به گزارش افکارنیوز، چندی پیش عصرایران در گزارشی ۱۶ مورد از ارزانترین قتلهای رخ داده در سه سال اخیر را منتشر کرد. این قتلها همه به دلیل اختلافات مالی بسیار ناچیز در حد پانصد تا دویست هزار تومان، رخ داده بود که در شرایط معمولی وقوع درگیری و انجام قتل برای آنها بسیار غیرعادی و بعید به نظر میرسید. با این حال چنین قتلهایی در کشور آن هم نه به صورت موردی بلکه به شکل فراگیر در اغلب نقاط کشور رخ داده است. همین موضوع نیز بررسی و تحلیل این مساله را در قالب یک آسیب اجتماعی لازم میکند.
در این باره، به سراغ دکتر مهدی تقوی اقتصاددان و استاد با سابقه دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی تهران رفتیم. دکتر تقوی دانشآموخته دکترا از انگلستان است و سابقه ۴۲ سال تدریس در مقام استادی دانشگاه را در پرونده خود دارد. در این گفتگو با او درباره علتهای اقتصادی وقوع جرایمی از این دست در کشور گفتگو کردهایم، مشروح این پرسش و پاسخ در ادامه آمده است.
***
* آقای دکتر! به گواه آمارهای رسمی و گفتههای مسئولان در سالهای اخیر وقوع جرائم خرد در کشور به شدت افزایش پیدا کرده است، یکی از فراگیرترین این جرائم، خلافهای مرتبط با مسائل مالی است؛ مانند دزدی، زورگیری دعوا و جنایت بر سر اختلافات مالی. در گزارشی که چندی پیش منتشر کردیم، ۱۶ مورد از ارزانترین قتلهای سه سال اخیر ایران ذکر شده بود که برای مبالغ بسیار اندکی رخ دادند، ارتباط چنین جرائمی با مشکلات اقتصادی سه سال اخیر در چه حد و اندازهای است؟
افزایش چنین آفتهای اجتماعی و جرائمی ارتباط کاملأ مستقیمی با مسائل و بحرانهای اقتصادی دارد، به صورت شفاف اگر بخواهم بگویم عامل و علت اصلی این جرائم و قتلها بیش از انکه خود افراد جامعه باشند سیاستهای غلط اقتصادی دولت است.
سه سال پیش قیمت دلار ۱۰۲۵ تومان بود، این مبلغ هم اکنون به ۳۳۰۰ تومان رسیده و در دورههایی به ۴ هزار تومان هم نزدیک شده است. این یعنی افزایش سه تا چهار برابری قیمت ارز و کاهش ارزش پول ملی. تورم بالا و سختتر شدن زندگی مردم نتیجه وقوع چنین مسالهای در کشور است.
بر اساس آمارهای رسمی نرخ تورم در بیشتر ماههای این چند سال بیشتر از ۳۰ درصد اعلام شده است. البته به اعتقاد من نرخ تورم واقعی بسیار بیشتر از این آمار رسمی است، کافی است به افزایش هزینهها در همه امور نگاهی انداخته شود. هیچ چیزی اعم از کالا و خدمات در جامعه نیست که قیمت آن به حداقل ۳ برابر افزایش نرسیده باشد.
نگاه کنید به قیمت نان، کرایه اتوبوس و تاکسی، انواع مواد غذایی و میوه، مسکن، پوشاک و … از سویی افزایش درآمد خاصی هم در این مدت برای کسی ایجاد نشده است، همه اینها در کنار هم به خانوادهها و افراد فشار مضاعف وارد میکند و نتیجهاش وقوع جرائمی است که شما گفتهاید.
