به گزارش افکارنیوز، ذهن آدمی با وجود اینکه بسیار شگفت انگیز و قدرتمند است، هنوز با کامل بودن فاصله زیادی دارد و آماده دچار شدن به قضاوت های اشتباه بسیاری است. در فضای روانشناسی، به این اتفاق «سوگیری شناختی» یا سفسطه های استدلال می گویند. این اتفاق می تواند برای همه بدون در نظر گرفتن سن و سال، جنسیت، میزان تحصیلات یا ضریب هوشی روی دهد. به این الگوهای مخرب در طرز فکرتان توجه کنید و پیش از اینکه شما را به قعر مسیری انحرافی فرو برد، خود را از آن خلاص کنید.

۱. پیشگویی های منفی:

این پیشگویی ها، نوعی پیش بینی است که وقتی اعلام شود، فرد را ترغیب می کند هر کاری انجام دهد که موجب به واقعیت پیوستن آن شود. این نوع طرز فکر، موجب پاره شدن رابطه ها می شود و اهداف فرد به سرانجام نمی رسد. مردی را در نظر بگیرید که با زنی ازدواج می کند، اما مدام فکر می کند که این رابطه ادامه نخواهد یافت؛ بنابراین او برای حفظ آن رابطه هیچ تلاش و هزینه عاطفی نمی کند و در نتیجه کمی بعد، رابطه شان بی سرانجام می ماند. نمونه دیگر این پیشگویی ها دانشجوی باهوش سال آخر پزشکی است که خودش را متقاعد می کند برای پزشک شدن، «ظرفیت لازم» را ندارد. همین پیش بینی موجب می شود نتواند درسش را به پایان برساند و هیچ گاه پزشک نمی شود!

۲. توجه بیش از حد به نتایج مثبت:

این الگوی فکری مخرب وقتی اتفاق می افتد که برای موفقیت های خود اعتباری تمام و کامل قائل شویم، اما از پذیرش مسئولیت شکست ها سر باز زنیم. مثال بارز این مشکل، کلاس های درس سراسر جهان است. همه دانش آموزان وقتی نمره خوبی می گیرند، آن را به حساب هوش و عادات پسندیده درس خواندن شان می گذارند؛ حال آنکه نمره بد، فقط به معلم نامناسب، امتحان غیر منصفانه، یا هر موضوع بی ربط دیگری مربوط است. برای اینکه فرد به رشد عاطفی برسد، لازم است مسئولیت کامل همه اعمال خود و نتایج خوب و بد آن را به یک اندازه بپذیرد.

۳. تصور ایمن بودن در برابر وسوسه ها:

ما خیلی بیشتر از آنچه که می پنداریم، تحت سلطه تمایلات و هوش های خود هستیم؛ میل به خوردن یا اعتیاد، مثال هایی از این دست هستند. بسیاری از افراد گرفتار اعتیاد، معتقدند هر گاه بخواهند می توانند از عادت شان دست بکشند، اما در واقع آنان فقط به خود دروغ می گویند! لازم نیست حتماً معتاد شوید تا در برابر وسوسه های آسیب پذیر باشید؛ بسیاری از افراد باهوش و ذکاوت نیز اسیر وسوسه ها می شوند، زیرا این آسان تر از خلاص شدن از دست وسوسه هاست! شاید خنده دار به نظر برسد، اما حقیقت دارد که اگر کسی می خواهد از میل و خواسته انجام دادن کاری خلاص شود، بهترین راه انجام دادن آن است؛ اگر کسی می خواهد از درد گرسنگی خلاص شود، بهترین راه خوردن است. مهارت کردن تمایلات و هوس هایی که به شکل وسوسه ظاهر می شوند، کار آسانی نیست و خویشتن داری زیادی می خواهد؛ بنابراین دقت کنید از آنجا که با کمال غرور، تصور می کنیم می توانیم هوس های خود را در مهار داشته باشیم، خود را در معرض وسوسه ها قرار می دهیم و در نهایت، به همان رفتار نابخردانه ای منجر می شود که می خواهیم از آن اجتناب کنیم.

۴. انتقال قضاوتی شتاب زده:

مثال واضح این مورد، نخستین برداشت نادرست است. گرایش طبیعی آدمی برای ارزیابی یک فرد یا یک موقعیت، این است که آن را تنها از بالا و از فاصله دور ببیند و سپس تصور کند که به اندازه کافی از آن اطلاعات دارد که بتواند قضاوتی معقول داشته باشد! این اتفاق در دنیای کاری فراوان رخ می دهد. برای مثال، یک کارمند تازه وارد ممکن است به دلیل اینکه برای خودروی او مشکلی پیش آمده باشد، دیر به سرکار برسد، اما رئیسش بی درنگ به این فکر می افتد که او به اندازه کافی، مسئول و متعهد نیست و تا چند هفته نیز با همین برداشت با او رفتار می کند. راه حل مشخص این است که پیش از اینکه انگشت اتهام را به سمت کسی نشانه بگیرید، یا پیش فرض هایی بنا کنید، تصویر شفاف تر و بزرگتری را مدنظر قرار دهید.

