قصاص و دیه؛ قانونی که این روزها درگیر کش و قوسهای بسیاری است؛ اخبار ضد و نقیض و بعضا واقعی که در رسان هها منتشر می شود گویای این مطلب اند. آخرین خبر دریافت دیه یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون تومانی از خانواده ای بود که پسرشان در دی ماه ۸۵ مردی را به خاطر تعدادی کبوتر به قتل رسانده بود و اولیای دم سرانجام بعد از گذشت هشت سال با دریافت این مبلغ هنگفت از قصاص، صرف نظر کرده بودند. اما چه اتفاقی م یافتد که کاسبی قانونیا ی به اسم دریافت دیه‌های سنگینتر از حکم دادگاه رواج پیدا می کند.

 

وقتی خانواده مقتول تنها می ماند

 

در پروسه گرفتن رضایت خانواده قاتل از خانواده مقتول، گاه مبالغی با ارقام بالا رد و بدل می شود؛ کارشناسان، وکلا و فعالان مدنی و اجتماعی اما عوامل متعددی را بر رشد روزافزون نرخ دیه تاثیرگذار می دانند. برخی بر نقش و تاثیر واسطه هایی که بنا به دلایل متفاوت تلاش دارند از خانواده مقتول رضایت بگیرند تاکید می کنند؛ چهره های سرشناسی که می توانند شامل هنرمندان یا بازیکنان فوتبال شوند. برخی حتی اجرای حکم اعدام افرادی نظیر شهلا جاهد، دلارا دارابی و ریحانه جباری را بی‌تاثیر از رسانه ای شدن و حمایت گسترده هنرمندان نمی دانند.

 

بهاره رهنما بازیگر، که این روزها با عنوان سفیر انجمن حمایت از حقوق کودکان در مورد اعدام کودکان زیر ۱۸ سال که در تمام کشورهای مسلمان مطرح است فعالیت می کند، حضور هنرمندان را بی اثر نمی داند و موجی را که علیه حضور هنرمندان در فعالیتهای مدنی راه افتاده، یک موج حسادت گرایانه می داند.

 

شارمین میمندی‌نژاد، فعال مدنی و موسس جمعیت امام علی (ع)، حضور برخی افراد نظیر روحانیون را از حضور هنرمندان موثرتر می داند.

 

او معتقد است: زمانی که موج حمایت گسترده چهره های سرشناس از خانواده قاتل راه می‌افتد،خانواده مقتول خود را تنها می بیند و با خود فکر می کند که چرا افراد سرشناس تا این حد از کسی که نزدی کترین فرد زندگ یشان را کشته، حمایت می کنند؟

 

او می گوید با این شرایط حتی ممکن است اولیای دم برای اجرای حکم اعدام، مصرتر شوند یا اینکه به مبالغ بسیار بالایی رضایت دهند که علنا تهیه آن نشدنی باشد.

 

برخورد با خانواده مقتول، یک فرآیند روانشناسانه

 

فرزاد حسینی مسئول طرح طفلان مسلم جمعیت امام علی (ع)، در واکنش به ارقام بالایی که در پرونده های قتل با عنوان دیه در نظر گرفته می شود، می گوید: «جمعیت امام علی به هیچ وجه وارد پرونده هایی با دیه های غیرمعقول نمی شود و درنهایت پرونده هایی را حوزه فعالیت خود قرار می دهد که دیه یک انسان کامل یعنی ۲۰۰ میلیون تومان باشد. در مواردی دیده شده که پس از یک قتل همه افراد یک طایفه قصد می‌کنند ثروت یک طایفه دیگر را بگیرند و در منطقه دیگر پخش کنند که با پادرمیانی جمعیت امام علی این قضیه حل و فصل شده.»

 

اما او از موارد دیگری هم یاد می کند که به دلیل رفتار اشتباه در مواجهه با اولیای دم کاری از دست جمعیت، برنیامده و درنهایت حکم اجرا شده است. این فعال مدنی از افراد غیرکارشناس، کارنابلد و ناواردی یاد می کند که بدون اینکه فکر کنند خانواده قاتل قرار است مبلغی را که آ نها تعیین می کنند از کجا بیاورند: «آنها با خانواده مقتول به توافق هایی می رسند و گاه هم بدون این که با خانواده مقتول به توافق برسند از خانواده محکوم علیه می خواهند مبلغی را تهیه کنند که ممکن است قضیه به این جا ختم شود که این خانواده نه تنها نتواند رضایت بگیرد بلکه کلی هم زیر بار قرض و ضرر و زیان خواهد رفت. پیشنهاد نمی کنیم که چهره های سینمایی یا سلبریتی‌ها با اولیای دم صحبت کنند. این کار، کاملا حرفه ای و تخصصی است که باید روحیه و شرایط خانواده اولیای دم مورد بررسی دقیق روانشناسانه قرار بگیرد و این کار توسط افراد باتجربه و در طول چندین بار ملاقات با خانواده مقتول صورت بگیرد؛ این بسیار ساد هلوحانه است که چهره‌ای را بیاورند و در همان دیدار نخست بخواهند از خانواده اولیای دم رضایت بگیرند. اولین قدم، این است که خود را به طور کامل جای خانواده مقتول بگذارید؛ افرادی که عزیزشان کشته شده و در شرایط دشواری هستند. یک کلمه می تواند پرونده را به سمت بخشش ببرد و یک کلمه به سمت اعدام. اگر هم چهره های شناخته شده بخواهند به این قضایا ورود پیدا کنند باید پیش از آن آموزش لازم را دیده باشند.»

