همسرم خواهر هم خدمتی‌ام است

به گزارش افکارنیوز، ارزش و اعتبارش در فوتبال ایران مدیون پیراهن باشگاه پرسپولیس نیست. رضا حقیقی از باشگاه شیرازی فجر سپاسی ملی پوش شد و حالا در یکی از دو تیم پرطرفدار پایتخت و ایران توپ می زند. رضا حقیقی از خودش و زندگی شخصی اش بیشتر از دنیای فوتبالی پیرامون این روزهایش صحبت کرد و از آرزوهایش برای شما حرف زد تا در گپ دوستانه اش با ما به توانایی های دیگرش هم بپردازد.

خیلی ها تصور می کنند تو اهل شیراز هستی! در مورد محل تولدت توضیح می دهی؟

من در منطقه شاندیز مشهد به دنیا آمده ام.

چه سالی؟

۱۲ بهمن سال ۱۳۶۷.

سالروز بازگشت امام خمینی(ره) به ایران در ۱۲ بهمن سال ۵۷؟

بله! من ده سال بعد در سال ۶۷ به دنیا آمدم و از اینکه در روز تولدم هر ساله جشن برگزار می شود، احساس خوبی دارم.

چرا تو را شیرازی می دانند؟

من چهار سال در شیراز و تیم فجر شهید سپاسی شیراز بودم و چون از این تیم به سطح اول فوتبال ایران معرفی شدم، چنین تصوری برای همه به وجود آمده است.

چند خواهر و برادر داری؟

دو تا خواهر دارم و دو تا برادر و روی هم رفته پنج تا بچه هستیم.

بچه چندمی؟

چهارم، البته آخرین پسر هستم و یک خواهر کوچکتر از خودم دارم.

چه شد که فهمیدی باید فوتبالیست شوی؟

در محدوده محل سکونت مان فوتبال تفریح اول و آخر بچه ها بود و وقتی در دبستان شاندیز محصل بودم یک بازی دوستانه با تیم نونهالان پیام مشهد برگزار کردیم. در همان بازی مرا انتخاب کردند و به باشگاه پیام رفتم و در تمام رده های سنی این باشگاه توپ زدم. هفت سال عضو این تیم بودم و با این تیم در لیگ یک و لیگ برتر به سرمربیگری خداداد عزیزی هم رفتم، اما وقتی تیم ما سقوط کرد برای گذراندن خدمت سربازی به فجر شیراز رفتم و پس از پایان دو سال خدمت سربازی آنقدر محیط برایم دلچسب بود که تصمیم گرفتن دو سال دیگر هم با این تیم قرار دادم را تمدید کنم. فصل پیش هم اواسط فصل به پرسپولیس پیوستم.

در مصاحبه هایت متوجه شدم با ۲۴ سال سن متاهل هستی. چه سالی ازدواج کردی؟

۲۲ سالگی ازدواج کردم. از قبل به ازدواج زود هنگام اعتقاد داشتم و حالا هم خیلی از شرایطم راضی هستم.

چگونه با همسرت آشنا شدی؟

همسرم خواهر هم خدمتی ام است. یک روز که به خانه دوست هم خدمتی ام رفته بودم خواهرش برایم چای آورد و من هم وقتی او را دیدم از برادرش خواستم تا با خانواده اش صحبت کند و به این ترتیب ما با هم ازدواج کردیم.

آنها هم مشهدی هستند؟

بله، خانواده همسرم اهل خراسان هستند، ولی چون پدر خانمم تاجر فرش است حدود هفت سال است که به واسطه شرایط شغلی پدرش در بندرعباس سکونت دارند.

با پول های فوتبال چه می کنی؟

هنوز کار خاصی انجام نداده ام و نمی توانم در آن واحد ذهنم را مشغول دو کار مختلف کنم. البته نه اینکه نتوانم، بلکه نمی خواهم تمرکزم از فوتبال به سوی دیگر مسائل برود.

یعنی پول هایت را فقط در بانک پس انداز می کنی؟

خیر. یک خانه در تهران پیش خرید کرده ام و در مشهد هم یک خانه و یک ویلا دارم که با پول فوتبال خریداری کرده ام.

کار دیگری انجام نمی دهی؟

به مداحی علاقه دارم و به واسطه آشنایی با آقای «جواد مقدم» از مداحان سرشناس اهل بیت «ع» اگر خدا بخواهد می خواهم این حرفه را هم در کنار فوتبال انجام بدهم.

به هنرپیشگی هم علاقه داری؟

نه زیاد… اصلاً نه! زیاد اهل فیلم دیدن هم نیستم و فقط فیلم های رضا عطاران را می بینم، یعنی ایرانی و شاد. البته همسرم اگر یک شب فیلم نبیند خوابش نمی گیرد. مخصوصاً فیلم های ترسناک و این مدلی که من اصلاً آنها را نمی پسندم.

چقدر درس خواندی؟

خیلی دوست داشتم تحصیلاتم را تا پایان ادامه بدهم. درسم هم خیلی خوب بود و معدل فوق دیپلمم گواه این موضوع است، اما فوتبال مانع این فکر شد.

رشته تحصیلی ات چه بود؟

علوم اجتماعی می خواندم و خیلی هم به این رشته علاقه داشتم، شاید دوباره ادامه تحصیل بدهم. احساس می کنم یک همسر و انشاءالله در آینده یک پدر تحصیلکرده بودن مرا بیشتر در رسیدن به خواسته هایم در اجتماع و زندگی مشترک کمک می کند.

به جام جهانی برزیل هم فکر می کنی؟

صددرصد. این فصل همه فکر و ذهنم متمرکز بر روز مسابقات جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل است و می خواهم بهترین بازی هایم را برای پرسپولیس انجام بدهم تا در پایان فصل همچنان از بازیکنان مورد نظر کارلوس کروش برای سفر به برزیل باشم. احساس می کنم شرکت در جام جهانی و حضور داشتن در ویترین فوتبال جهان به پیشرفتم کمک شایان توجهی خواهد کرد.

در نخستین بازی این فصل پرسپولیس یک پنالتی خراب کردی…؟

خواهش می کنم آن شب را یادم نیاورید. همان شب به مشهد پرواز کردم و وقتی رسیدم خانه پدرم، او که یک پرسپولیسی شش آتشه است حسابی از خجالتم در آمد و کلی متلک بارم کرد. البته هواداران خوب پرسپولیسی با اس. ام. اس یا کامنت های محبت آمیزشان در صفحات اجتماعی ام به من روحیه دادند و از من خواستند ناراحت آن پنالتی نباشم. خوشحالم که سید صالحی در آن بازی گل زد و ما برنده شدیم والا هرگز خودم را بابت آن پنالتی نمی بخشیدم.

حرف پایانی؟

از همسرم خیلی ممنون هستم. ظرف این مدت که ازدواج کرده ایم او مرا حمایت کرده است و باعثپیشرفتم شده. از پدر و مادرم هم خیلی خیلی متشکرم و برای شما و همکاران تان هم آرزوی موفقیت دارم.

روزهاي زندگي/ شماره ۴۲۷/ نيمه اول شهريور ماه ۹۲/ گفتگو از: محمدرضا مدني/ صفحه/ ۸۲