت آن می مانند و در حال بد به سر می برند. حال این خلا می تواند مادی باشد یا معنوی، دست یافتنی باشد یا خیر، در واقع داشته های خود را محبوس می کنند و از نداشته های خود دائماً غصه می خورند.

انسان های ضعیف النفس هر چند که دارایی های چشمگیری هم داشته باشند، خوشبخت نیستند. کسانی که از داشته هایشان استفاده نمی برند بینواترین ها هستند. کسانی که در زمان حال زندگی می کنند و لحظات خود را در اندوه گذشته و اضطراب آینده سپری نمی کنند خوشبخت هستند.
انسان هایی که به لحاظ روانی توانمند هستند و روح بلند و غنی دارند، خوشبخت های واقعی هستند. انسان هایی که در حسرت نداشته هایشان، لحظات شیرین زندگی شان را تباه نمی کنند، خوشبخت هستند. کسانی که از حداقل امکانات موجود در زندگی شان حداکثر استفاده و لذت را می برند، خوشبخت هستند. هر چه را که بخواهیم، همان چیز خواهان ما می شود و هر چه مطلوب ما باشد، همان چیز خواسته ما است. افکار ما زندگی مان را شکل می بخشد، به هر چیزی که بیندیشیم به آن دست می یابیم. هر بذر اندیشه که در ذهن ایجاد می شود، هم جنس خود را تولید کرده و بارور می کند. اندیشه های نیک، اعمال نیک را تولید می کند و اندیشه های نامناسب، اعمال نامناسب را بارور خواهد کرد. در واقع شکست اساساً ثمره اندیشیدن به شکست است و موفقیت اساساً ثمره اندیشیدن به پیروزی است. در نهایت نتیجه می گیریم: بیماری های موجود در افراد، نمایانگر بی قراری و ناآرامی ذهن انسان است و هر گونه بیماری در جسم و روح، نشانگر نوعی ناپاکی در ذهن است. پس هرگز به علت پاکی و خوبی ها بیمار می شوید. امید است ناپاکی ها و بیقراری ها را از ذهن خود پاک کنیم تا سلامتی و آرامش به سراغ مان بیاید و لذت خوشبختی را با سلامتی و آرامش واقعی احساس کنیم.

آرامش/ شماره سوم/ نيمه اول اسفند ۹۱/ جميله حميدي/ صفحه ۷۶