به گزارش افکارنیوز، تصمیم گیری فرآیندی ذهنی و شناختی است که به افراد کمک می کند تا از میان رفتارهای متفاوت یکی را به عنوان مناسب ترین انتخاب کند. همچنین نشانه رشد عقلی، عاطفی، روانی و اجتماعی است.

همه ما روزانه برای انجام هر کاری حتی ساده ترین رفتارمان مجبور به تصمیم گیری هستیم و بسیاری از کارها را به صورت خودکار و از روی عادت انجام می دهیم، اما برخی کارها حتی گفته ها و واکنش های ما به تصمیم گیری درست، آن هم به موقع و به جا نیاز دارد، زیرا گاهی با یک تصمیم اشتباه مجبور می شویم تاوان سنگینی بپردازیم.

پس چه بهتر است که راه درست تصمیم گیری را بدانیم تا به عنوان پدر و مادر هم تصمیمات درست در رابطه با فرزندان نوجوان مان بگیریم و هم به آنها مهارت لازم را بیاموزیم. نوجوانان باید یاد بگیرند که چگونه عاقلانه و منطقی و با آگاهی کامل دست به انتخاب بزنند و در هنگام مواجهه با مسائل کوچک و بزرگ زندگی از نحوه گذراندن اوقات فراغت، خرید، پس انداز، ماندن در یک رابطه و دوستی یا نماندن و… گرفته تا مسائل مربوط به تحصیل، شغل، ازدواج و… دچار بلاتکلیفی و شک و تردید نشوند و در عین حال از نتیجه تصمیم خود راضی و خشنود باشند.

مراحل تصمیم گیری

تصمیم گیری مراحلی دارد که رعایت آنها ما را مطمئن می سازد که کار درست را انجام داده ایم. این مراحل عبارتند از؛ مشخص کردن موضوع یا مسئله، تعیین همه گزینه های احتمالی حتی آنهایی که به نظر ساده و بدیهی می آیند، مشخص کردن ویژگی های مثبت و منفی هر گزینه، مشورت و نظرخواهی از افراد آگاه و مطلع و بالاخره تفکر و ارزیابی همه جانبه موضوع براساس اطلاعات به دست آمده و تصمیم گیری نهایی. البته اهمیت دادن به غریزه و احساسات در تصمیم گیری نیز می تواند موجب احساس رضایت بیشتر از نتیجه کار بشود.

وقتی نوجوانان در شرایطی قرار می گیرند که نمی دانند چگونه بهترین تصمیم را بگیرند بی شک مجبور به تحمل فشار روانی زیادی خواهند شد و طبیعی است که قرار گرفتن در چنین وضعیتی می تواند سلامت جسم و روان آنها را به خطر بیندازد.

نوجوانی را می شناسم که به دلیل ناتوانی در تصمیم گیری درباره موضوعی مربوط به یکی از دوستان صمیمی اش بسیار نگران و آشفته شده بود. وضعیت او والدینش را نگران کرده بود. بخصوص وقتی در برابر سوالات آنها فقط سکوت می کرد و حرف نمی زد. تا اینکه بالاخره پدر و مادرش تصمیم گرفتند با مراجعه به یک مشاور به او در حل مشکلش کمک کنند. این نوجوان از مدتی قبل متوجه رفتارهای غیر عادی دوستش شده بود، تا اینکه یک روز خیلی اتفاقی می بیند که او یواشکی از یکی از بچه های بزرگتر محل چیزی گرفته و سریع در جیبش پنهان می کند. هر چه از او می پرسند که آن چه بود؟

