فاجعه منا فراموش نشدنی است/ اشک‌هایی که بند نمی‌آیند

ساعت 10 صبح یک روز عادی 70 خانواده به نمایندگی از خانواده‌های شهدای منا دست فرزندان خود را که دیگر سایه پدر یا مادر بر سر ندارند بدست گرفته اند و در گردهمایی بیت عتیق شرکت کردند.

بیش از 9 ماه از فاجعه منا می‌گذرد، فاجعه‌ای که در آن 465 خانوار ایرانی عزیزان خود را در اثر بی‌تدبیری آل سعود از دست دادند، فاجعه‌ای که در آن حداقل 7 هزار نفر جان خود را از دست داده و به شهادت رسیدند؛ اما همچنان یاد و خاطره عزیزان از دست رفته زنده است.

امروز اشک‌های خانواده‌های شهدای منا همچنان جاری است و گویا قصد ندارد حالا حالاها بند بیاید. اشک‌هایی که کودکانشان با آن شمع تولد خود را فوت کردند و در کنار هم به یاد پدر گریستند.

گردهمایی در حالی با عنوان نشست خبری خیزش تمدنی اسلام آغاز شده که تک تک اعضای خانواده شهدای منا تصاویری از، از دست رفتگان خود بدست داشتند و اشک‌های خود را پشت قاب عکس پنهان می‌کردند. دخترانی که در مقابل دوربین‌های شبکه‌های خبری نمی‌توانستند اشک خود را در فراغ پدر مخفی کنند و ناخودآگاه به یاد پدر اشک می‌ریختند.

در گوشه‌ای زمانی که دوربین‌های خبری خانواده شهدا را سوژه کرده بودند تا از آنها مشکلات و درخواست‌هایشان را بپرسند دختری در مقابل دوربین اشک می‌ریخت و از یک هفته مفقود الاثری پدر می‌گفت. از یک هفته‌ای که برای او و خانواده‌اش یکسال گذشته بود و بعد از یک هفته بی‌خبری خبر شهادت پدر را به او داده بودند. او نتوانست اشک‌های خود را نگه دارد و صورتش را پشت عکس پدر پنهان کرد چرا که می‌گفت پدرم هرگز نمی‌خواست ما اشک بریزیم.

امروز خانواده‌ها دست کودکان خود را گرفته بودند تا همزمان جشن تولدی در فراغ پدر برای آنها گرفته شود و دختری که دکلمه‌ای آماده کرده بود و در آن خطاب به پدر شهیدش می‌گفت؛ نمی‌دانم به خواهر چند ماهه‌ام زمانی که هفت ساله شد در فراغ تو چه کسی دیکته خواهد گفت.

اشک‌های کودکان تنها زمانی متوقف شد که شمع‌های کیک تولدشان خاموش شده بود و پدر نبود که برای آنها دست بزند. آنها بهت‌زده به دنبال پدرشان می‌گشتند در حالی که پدر 9 ماه است که به معراج رفته است.

خانواده‌ها زمانی که مقابل دوربین قرار می‌گرفتند تنها یک خواسته داشتند و حرفشان با وزارت خارجه بود که چرا هنوز شکایتی از سعودی‌ها به مجامع بین‌المللی صورت نگرفته است؛ همسری که دختر کوچکش را به بغل داشت و دست دختر بزرگتر را گرفته بود همزمان که اشک می‌ریخت می‌گفت دریغ از یک عذرخواهی، یک نفر نیامد بگوید معذرت می‌خواهیم و ما آزرده‌خاطریم از وزارت امور خارجه که هنوز شکایتی از عربستان نکرده است.

جشن تولد کودکان در حالی به پایان می‌رسید که مادرانشان اشک می‌ریختند و همسری نبود که آنها را دلداری دهد.