به گزارش افکارنیوز، بسیاری از مردم بعد از سال ها تحصیل و تجربه، هنوز چیزی از سواد عاطفی نمی دانند. تاسف برانگیزتر آن است که اظهار عشق، محبت و دوستی را نشانه ضعف و ناتوانی می پندارند و فکر می کنند اگر کسی را دوست داشته باشند، انسان قوی و محکمی نیستند. این دسته از دوستان نمی دانند که خوشبختانه یا متاسفانه، یادگیری سواد عاطفی که امروز یکی از مهمترین دانش های بشری شناخته می شود، از قلب آغاز می شود؛ یعنی دقیقاً از همان نقطه ای که آنها بر روی آن سرپوش می گذارند.

بسیاری از زنانی که به دادگاه های خانواده مراجعه می کنند، از این مسئله شکایت دارند که همسرشان دوست شان ندارد و یا شوهرشان به اندازه کافی عاشق آنها نیست. عده ای هم شکایت می کنند که همسران شان دریافت کنندگان خوبی هستند، ولی قادر نیستند در عوض مهر و محبتی که دریافت کرده اند، توجه و عشق را به طرف مقابل ابراز کنند. این در حالی است که اکثر مردان معتقدند که همسران خود را دوست دارند و به آنها عشق می ورزند؛ ولی چون نمی توانند و قادر نیستند عشق خود را ابراز کنند، عدم توانایی شان، نوعی بی علاقگی تعبیر می شود و طرف مقابل شان را می رنجاند.
به هر حال عدم توانایی افراد در ابراز عشق، نمونه ای از بی حسی عاطفی محسوب می شود و این بی حسی عاطفی به هیچ وجه مختص مردان نیست. اما راه حل آن در هر دو جنس یکسان است؛ گشودن غل و زنجیر از قلب و نشستن سر کلاس عاطفه.

۱. گشودن قلب


گشودن قلب نخستین مرحله سواد عاطفی است؛ چون قلب محل نمادین احساسات و عواطف ماست. وقتی که شاد هستیم، عاشق می شویم و در اوج لذت و خوشی همه چیز را با قلب خود حس می کنیم.

همین طور با قلب مان، غم، خشم و دلشکستگی را تجربه می کنیم. بنابراین آموختن سواد اطفی با آزاد کردن قلب(مرکز احساسات) ازقید و بندها و محدودیت ها شروع می شود تا افراد بتوانند عشق و علاقه خود را به یکدیگر نشان دهند. گشودن پنجره قلب از آنجایی که برای فراگیری دو اصل بعدی نیز لازم و ضروری است؛ پایه و اساس سواد عاطفی محسوب می شود.

۲. یاد بگیریم که به دیگران عشق بورزیم


همه انسان ها تشنه مهر و محبت هستند و عشق از طریق پیام های مثبت و محبت آمیز رد و بدل می شود. این پیام ها ممکن است کلامی یا جسمانی باشند. البته باید گفت که پیام های محبت آمیز، همواره به طور مستقیم منتقل نمی شوند. گوش کردن مشتاقانه به حرف های دیگران یا یک تشکر صادقانه، می تواند مصداق ساده ابراز محبت باشد. همچنین پیام های نوازشگرانه و محبت آمیز از لحاظ شدت و یا نوع واکنشی که در ما بر می انگیزند، با یکدیگر تفاوت دارند. بعضی از لطف و محبت ها بسیار تکان دهنده اند، زیرا بسیار خواستنی هستند. برخی اوقات نیز ویژگی ها و خصایص رفتاری که برای خود ما آشکار نیستند، از جانب دیگران مورد لطف و محبت قرار می گیرند و ما را خشنود می کنند. متاسفانه برخی از مهر و محبت ها نیز از صمیم قلب ابراز نمی شوند و حالتی مصنوعی دارند. این نوع ابراز علاقمندی های فریبکارانه همواره پس از مدتی آشکار شده و سبب رنجش و ملال خاطر طرف مقابل می شوند.

چه مشکلاتی بر سر راه ابراز محبت وجود دارد؟


رد و بدل کردن مهر و محبت کار دشواری نیست. اما متاسفانه بسیاری از مردم حتی زن و شوهرهایی که عاشقانه یکدیگر را دوست می دارند، وقتی می خواهند محبت شان را به هم ابراز کنند، آشفته و گیج می شوند و ناشیانه عمل می کنند، در این میان عذر و بهانه افراد برای امتناع از ابراز محبت نیز متفاوت است.

بعضی ها می گویند: «تو که می دانی دوستت دارم، نباید که روزی هزار بار آن را به زبان بیاورم!» یا «چند هزار بار باید بگویم دوستت دارم تا باور کنی؟» یا «اگر دوستت نداشتم که الان اینجا نبودم» و غیره.

بعضی ها هم چنان با لحن طعنه آمیز و آزرده ای می گویند: «آره عزیزم… البته که دوستت دارم» که هر گونه ذوق و اشتیاق طرف مقابل را کور می کنند. این اتفاقات در زندگی روزمره به وفور رخ می دهد، چون واقعیت این است که تنها عده کمی از ما می دانیم که ابراز محبت به راستی چه اثرات مثبتی در روح و زندگی ما و اطرافیان مان دارد و یا اگر هم بدانیم، قادر نیستیم صادقانه و به راحتی، عشق مان را ابراز کنیم؛ چون یا خجالت می کشیم و یا احساس ضعف و حقارت می کنیم.

راز/ شماره ۲۶/ خرداد ماه ۹۲/ مهرنوش صفايي/ صفحه ۴۸