اعضای خانواده‌اش از این‌که او دلارها را داخل بالش پنهان می‌کرده، اطلاعی نداشتند. سرقت دلارها ضرر مالی فراوانی به وی وارد کرده بود.

 
همزمان با تشکیل پرونده قضایی، دستور تحقیقات در این زمینه را صادر کردم. ماموران با ورود به خانه شاکی و بررسی ماجرای سرقت نظر دادند که سرقت به زور انجام نشده و باید یک فرد آشنا به این کار دست زده باشد. بنابراین این فرضیه که ممکن است این سرقت توسط یکی از اعضای خانواده شاکی انجام شده باشد، قوت گرفت.
 
ماموران ابتدا به تحقیق از همسر شاکی پرداختند و مشخص شد او نقشی در این سرقت نداشته است. در این مرحله ماموران به پسر 16 ساله این خانواده ظنین شدند و از او خواستند برای تحقیقات به پلیس آگاهی بیاید. اما پسر نوجوان زمانی که متوجه شد ماجرا لو رفته و نامش به عنوان تنها مظنون در پرونده سرقت قرار گرفته به جای حضور در پلیس آگاهی از خانه فرار کرد و ناپدید شد. خانواده‌اش با حضور در دادسرا و پلیس آگاهی ماجرای فرار او را اطلاع دادند. تحقیقات پلیس برای یافتن وی ادامه داشت تا این‌که پس از چند روز فرار زمانی که متوجه شد اشتباه کرده و خانواده‌اش قصد دارند از خطای او بگذرند تصمیم گرفت خود را تسلیم کند.
 
بنابراین به خانه بازگشت و همراه والدینش روز بعد به دادسرا آمد. پسر نوجوان از کاری که کرده شرمنده بود و رویش نمی‌شد به چهره والدینش نگاه کند. به تحقیق از او پرداختم که مدعی شد یک روز به‌طور اتفاقی مشاهده کرده پدرش دلار خریده و آن را داخل یک بالش پنهان می‌کند. او زمانی که متوجه محل نگهداری دلارها می‌شود، وسوسه شده و تصمیم می‌گیرد با سرقت آن خوشگذرانی کند. بنابراین یک روز در غیاب پدرش سراغ بالش پر از دلار رفته و هر چه دلار داخل آن بوده دزدیده و به جای آن کاغذ باطله گذاشته است.
 
بعد بخشی از دلارهای دزدی را به دوستش داده و دو نفری با هم یک موتورسیکلت گرانقیمت خریده بودند و با بخشی از دلارها برای دوستانش هدایای گرانقیمت خریده بود. باقیمانده دلارها را به مربی باشگاه بدنسازی پرداخت کرده بود تا وی برایش پودرهای بدنسازی بخرد تا از آن در کنار ورزش بدنسازی استفاده کند. گمان نمی‌کرده با سرقت دلارهای پدرش، خود و خانواده‌اش را دچار دردسر می‌کند.
 
با اعتراف‌ پسر نوجوان، بخشی از دلارهای سرقتی کشف و به شاکی بازگردانده شد و پسر نوجوان موتورسیکلت گرانقیمت را هم از دوستش تحویل گرفت و با فروختن آن پول را به پدرش تحویل داد.