* اما برخی معتقدند وقوع این جرائم یا مشخصأ این قتلها در کشور بیش از آنکه ارتباط مستقیمی با مسائل اقتصادی داشته باشد به پایین آمدن آستانه تحمل مردم و استرسها و دیگر فشارهای اجتماعی و گاه سیاسی مرتبط است؟
همین دیگر! باید دید آستانه تحمل افراد در جامعه چرا پایین میآید؟ آیا اگر نانآور خانواده بتواند مخارج زندگی خود و فرزندانش را به صورت طبیعی و منطقی فراهم کند آستانه تحملش دچار مشکل میشود؟ و یا ممکن است دچار این استرسهایی که میگویید بشود؟
وقتی افراد جامعه میبینند هر چقدر تلاش و کار میکنند درآمدشان در مقابل تورم و افزایش قیمتها به جایی نمیرسد دچار چنین مشکلات و بحرانهایی میشوند. به اعتقاد من عامل اصلی تورم و مشکلات اقتصادی و به تبع آن اجتماعی در کشور به طرح هدفمندی یارانهها بر میگردد.
* چرا فکر میکنید عامل همه این مشکلات طرح هدفمندی یارانهها است، در حالی که دستکم مسئولان دولتی مدعی میشوند در قالب این طرح به افراد فقیر و دهکهای پایین جامعه به صورت ماهانه مستمری داده میشود و آنها با همین دریافتیها زندگی خود را میچرخانند؟
توجه کنید این حرف را من میزنم که ۴۲ سال است در دانشگاه اقتصاد تدریس میکنم و بخش زیادی از این زمان هم تدریس به دانشجویان دوره دکترا بوده، علاوه بر این بیشتر از ۱۰۰ کتاب در زمینه اقتصاد نوشتهام و همینطور صدها مقاله، حرفی که میزنم آغشته به سیاست یا چیز دیگری نیست. طبیعتأ من از یک مسئول مملکتی که چیز زیادی از اقتصاد نمیداند بیشتر در جریان مسائل اقتصادی هستم.
بگذارید با یک مثال داستان را توضیح دهم، اگر فردی که کارگر ساده است و بر اساس قانون کار ماهی ۴۰۰ هزار تومان در آمد داشته باشد را در نظر بگیریم که ۵ فرزند هم داشته باشد، در هر ماه این خانواده ۳۱۵ هزار تومان هم یارانه دریافت میکنند. من دقیقاً محاسبه کردهام که ۱۲۰ هزار تومان یعنی یک سوم پول یارانه آنها فقط برای خرید نان مصرف میشود.
حالا خودتان بقیه موارد مورد نیاز را حساب کنید؛ از پول کرایه تاکسی و اتوبوس تا مایحتاج دیگر که در همین حد افزایش قیمت داشتهاند. آن مبلغ یارانه به چه درد این خانواده میخورد وقتی چندین برابر آن بر هزینه مصارف حداقلیشان افزوده شده است؟
* آیا مشابه چنین تجربهای که بحران اقتصادی به وقوع بحران و مشکلات در حوزه اجتماعی ختم شده باشد در دیگر کشورهای دنیا هم رخ داده است؟
بله، به عنوان مثال نگاه کنید به کشور انگلستان در دورههای قبل و بعد از نخست وزیری مارگارت تاچر. پیش از او آموزش و بهداشت در این کشور رایگان بود. بقیه خدمات و کالاها هم به دلیل پرداخت یارانه قیمت بسیار اندکی داشت چون از پولداران جامعه مالیات گرفته میشد و برای باقی مردم هزینه میشد.
در دوره تاچر اما اغلب اینها حذف شد و قیمت همه چیز گرانتر شد، در نتیجه، افزایش رو به رشدی در زمینه بحرانهای اجتماعی مانند انواع دزدیها، جنایتها و دیگر آسیبهای اجتماعی در این کشور آغاز شد.
