رسیدگی به این پرونده از مهر 91 و همزمان با کشف جسد زنی در خانه‌اش در دستور کار تیم جنایی تهران قرار گرفت.

 

ماموران با بررسی محل قتل و اظهارات خانواده مقتول متوجه شدند پس از مرگ این زن به نام شهین تلفن همراهش سرقت شده است.

 

این موضوع احتمال قتل با انگیزه سرقت را مطرح کرد. از سوی دیگر هیچ آثاری از ورود به زور روی در دیده نمی‌شد که این موضوع فرضیه قتل توسط قاتلی آشنا را مطرح کرد.

 

تحقیقات برای گره گشایی از پرونده ادامه داشت تا این‌که مشخص شد این زن از مدت‌ها قبل تماس‌هایی از سوی مرد افغان داشته‌، به همین دلیل احتمال دادند مرد افغان در جریان این قتل باشد.

 

با کشف این سرنخ دستگیری مرد افغان به نام نصیر در دستور کار ماموران قرار گرفت و پس از جست‌وجوی گسترده او دستگیر شد.

 

نصیر در بازجویی‌ها گفت: مقتول را می‌شناختم و به خانه‌اش رفت‌وآمد داشتم وقتی سخی، برادرم از افغانستان آمد به من گفت می‌خواهد با این زن صحبت کند، من هم قبول کردم آنها را به هم معرفی کنم.

 

آدرس خانه آن زن را به برادرم دادم. برادرم به دیدن این زن رفت و پس از آن ناپدید شد. من هم خبری از شهین نداشتم تا این‌که متوجه مرگ او شدم.

 

کارآگاهان که مطمئن بودند کلید حل معمای این جنایت در دستان سخی است،‌ او را دستگیر کردند که در بازجویی‌ها منکر قتل شد اما وقتی گوشی تلفن همراه مقتول در وسایلش کشف شد لب به اعتراف گشود و گفت: برادرم در تهران کارگری می‌کرد و برای خانواده‌ام در افغانستان پول می‌فرستاد.

 

خانواده‌ام به پولی که او می‌فرستاد نیاز داشتند و اگر نصیر پول نمی‌داد با مشکل روبه‌رو می‌شدیم. نصیر چند ماه قبل بطور ناگهانی ناپدید شد.

 

نه پولی می‌فرستاد و نه تماسی می‌گرفت. به همین دلیل نگران او شده و من برای بررسی موضوع به تهران آمدم.

 

در اینجا متوجه رابطه او با زنی به نام شهین شدم. شهین پول‌های برادرم را از او گرفته بود. به همین دلیل سراغ شهین رفتم و با او طرح دوستی ریختم.

 

او نمی‌دانست من برادر نصیر هستم و برای انتقام آمده‌ام. یک روز که به خانه‌اش رفته بودم او را خفه کردم و با برداشتن تلفن همراهش گریختم. قصد داشتم از ایران فرار کنم که دستگیر شدم.

 

با صدور کیفرخواست علیه متهم، پرونده برای رسیدگی به شعبه 2 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده ‌شد.

 

در ابتدای جلسه دادگاه نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: متهم در مراحل بازجویی اظهارات متناقضی را مطرح کرده است.

 

حتی مدعی این شده که اعترافاتش دروغ بوده است. با توجه به آثار به جا مانده در صحنه جرم، کشف گوشی سرقت شده و دیگر مدارک موجود در پرونده قتل توسط او انجام شده و در خواست اشد مجازات را برای او دارم.

 

رئیس دادگاه سپس از اولیای‌دم خواست شکایت خود را مطرح کنند که آنها برای قاتل مادرشان درخواست قصاص کردند و ادعاهای متهم درباره انگیزه اش از قتل را دروغ دانستند.

 

وقتی نوبت به متهم رسید، او اتهام قتل را رد کرد و گفت: من این گفته‌ها را قبول ندارم. هرچه درباره قتل گفتم، دروغ بوده ‌است. من تحت فشار بازجویی چنین ادعایی را مطرح کردم.

 

رئیس دادگاه : تلفن همراه مقتول چرا در اختیار شما بود؟

 

متهم به قتل: من این گوشی را از یک دستفروش خریدم؛ فکر نمی‌کردم دزدی باشد. من فقط می‌خواستم مدتی در ایران باشم و در کنار برادرم کار کنم.

 

همه اعترافاتی را که در دادسرا داشته‌ام پس می‌گیرم و درخواست برائت دارم. سه سال است که در زندان هستم در حالی که قتلی انجام نداده‌ام.

 

پس از آخرین دفاعیات متهم و وکیل مدافعش، قضات دادگاه وارد شور شده و مرد افغان را به اتهام قتل زن ایرانی به قصاص محکوم کردند.