حرف‌های یک پرسپولیسی از ماشین و خانواده‌‌اش + عکس

به گزارش افکارنیوز، با سروصدای زیادی به پرسپولیس پیوست و در شرایطی که سپاهان هم او را می خواست به تهران آمد و عضو تیم قرمزپوش پایتخت شد. قاسم دهنوی طی سه فصل اخیر بیشتر برای اهالی فوتبال شناخته شد و حاصل سال ها تلاش مستمرش در فوتبال ایران را حالا و پس از سال ها به چشم می بیند و درصدد است سرانجام این تلاش ها بازی در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل در تابستان سال ۹۳ باشد.

کار در پرسپولیس و با علی دایی را می پسندی؟


خیلی عالی است. من فصل پیش بازی برای تیم پرطرفدار تراکتورسازی را تجربه کردم، اما پرسپولیس چیز دیگری ست. علی دایی هم که جای خودش را دارد و من ارادت ویژه ای به او دارم و اصلاً بیشتر به خاطر علی آقا بود که به پرسپولیس آمدم.

چند ساله هستی؟


من متولد اول فروردین سال ۱۳۶۰ در مشهد مقدس هستم.

کدام محل مشهد مقدس؟


کوی امیر. همه مشهدی ها آن را می شناسند.

چند خواهر و برادر هستید؟


ما نه خواهر و برادر هستیم که با پدر و مادرم ۱۱ نفر می شویم. ما چهار برادر و پنج خواهریم که من بچه هفتم خانواده و پسر سوم هستم.

خانواده ات در مشهد مقدس زندگی می کنند؟


بله، همه در مشهد زندگی می کنند.

فوتبال را از کدام تیم شروع کردی؟


من هم مثل بقیه بچه ها از زمین خاکی شروع کردم و در همان کوی امیر پا به توپ شدن را یاد گرفتم. اولین مربی ام هم آقای علی سیف بود. بعدها وقتی جوان تر شدم به عضویت تیم شهرداری مشهد درآمدم و سپس سه فصل به برق شیراز رفتم. تیم های بعدی ام هم به ترتیب همای تهران، مس رفسنجان، مس کرمان، تراکتورسازی تبریز بوده و حالا نیز پرسپولیس است.

چه شد که این قدر دیر دیده شدی؟


خدا بیامرز آقای مهدی محمدی مربی کرمانی که به تازگی درگذشت در مس کرمان و پس از رفتن آقای پرویز مظلومی دو بازی برابر پرسپولیس فیکس به من بازی داد و من هم در همان دو بازی دیده شدم.

چقدر درس خواندی؟


من فوق دیپلم حسابداری دارم از دانشگاه شهید بهشتی.

حسابداری چقدر در فوتبال به دردت خورد؟


به هیچ دردی نخورد. دیگر هم قصد ادامه تحصیل ندارم، چون دیگر نه حوصله اش را دارم و نه وقتش را.

کی ازدواج کردی؟


نه سال پیش. سال ۱۳۸۳ بود که ازدواج کردم.

فرزند هم دارید؟


یک دختر به نام «کیمیا» که متولد ۲۸ شهریور ۱۳۸۶ است.

پس به تازگی تولدش بوده! هدیه تولد چه چیزی برایش خریدی؟


یک جفت کفش اسکیت و کلاه ایمنی و سایر متعلقات را برایش خریدم تا برود کلاس اسکیت.

همسرت با زندگی حرفه ای تو مشکلی ندارد؟


خیر! من از همان روز آشنایی مان به او گفتم که شرایط زندگی با یک فوتبالیست چطور است و او هم پذیرفت. در این سال ها هم همواره یار و پشتیبان همیشگی ام بوده است.

از خودت خانه داری؟


بله. در مشهد یک واحد آپارتمان دارم. در تهران هم مستاجر باشگاه پرسپولیس هستم.

شغل دیگری داری؟


نه، متاسفانه آنقدر در اردوهای باشگاهی و تیم ملی هستم که فرصت نمی کنم کاری غیر از این را انجام دهم.

برنامه ات برای دوران بازنشستگی از فوتبال چیست؟


فکرش را نکرده ام. شاید بروم سراغ مربیگری.

اوقات فراغتت را چطور سپری می کنی؟


اوقات فراغت خیلی کمی دارم ولی اگر فرصت کنم با دختر و همسرم به پارک یا مرکز خرید می رویم و غذایی بیرون از خانه می خوریم. خیلی به مسافرت علاقه دارم که آن هم اصلاً موقعیتش مهیا نمی شود.

اهل هنر هم هستی؟


عاشق فیلم دیدن هستم و از ویدئو کلوپ نزدیک خانه ام تمام فیلم های ایرانی اش را می گیرم و می بینم.

خودت به چه تفریحی علاقه داری؟


عاشق ماشین سواری و رانندگی هستم.

ماشینت چیست؟


یک هیوندای جنسیس مشکی دارم. مدل ۲۰۱۱.

اهل بازی کردن در فیلم و سریال هستی؟


نه! اما در دوران مدرسه عضو گروه سرود مدرسه استاد شهریار مشهد بودم و یادم هست که در روز راهپیمایی ۲۲ بهمن در میدان شهرداری مشهد با گروه سرودمان سرود ۲۲ بهمن را برای مردم اجرا کردیم.

از پرواز با هواپیما ترسی نداری؟


نه. اگر قرار بر مردن آدم به طریقی می میرد. هواپیماهای ایرانی به جای کشتن بیشتر مسافران را سکته می دهند.

کجای ایران را برای سفر رفتن دوست داری؟


کیش. دنبال یک فرصت هستم تا باز هم به کیش بروم.

غذای محبوبت؟


انواع ماکارونی و خورش قورمه سبزی.

اهل مد و مارک هم هستی؟


بله، لباس هایم همه مارک دار هستند.

چه برنامه ای برای آینده دخترت داری؟


قبل از هر چیز تحصیلاتش را ادامه دهد و در کنارش هم از ورزش غافل نشود.

آرزوی ورزشی ات چیست؟


با تمام وجود تمرین می کنم تا همراه تیم ملی به جام جهانی بروم. سقف آرزوهای ورزشی ام آنجاست.

آرزوی زندگی ات چیست؟


اول و آخر سلامتی خودم و خانواده ام. بعد هم خوشبختی همسر و دخترم.

حرف پایانی؟


از همه کسانی که برایم زحمت کشیدند تا به این مرحله از زندگی برسم متشکرم به ویژه پدر و مادرم. از شما و همکاران تان در مجله «روزهای زندگی» هم ممنون هستم.

روزهاي زندگي/ شماره ۴۳۰/ نيمه دوم مهر ماه ۹۲/ گفتگو از: محمدرضا مدني/ صفحه ۸۲