* افزایش هزینهها و تورم شدید در کشور ما در حالی رخ داده است که در سوی دیگر برخی از مردم به میزان غیرقابل باوری پولدارتر شدهاند. درست از زمان افزایش بحران اقتصادی در کشور، دیدن افراد زیادی که خودروهای بسیار گران قیمت خارجی سوار میشوند به امری معمولی بدل شده است. این فاصله بسیار زیاد فقیر و غنی چه مقدار در افزایش این بحران ها تاثیر گذار بوده؟ آیا اساسأ چنین چیزی در وقوع آسیبهای اجتماعی اثر گذار است؟
مسالهای که به آن اشاره کردید، یعنی افزایش فاصله میان افراد فقیر و پولدار جامعه، همان چیزی است که در علم اقتصاد با متر و معیاری به اسم ضریب جینی از آن یاد میشود، ضریب جینی نشان دهنده میزان نابرابری توزیع درآمد در طبقه پولدار و فقیر جامعه است. این ضریب نشان میدهد که پولدارهای جامعه چقدر درآمد دارند و فقرا چقدر. به هر میزان اندازه این ضریب بیشتر باشد یعنی فاصلهها بیشتر است و بر عکس.
در کشور ما در دو دوره ضریب جینی افزایش پیدا کرد، یکی در دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی و یکی هم در دوره ۸ ساله محمود احمدینژاد. در این دوره اخیر فاصله میان فقرا و پولداران بدتر شد که این مساله نشان دهنده افزایش نابرابری و فقر در جامعه است.
دیدن این نابرابری اجتماعی و حجم بسیار زیاد شکافی که میان درآمد طبقات مختلف اجتماع وجود دارد افراد جامعه را دچار انواع آسیبهای اجتماعی و سرخوردگی میکند که ممکن است در شکل رفتارهای خطرناک مانند دزدی و دیگر جرائم مانند همین قتلهایی که به دلیل اختلافات مالی کمارزش رخ داد خود را نشان دهد.
* آیا این نابرابری اجتماعی که شما از آن به عنوان یک خطر برای جامعه یاد میکنید خطرناکتر است یا فقر عمومی؟ یعنی شرایطی که همه افراد جامعه به شکل یکسانی دچار کمدرآمدی و فقر بشوند.
نابرابری اجتماعی به شدت خطرناکتر از فقر عمومی است. فقر عمومی یعنی اینکه همه خیلی پایین حقوق بگیرند در آن صورت توقعات هم پایین میآید و آسیبهای اجتماعی هم کمتر میشود؛ چون کسی خودش را با دیگران مقایسه نمیکند تا دچار بحرانهای روحی و سرخوردگی و یاس بشود و دست به کارهای عجیب و غریب بزند. نگاه کنید به آن دو جوان زورگیر که برای مبلغ ۷۰ هزار تومان دست به آن کار زدند و در نهایت اعدام شدند. مطمئنأ فقر عمومی از نابرابری برای جامعه بهتر است.
بگذارید وضعیت کشور هندوستان را در این زمینه مثال بزنم. در این کشور جمعیتی بسیار زیاد درآمدهای خیلی خیلی کمی دارند و یا در خیابان میخوابند یا در آلونکهای موقتی و حاشیه شهرها. در کنار این افراد البته جمعیت بسیار محدود و اندکی نیز هست که بسیار پولدار هستند؛ اما بخش عمده مردم این کشور در حالت فقر عمومی به سر میبرند.
وقتی به این افراد نگاه کنید متوجه خواهید شد در عین فقر بسیار هم شاد هستند. دزدی هم نمیکنند چون دچار نابرابری اجتماعی نشدهاند. در هندوستان بر خلاف کشور ما در عین حالی که بخش زیادی از مردم هر روز دچار فقر بیشتر میشوند عده زیادی هم سوار بر ماشینهای آخرین مدل و گرانقیمت مانند رولزرویس، پورشه و مازراتی و ... نمیشوند.
شناسه خبر:
۲۴۵۸۶۳
موشکافی علل قتلهای ارزان
در انگلستان قبل ازمارگارت تاچر خدمات و کالاها قیمت بسیار اندکی داشت ولی در دوره تاچر قیمت همه چیز گرانتر شد، در نتیجه، افزایش رو به رشدی در زمینه بحرانهای اجتماعی مانند انواع دزدیها و جنایتها در این کشور آغاز شد.
۰