مسلمِ امروز را دریاب

حدود 10 روز از ماه رمضان سال 60 هجری قمری گذشته بود که نخستین نامه‌ها به دست مبارک امام حسین «ع‌» رسید:

1.    «...همانا امامی بر ما نیست، پس به سوی ما بیا شاید که خداوند ما را به‌وسیله تو بر حق گردآورد و نعمان بن بشیر در کاخ امارت است و ما نه در جمعه‌ها با او نماز می‌خوانیم و نه در عید با او بیرون می‌رویم؛ و هرگاه به ما خبر رسد که تو به سوی ما آمده‌ای، ما او را از شهر بیرون می‌کنیم تا اینکه او را به شام روانه سازیم، ان‌شاءالله.»

2.    «نامه‌ای است به حسین بن علی از سوی شیعیان او از مؤمنان و مسلمانان. امّا بعد، بشتاب زیرا که مردم منتظر شما هستند و همه بر شما اتفاق نظر دارند، پس بشتاب بشتاب! و باز بشتاب بشتاب! والسلام.»

3.    «باغ‌ها سرسبز گشته و میوه‌ها رسیده است، پس هرگاه که اراده کردی بیا که سربازان آماده برای یاری تو در انتظار نشسته‌اند، والسلام.»

پاسخ امام به اهل کوفه اینچنین بود:

«بسم اللَّه الرحمن الرحیم از طرف حسین بن على به سوى گروه مؤمنین و مسلمین. اما بعد؛ هانى و سعید  نامه‌‏هاى شما را نزد من آوردند و آخرین نفر فرستادگان شما بودند که نزد من آمدند. کلیه آنچه را که شما شرح داده بودید، فهمیدم. فحوای کلام اکثر شما این بود که ما امام نداریم. تو بسوى ما بیا شاید خدا ما را به وسیله تو به حق هدایت و نزدیک کند.

من برادر و پسر عم و شخصى که از اهل بیت و مورد وثوق من است یعنى مسلم بن عقیل را به سوى شما می‌فرستم.

اگر مسلم براى من بنویسد که آرای عموم و عقلا و فضلا شما متحد شده باشد، همان طور که فرستادگان شما آمدند و نامه‏‌هاى شما را قرائت نمودم من با خواست خدا به زودى به سوى شما می‌آیم. به جان خودم که امام طبق دستور قرآن و عدالت قضاوت خواهد نمود. امام کسى است که دین حق را پذیرفته و جان خود را براى دین وقف کند، و السّلام.»

پس شد آنچه شد و شما بهتر می‌دانید...

اما محل بحث و نکته اینجاست که امروز، وضعیت به چه منوال است؟

حبیب‌ها بیشتر نامه می‌نویسند یا شبثها؟

مگر نمی‌دانند که امام طبق دستور قرآن و عدالت قضاوت می‌کند پس چه جسورانه نامه می‌نویسند!

مسلم امروز دست به قلم می‌شود برای تأیید اتحاد عموم و عقلا و فضلا؟

چقدر مظلومانه ولی مقتدر گفت: «من شمشیر را کشیدم، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم می‌زنیم.» اما آقا کسی با شما هست تا او هم شمشیر بزند یا دقیقاً شدی مثل مسلم حسین؟ از طرفی شرم می‌کنیم بگوییم ما هم آماده‌ایم و از طرفی ...

یزید کجای ماجراست؟

نعمان بن بشیر زمان، به دنبال چیست؟

قرار است باز هم توابین داشته باشیم؟

رایزنی‌های مسلم برای جمع کردن نیرو برای امام نتیجه می‌دهد؟

بگذار بذر ناامیدی را نابود کنیم و به سوی روشن ماجرا بنگریم. مگر نه این است که مسلم زمان دائماً در روح امید می‌دمد و با دم مسیحایی خود، جان می‌بخشد به سربازانی که آزاده‌اند نه آماده.

بالاخره باید دستی جنباند و کاری کرد تا مسلم را دست به قلم کنیم و تأییدیه بگیریم تا امام زمانمان بیاید اما این‌بار نخواهیم گذاشت کربلا رخ دهد، این‌بار منطق شهید پیروز را فقط برای معدودی از یاران امام استفاده خواهیم کرد. حکومت قسط و عدل برپا خواهد شد و وارثان آن، صالحان خواهند بود. علمدار در آن روز، دیدنی است.