۵. باور به توانایی کنترل مهارنشدنی ها:

این تفکر اشتباه، زمانی رخ می دهد که مردم به تدریج تصور می کنند بر رویدادی بیرونی که کاملاً تصادفی است، نفوذ مستقیم یا اقتدار دارند درست مانند شیر یا خط کردن است!‌ ممکن است فرد خوش اقبال تصور کند می تواند بر نتیجه پرتاب تاثیر داشته باشد، اما واقعیت این است که همیشه تنها پنجاه درصد احتمال موفقیت وجود دارد.

۶. چشم پوشی از اطلاعاتی که با باورهای ما سازگار نیست:

روانشناسان به این مورد «سوگیری تاییدی» می گویند. ما انسان ها دوست داریم به دنبال اطلاعاتی باشیم که باورهای ما را تایید کند و با آنها همسو باشد و دوست داریم از اطلاعاتی که چنین ویژگی ای ندارند، چشم پوشی کنیم. ما شواهدی را انتخاب می کنیم که مجبور نباشیم طرز فکرمان را به چالش واداریم، زیرا این روش آسان تری است. این دام، بسیار شایع است و می تواند نتایجی ویرانگر به بار آورد، زیرا ممکن است تصمیمات بزرگی بر مبنای این اطلاعات نادرست اتخاذ کنیم.

۷. خوش بینی مبتدی ها:

انسان گرایش دارد مدت زمانی را که برای انجام کاری ناآشنا لازم است، دست کم بگیرد. چنین چیزی به دلیل عدم وجود برنامه ریزی و تحقیقات کافی کسی است که در هنگام انجام کاری جدید، بسیار هیجان زده است. به عبارت دیگر، وقتی قرار است کاری را انجام دهیم که برای آغاز کردنش نگرانی هایی داریم، به جای اینکه زمانی را صرف سنجش درست سطح دشواری و منابع مورد نیاز کنیم، تنها به حدس و گمان بسنده می کنیم و بی درنگ آغاز به کار می کنیم. بدین ترتیب، ‌انتظارمان از سنگینی کار بر مبنای خوش بینی خام است، نه براساس تجربه پیشین و اطلاعات مورد اعتماد، ‌ تمام این مسائل، کمی بعد برای ما نتیجه عکس در بر خواهد داشت و می بینیم در کاری که برای انجامش آمادگی نداشتیم، به شدت گیر افتاده ایم.

۸. طغیان کردن برای به اثبات رساندن آزادی فردی:

چنین چیزی در خردسالی بسیار رایج است، این تفکر اشتباه می تواند افرادی با هر سن و سال را تحت تاثیر قرار دهد. به طور کلی، ‌ انسان اصرار دارد کاری را انجام دهد که او را از انجامش منع می کنند! زیرا می ترسد مبادا آزادی انتخاب از او گرفته شود. ممکن است آن فرد حتی مایل نباشد کارهایی انجام دهد که طغیان به نظر برسد، اما این حقیقت ساده واقعیت دارد که ممانعت از انجام هر کاری، فرد را برای انجام آن کار تحریک می کند. روش روانشناسی برعکس، روش کاربردی متداولی است برای بهره برداری از وجود تفکر اشتباه در دیگران.

۹. قضاوت توانایی های دیگران تنها بر مبنای نگاه شان:

چنین اتفاقی هزاران بار در روز می افتد؛ همان وقتی که کسی را تنها از روی ظاهرش مورد داوری قرار می دهند. برای مثال، ممکن است فردی بلند قامت و آراسته را ببینید که در دهه پنجاه عمر خود به سر می برد و بی درنگ یقین کنید او فردی موفق و قابل اعتماد است، بی آنکه کوچکترین گواهی برای تایید این فرض وجود داشته باشد. یادتان باشد که شما نمی توانید کتابی را تنها از روی جلدش قضاوت کنید!

۱۰. تداوم مسیرهای شکست خورده گذشته، به منظور کاهش احتمال باخت:

این کار را تفکر اشتباه «هزینه برگشت ناپذیر» می نامند. این تفکر اشتباه ما را ترغیب می کند تلاش ناموفق گذشته را همچنان ادامه دهیم. ما تصمیم مان را توجیه می کنیم و براساس سرمایه گذاری پیشین، همچنان به سرمایه گذاری در این تلاش شکست خورده ادامه می دهیم، هر چند شواهدی تازه می گویند هزینه شروع امروز و ادامه آن، سنگین تر از سود مورد انتظار است. کار منطقی این است که به سرعت جلوی ضرر را بگیریم و مسیر عمل را تغییر دهیم. اما به سبب هزینه های برگشت ناپذیری که پیش تر انجام داده ایم؛ احساس می کنیم باید به تلاش خود ادامه دهیم؛ بنابراین وقت، پول و انرژی بیشتری برای آن صرف می کنیم، به این امید که سرمایه گذاری بیشتر، نتیجه را تغییر دهد؛ اما هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد.

راز/ شماره ۲۸/ نيمه دوم تير ماه ۹۲/ كيانا اورنگ/ صفحه ۷۸