متهم و مقتول که هردو کارمندان زنی جوان بودند، در یک پمپ بنزین با هم روبه‌رو شدند و متهم با کوبیدن ماشینش به موتورسیکلت مقتول باعث مرگ او شد.  مأموران پلیس مرداد سال گذشته در منطقه فرحزاد متوجه شدند در یک تصادف در پمپ بنزین، جوانی کشته‌ شده ‌است. هرچند در ابتدا به نظر می‌رسید این پرونده قتل غیرعمد است اما شکایت اولیای‌دم روی دیگری از ماجرا را نشان داد.

 

آنها متوجه شدند مقتول و متهم همکار بودند و با هم اختلافاتی هم داشتند از سوی دیگر مشخص شد مقتول به زنی که رئیس شرکت بود علاقه‌مند شده و متهم‌به‌قتل و مقتول در یک رقابت عشقی قرار داشتند.  بنابراین مرد جوان بازداشت شد. او در بازجویی‌ها مدعی شد قتل عمدی در کار نبوده‌ و آنچه اتفاق افتاده فقط یک تصادف بوده‌ است اما بعد به قتل عمدی اعتراف کرد و گفت: من غرفه‌دار مبل در شرکت بودم و به خاطر کارم، مدام با مدیر‌عامل در ارتباط بودم. مدتی گذشت تا اینکه به مدیرعامل که خانم جوانی بود علاقه‌مند شدم اما فهمیدم که مقتول هم به او علاقه‌مند است و پیشنهاد ازدواج داده است. مقتول وقتی فهمید که من رقیب عشقی او هستم، موضوع را به بستگانم گفت طوری که احساس کردم آبرویم پیش خانواده و بستگانم رفته است. من از او کینه داشتم تا اینکه خانم مدیر او را از شرکت اخراج کرد اما به من گفت که مرد جوان همیشه برای او مزاحمت ایجاد می‌کند.

 

وی ادامه داد: روز حادثه با مدیرعامل جلو شرکت قرار داشتم. وقتی دیر کرد، به او تلفن زدم و گفت در پمپ بنزین است. او گفت مرد جوان از صبح در تعقیبش است و مزاحم اوست. پس از این من بلافاصله به جلو پمپ بنزین رفتم و دیدم مرد جوان روی موتورسیکلتش کنار اتوبان نشسته است. قصد داشتم او را تنبیه کنم تا درس عبرتی برای او شود به همین خاطر با خودرو به طرفش رفتم و خودرو را به موتورسیکلت کوبیدم. بعد از این خواستم فرار کنم که کنترل خودرو از دستم خارج شد و به گاردریل برخورد کردم و لاستیکم ترکید و عابران مرا گرفتند.  با توجه به شکایت اولیای‌دم و صدور کیفرخواست برای متهم، روز گذشته پرونده در دادگاه شماره یک کیفری استان تهران مورد بررسی قرار گرفت. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار رسیدگی به این پرونده شد، اولیای‌دم در جایگاه حاضر شدند و درخواست قصاص کردند. 

 

وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام را رد کرد و گفت: قتل عمدی در کار نبود. من واقعا نمی‌دانستم کسی که جلو من است همان مرد جوانی است که از خانم مدیرعامل خواستگاری کرده‌ است و قتل عمد را قبول ندارم این فقط یک تصادف بود. درگیری ما طوری نبود که بخواهم او را بکشم یا ضربه‌ای به او بزنم. سپس قضات از زن مدیرعامل خواستند تا در جایگاه حاضر شود و توضیحات خود را ارائه دهد.

 

او گفت: مقتول از من خواستگاری کرده‌ بود و من به او جواب رد داده ‌بودم چون او از من کوچک‌تر بود و کارمند من هم بود اما دست‌بردار نبود و مرتب دنبال من بود، روز حادثه هم وقتی در پمپ بنزین بودم متوجه شدم مرد جوان دنبال من است. در این هنگام متهم پرونده که او هم کارمند من بود تماس گرفت و من هم گفتم که مرد جوان در پمپ‌بنزین است اما چیزی در مورد اینکه او را بکشد یا دعوا کند به او نگفتم و تحریکی هم در کار نبود. من اصلا نمی‌خواستم این دو نفر با هم درگیر شوند. این زن گفت: مقتول مرتب من را تعقیب می‌کرد و مزاحم می‌شد حتی کاری کرد که اخراجش کردم اما هیچ‌کدام از این کارها باعث نشد او دست از کارهایش بردارد و روز حادثه هم داشت من را تعقیب می‌کرد. من به‌خاطر مرگ او متأسفم اما نقشی در آن نداشتم.  سپس وکیل‌مدافع متهم ردیف اول در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد. با پایان جلسه رسیدگی، هیأت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.