به گزارش خبرنگار ما، دو مرد جوان همراه دو پسر نوجوان و همسر مقتول وارد خانه شده و بعد از اینکه مرد جوان را با تکه‌لباسی خفه کردند، جسدش را به بیرون از خانه منتقل کرده و مدعی شدند از سرنوشت این مرد چیزی نمی‌دانند. آذرماه دو سال قبل زنی به نام زیبا به مأموران پلیس مراجعه کرد و مدعی شد شوهرش گم شده ‌است. او گفت: «شوهرم دو روز است که از خانه بیرون رفته و نیامده ‌است». زمانی که مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند، جسدی را اطراف تهران پیدا کردند که مشخصاتش با فرد گمشده هم‌خوانی داشت. وقتی هویت جسد تأیید شد، زیبا همسر مقتول مورد بازجویی قرار گرفت؛ او گفت: من نمی‌دانم چه اتفاقی برای شوهرم افتاده‌ است. او دو روز قبل از خانه خارج شد و دیگر نیامد. ادعای این زن درباره خروج شوهرش از خانه در حالی بود که کارشناسان بررسی صحنه جرم اعلام کردند مقتول جای دیگری به قتل رسیده و جسدش را به آن منطقه آورده‌اند. از سوی دیگر، اضطراب و ترس شدید دختر ١٠ساله مقتول به مأموران این آگاهی را داد که او چیزی می‌داند و مسئله‌ای باعث ترسش شده‌ است. بنابراین همسر مقتول را یک‌ بار دیگر بازداشت کردند و در بازجویی‌ها مشخص شد این زن با همدستی چهار پسر جوان مرتکب قتل شده و فرزندش هم شاهد این صحنه‌ها بوده ‌است. زن جوان گفت: مدتی قبل با مردی آشنا شدم که جوان خوبی بود. به خاطر اختلافاتی که با شوهرم داشتم، به این مرد علاقه‌مند شدم. من نمی‌توانستم با او ازدواج کنم چون شوهرم حاضر نبود طلاقم دهد؛ به همین خاطر سیاوش، جوانی که با او رابطه داشتم، تصمیم گرفت شوهرم را به خاطر کارهایی که با من کرده تنبیه کند تا او از من جدا شود. شب حادثه سیاوش و برادرش سهراب به همراه دو دوستشان مسعود و مهدی، به خانه ما آمدند. شوهرم در خانه خوابیده ‌بود و نفهمید فردی غریبه وارد خانه شده ‌است؛ به همین دلیل آنها خیلی راحت با تکه‌لباسی که گوشه خانه بود، شوهرم را خفه کردند. هر چهار نفر در قتل نقش داشتند و قسمت‌هایی از لباس را که دور گردن او بود، کشیدند تا شوهرم خفه شود. بعد هم جسدش را از خانه بیرون بردند. با توجه به اعترافات این زن بود که مأموران سیاوش و سهراب و دو جوان دیگر را بازداشت کردند. سیاوش به پلیس گفت: از تلفن یکی از دوستانم، شماره زیبا را به دست آوردم و با او تماس گرفتم. اول رابطه‌مان در حد تلفنی بود اما بعد ارتباط ما بیشتر شد و من به این زن علاقه‌مند شدم. اصلا خبر نداشتم او شوهر دارد و دراین‌باره به من حرفی نزده ‌بود تا اینکه یک روز به طور اتفاقی مقابل مدرسه دخترش فهمیدم او شوهر دارد؛ تا آن زمان فکر می‌کردم تنها زندگی می‌کند. تصمیم داشتم او را ترک کنم و برای مدتی هم این کار را کردم اما از آنجایی که مرتب با من تماس می‌گرفت و گریه می‌کرد و از آزارهای شوهرش می‌گفت، دلم سوخت و برگشتم. او می‌گفت شوهرش در سال‌هایی که با هم زندگی کردند، خیلی او را زجر داده‌ است و طلاقش هم نمی‌دهد به‌همین‌دلیل نمی‌تواند او را تحمل کند. متهم گفت: قرار بود ما با هم وارد خانه مقتول شویم و او را کتک بزنیم؛ اصلا قرار نبود کسی را بکشیم. به همین خاطر هم من اول با برادرم تماس گرفتم و به او گفتم می‌خواهم کسی را کتک بزنم. او هم دوستانش را آورد اما در خانه درگیر شدیم و قتل اتفاق افتاد.

متهمان دیگر نیز این گفته‌ها را تأیید کردند

 

به‌این‌ترتیب کیفرخواست علیه متهمان صادر شد و سیاوش و سهراب به همراه مهدی و مسعود، متهم به مشارکت در قتل شدند. همچنین زیبا متهم به معاونت در قتل و رابطه نامشروع با سیاوش هم شد. به این ترتیب پرونده به شعبه هشتم دادگاه شماره یک کیفری استان تهران فرستاده ‌شد. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست علیه متهمان را خواند، دختر مقتول به‌عنوان تنها ولی‌دم در جایگاه حاضر شد و برای قاتلان پدرش درخواست قصاص کرد. او گفت از مادرش هم ناراحت است و نمی‌خواهد او را ببیند یا حتی با او صحبت کند و گذشت هم نمی‌کند. سپس عموی این دختر در جایگاه حاضر شد و به‌عنوان قیم برادرزاده‌اش اعلام کرد تفاضل دیه را هم پرداخت می‌کند تا برادرزاده‌اش بتواند قاتلان پدرش را قصاص کند. وقتی نوبت به سیاوش رسید، او اتهام قتل را قبول کرد و گفت هرچند قتل کار او بوده اما کاملا اتفاقی بوده و او نمی‌خواسته است چنین کاری بکند. سپس نوبت به دیگر متهمان رسید و آنها هم از خود دفاع کردند. در پایان جلسه رسیدگی هیأت قضات وارد شور شدند و سیاوش و مسعود، دو متهمی که بزرگسال بودند و مشارکت در قتل داشتند، را به قصاص محکوم کردند. همچنین سهراب و مهدی دو متهم دیگر که کمتر از ١٨ سال سن داشتند، با توجه به صلاحدید قضات، رسیدگی به اتهام آنها به دادگاه اطفال سپرده‌ شد. زیبا متهم به معاونت در قتل نیز با تصمیم قضات به ١٥ سال حبس محکوم شد. همچنین سیاوش و زیبا که متهم به رابطه نامشروع هم شده‌ بودند، با توجه به تصمیم دادگاه به ٩٩ ضربه شلاق محکوم شدند.