 

این فعال مدنی، به سوءاستفاده هایی که در پروسه گرفتن رضایت از خانواده محکوم علیه توسط واسطه ها، صورت می گیرد اشاره می کند و از نمونه ای یاد می کند که نزدیک به ۱۵۰ میلیون تومان از خانواده قاتل گرفته شد و در نهایت خانواده مقتول رضایت هم نداد؛ خانواده ای که هم فرزندش زیر تیغ رفت و هم دچار ضرر و زیان مالی شد.

 

وقتی جای خانواده قاتل و مقتول عوض می شود

 

معصومه طهماسبی وکیل دادگستری درباره رسانه ای شدن خبر اعدام یک نفر، می گوید: «نباید خانواده مقتول را در فشار و عذاب قرار داد؛ آنها احساس می کنند برابر یک جریان عظیم اجتماعی، قرار گرفته اند که چناچه تصمیمشان بر اجرای حکم قصاص باشد جای قاتل و مقتول عوض خواهد شد. به شخصه اگر پرونده ای در این موضوع، داشته باشم ترجیح می دهم از کانال حقوقی و بدون رسانه‌ای شدن، پرونده را پیش ببرم. در قتل های عمد نمی توان به اندازه قتلهای غیر عمد برای رهایی از حکم اعدام تلاش کرد و به واقع، واسطه گری هنرمندان و چهره های شناخته شده در مورد قتلهای غیر عمد است که این به خودی خود خوب است اما مشکل زمانی پیش م یآید که بحث، رسانه ای می شود؛ متاسفانه در این میان هم عده ای که تلاش برای چهره شدن دارند، نه تنها شرایط خانواده مقتول که شرایط فردی را که در زندان و زیر تیغ است، نادیده می گیرند.»

 

طهماسبی به قتلهای زیر ۱۸ سال اشاره می کند: «گاه به صورت علنی به موضوعی برای سوءاستفاده وکیل و بالا رفتن از پل ههای شهرت تبدیل می شوند و هر چند که چهره‌های شناخته‌شده با نیت خیر وارد چنین پرونده هایی می شوند، اما نباید جنبه های رسانه ای و تبلیغاتی قضیه برای آنها اهمیت داشته باشد.»

 

او حضور هنرمندان و ورزشکاران و... را مضر نمی داند به شرطی که خانواده مقتول را تحت فشار قرار ندهند: «در برخی خانواده ها ممکن است واسطه گری هنرمندان یا چهره ها جواب ندهند؛ عکس این قضیه هم صادق است؛ ممکن است خانواده ای با وساطت علی دایی یا علی کریمی از حکم قصاص بگذرد یا در برخی خانواده ها از روحانیون یا شخصیت های مذهبی بتوان استفاده کرد. »

 

او در توضیح اینکه خانواده مقتول را تحت فشار نباید قرار داد، به پرونده ریحانه جباری اشاره می کند: «رسانه ای شدن پرونده کار را سخت کرد و پرونده را به سمت اجرای حکم پیش برد. خانواده مقتول در پرونده جباری در شرایطی قرار گرفته بودند که این گونه برداشت می شد خود عامل قتل بوده اند! این شیوه متاسفانه در فضای مجازی و رسانه ها درحال وقوع است که به جای حمایت از خانواده مقتول، قاتل را بزرگ می کنند و این در حالی است که دفاع ما از کسی که مرتکب قتل شده نه به خاطر قاتل بودنش.»

 

عواقب عادی جلوه دادن قتل

 

یک کارشناس مسائل اجتماعی که از نزدیک درجریان بسیاری از پرونده های قتلی که به قصاص یا پرداخت دیه منجر شده بود، می گوید: در حال حاضر پرداخت دیه به نوعی معامله تبدیل شده؛ معامله با پول.

 

مهرداد توحیدی اما در لابه‌لای تجربیات خود از مواردی یاد می کند که نشان می دهد همیشه هم اینطور نیست و گاه وجود استثنائاتی این معامله را بر هم می زند؛ «مردی ۴۴ ساله که در سال ۸۴ بنا به تعریف خود مرتکب قتل می شود و اینگونه داستان خود را بازگو می کند؛ روزی با موتور از کنار خیابان می گذشتم. با دیدن صحنه درگیری میان چند نفر، از موتور پیاده شدم و برای جداکردن به سمت آنها دویدم، نمی دانم چه شد، چیزی یادم نمی آید تنها می دانم جوانی که پیچ‌گوشتی توی شکمش فرو رفته بود روی من افتاده بود؛ پیچ گوشتی‌ای که از جعبه ابزار موتور من برداشته بودند و من متوجه نشده بودم. زمانی که این فرد منتظر اجرای حکم اعدام خود بود و بعد از اینکه سه بار او را برای اجرای حکم برده و بازگردانده بودند، ناگهان اولیای دم در کمال ناباوری طناب دار را از گردن او پایین می آورند. مادر مقتول اما شرطی را برای رهایی او تعیین می کند؛ باید دو نفر زندانی دیگر را که قتل غیرعمد مرتکب شده اند، از زندان آزاد کند. »

 

توحیدی اما معتقد است که در بحث جلب رضایت از اولیای دم نمی‌توان تنها هدف را رهایی مجرم از بند قرار داد؛ «رسانه ای کردن خبر حکم اعدام کسی که مرتکب قتل شده، به هیچ وجه صحیح نیست؛ اکثر مردم در هر منطقه و شهری که باشند با شنیدن این خبر و بدون اطلاع از جزییات آن از خانواده قاتل حمایت می کنند و در این میان هم از توهین و حتی فحاشی به خانواده مقتول ابایی ندارند؛ اینگونه می‌شود شرایط بسیار پیچیده می شود و آزادی زندانی ای که زیر تیغ گرفتار شده به گره کوری تبدیل می شود که بازکردنش کار آسانی نخواهد بود.