پسرک با شوخی و مزه پراکنی حرف را عوض می کند و جواب نمی دهد. او خوب می توانست حدس بزند که موضوع چیست. مطمئن بود که باید کاری بکند والا دوست عزیزش به دردسر می افتاد، اما نمی دانست چطور؟ می ترسید که مبادا با نادیده گرفتن موضوع، اوضاع بدتر شود، از طرفی هم مطمئن نبود که آیا صحبت کردن درباره آنچه دیده و فهمیده بود به نفع دوستش هست یا نه؟ در ضمن تحمل این همه فشار و نگرانی را هم نداشت، بی حوصله و کم حرف شده بود، حتی از بس فکر و خیال کرده بود از درس هایش هم عقب مانده بود. او سعی کرده بود تا درباره خطری که دوستش را تهدید می کرد، اطلاعاتی به دست بیاورد و به این نتیجه رسیده بود که مشکل او اگر به موقع حل نشود می تواند خیلی جدی و زیانبار شود. پسرک حاضر بود برای نجات دوستش از این وضعیت هر کاری بکند. او به کمک مشاور توانست با نحوه صحیح تصمیم گیری آشنا شود. او متوجه شد که برای گرفتن یک تصمیم درست اول باید گزینه ها را مشخص کند، مثلاً با کسی درباره این مشکل حرف بزند یا نه؟ آیا درست است که پدر و مادر دوستش را در جریان کار پسرشان قرار دهد؟ شاید بهتر باشد به مدیر یا یکی از معلمان مدرسه بگوید، شاید هم بد نباشد اول با والدین خودش صحبت کند و از آنها کمک بگیرد. پس از آن شروع به پیدا کردن ویژگی های مثبت و منفی هر یک از گزینه ها کرد. به عنوان مثال یکی از ویژگی های مثبت مطرح نکردن موضوع با دیگران این بود که با فضولی در کار دوستش او را عصبانی و ناراحت نمی کرد، اما جنبه منفی آن این بود که با ساکت ماندن ممکن بود دوستش بیشتر و بیشتر گرفتار شود و او این را دوست نداشت. در مورد گزینه دیگر هم فکر کرد اگر به پدر و مادر او بگوید حتماً کاری برای نجاتش می کنند، اما بعد یادش آمد که پدر او معمولاً برای هر اشتباه کوچکی با او دعوا می کند و گاهی کتکش می زند، برای همین فکر کرد شاید بهتر باشد به آنها چیزی نگوید. اگر واقعیت را به پدر و مادر خودش می گفت، چه؟ آنها حتماً کمکش می کردند، این خوب بود، ولی این امکان هم وجود داشت که دیگر اجازه ندهند با او ارتباط داشته باشد. بعد از کمی تفکر و بررسی همه مواردی که ذهنش را مشغول کرده بودند، بالاخره به این نتیجه رسید که بهترین و مطمئن ترین راه برای کمک به دوستش این است که اول با والدین خودش در این مورد صحبت کند، چون مطمئن بود که آنها به حرف هایش گوش می دهند و او را درک می کنند و بعد می توانست از آنها بخواهد که با یکی از معلمان دانا و مهربان شان که ارتباط خوبی با شاگردانش داشت، حرف بزنند و از او برای حل این مشکل راهنمایی بخواهند. با این روش او بهترین تصمیم ممکن را برای کمک به دوستش گرفت، بدون اینکه به رابطه دوستی شان لطمه ای وارد شود.

تقویت ویژگی های دیگر برای تصمیم گیری بهتر

وقتی نوجوانان از پس چنین تصمیمات مهم و حیاتی برآیند، اعتماد به نفس بیشتری پیدا می کنند و آسان تر تصمیم می گیرند، البته به شرطی که بتوانند پیامد تصمیمات خود را به درستی ارزیابی کرده و تخمین بزنند. هر تجربه موفقی در این امر به افزایش مهارت تصمیم گیری آنها کمک می کند. نوجوانان برای کسب چنین مهارتی باید ویژگی های دیگری مثل خودآگاهی، مسئولیت پذیری و کنترل هیجانات خود را نیز تقویت کنند. نوجوانان هر چه بیشتر و بهتر خود را بشناسند و بدانند که چه می خواهند و چه اهدافی دارند تصمیم گیری برایشان راحت تر می شود. نوجوانانی که مسئولیت پذیر هستند می توانند آگاهانه مسئولیت پیامدهای تصمیم هایشان را شخصاً به عهده بگیرند. خودآگاهی آنها نسبت به خود و احساسات شان نیز باعثمی شود تا هیجانات و احساسات نامناسب خود را بهتر کنترل کنند و احساسی تصمیم نگیرند. خوب است که والدین به فرزندان نوجوان خود فرصت تصمیم گیری، بخصوص در رابطه با مسائل مرتبط با خودشان را بدهند تا شهامت و قدرت تصمیم گیری آنها تقویت شود. آنها با تکرار و تمرین و توجه به پیامدهای مثبت و منفی مسائل و تشخیص آنها یاد می گیرند که مثبت نگرتر باشند. فراموش نکنید که آنها برای یادگیری شیوه درست تصمیم گیری باید از تصمیم های کوچک شروع کنند و با تمرین می توانند چنین توانایی را به دست بیاورند. به این ترتیب یاد می گیرند که تحت تاثیر فشار همسالان و گروه ها، تبلیغات رسانه ها، جامعه و غیره دچار گیجی و سردرگمی نشوند و با تصمیم گیری درست بهترین عملکرد را داشته باشند. اگر شما همیشه به جای آنها تصمیم بگیرید نوجوان تان کم کم به فردی بی خیال و بی توجه تبدیل می شود و زمانی که باید تصمیمی بگیرد می گوید: «نمی دانم، برای من فرقی نمی کند، هر چی شما بگید…» و این یعنی بی تفاوتی نسبت به خود و زندگی، انگار که تصمیم گرفته اند هرگز تصمیم نگیرند و یا دیگران برایشان تصمیم بگیرند!

روزهاي زندگي/ شماره ۴۲۷/ نيمه اول شهريور ماه ۹۲/ نوشته: عاطفه هوشان/ صفحه ۱۶