ساغر نقشه کشید تا وارد خانه صراف شویم و ...

خرداد ماه سال 93 بود که ماموران پلیس Police آگاهی تهران در جریان کشف جسد مرد 80 ساله ای در خانه اش قرار گرفتند و تحقیقات فنی برای دستگیری این مرد تنها کلید زده شد.

ماموران اداره 10 در تحقیقات ابتدایی برادر مقتول را هدف تحقیق قرار دادند و مشخص شد که قربانی در میدان فردوسی در کار خرید و فروش دلار و ارزز فعالیت داشته و دزدان با انگیزه سرقت Stealing وارد خانه مرد تنها شده و از گاوصندوقش اسناد، پول و مدارک سرقت شده است.

ردیابی های پلیسی ادامه داشت تا اینکه مهرماه امسال مردی با مراجعه به یک مرکز ثبت اسناد قصد انتقال قانونی اسناد خانه قربانی جنایت Crime را داشت که تیمی از ماموران با اطلاع از این ماجرا اقدام به دستگیری مرد جوان کردند.

این مرد به ماموران گفت: ملک را از مردی به نام مصطفی به قیمت 400 میلیون تومان خریده ام و از ماجرای قتل Murder مرد تنها بی اطلاعم.

بدین ترتیب مصطفی 35 ساله دستگیر شد و در بازرسی از مخفیگاه وی وسایل جعل و اوراق جعلی به دست آمد و در همان ابتدا به قتل مرد صراف اعتراف کرد.

مصطفی در بازجویی های ابتدایی همدستانش که ساغر و عباس بودند را لو داد و ادعا کرد عباس اقدام به قتل پیرمرد تنها زده است که ماموران با اطلاعات به دست آمده پس از 2 سال موفق به دستگیری عباس و ساغر شدند.

گفتگو با عامل اصلی جنایت

عباس که هنوز باور ندارد پس از 2 سال دستگیر شده است زمانیکه پیش روی بازپرس مرشدلو در شعبه هفتم دادسرای امور جنایی تهران قرار گرفت ادعا کرد که از ماجرای مرگ پیرمرد تنها بی اطلاع بوده و فقط قصد سرقت داشته است.

مرد صراف را از کجا می شناختی؟

ساغر او را می شناخت و ماجرای سرقت را هم او طراحی کرده بود.

چه مدت بود که با ساغر آشنا شده بودی؟

ساغر دوست مصطفی بود و از طریق دوستم با او آشنا شدم.

پیشنهاد سرقت از خانه را چه کسی داد؟

ساغر مرد صراف را می شناخت و نقشه سرقت را قبل از اینکه ما درباره اش حرفی بزنیم طراحی کرده بود.

چرا پذیرفتی سرقت کنی؟

ابتدا قصد نداشتم اما ساغر وقتی با مخالفت من روبرو شد گفت که من عرضه هیچ کاری را ندارم به همین خاطر تصمیم گرفتم خودم را به او ثابت کنم و برای دزدی theft با آنها همکاری کردم.

از نقشه سرقت بگو؟

وقتی در پارک بودیم ساغر که نقشه را طراحی کرد بود گفت: به بهانه آش نذری زنگ خانه مرد تنها را به صدا در می آورد و پس از باز شدن در من و مصطفی برای سرقت وارد خانه می شویم.

از روز حادثه Incident بگو؟

از میدان انقلاب آش نذری خریدیم و ساغر زنگ خانه مرد تنها را به صدا در آورد که او با شنیدن آش نذری در را باز کرد که من و مصطفی وارد خانه شدیم و در یک لحظه با گرفتن دست و پا مرد تنها را به داخل خانه اش بردیم و ساغر نیز در را پشت سرمان بست و بیرون خانه منتظر ما بود.

چطور مرد تنها را به قتل رساندی؟

نمی خواستیم او را بکشیم، وقتی با پیرمرد درگیر شدیم همسایه ها پشت در آمدند و از ترس دستم را جلوی دهانش گرفتم و خودمان نیز به آرامی نفس می کشیدیم تا اینکه همسایه رفتند و پس از 10 دقیقه مصطفی به سراغ گاوصندوق رفت و پس از برداشتن پول ها از خانه خارج شدیم و سوار بر خودروی مصطفی پا به فرار Escape گذاشتیم.

کسی شما را ندید؟

نه.

چقدر پول به دست آوردی؟

600 هزار تومان سهم من شد.

سند خانه را چه کسی برداشت؟

از سند و مدارک خانه مرد تنها بی اطلاع بودم تا اینکه دستگیر شدم و در این مدت فکر نمی کردم مرد تنها فوت کرده باشد چون وقتی از خانه خارج شدیم او هنوز نفس می کشید.

حرف آخر؟

در این مدت همیشه عذاب وجدان داشتم و چند بار تصمیم گرفته بودم که پول سرقتی که را به صاحبش برگردانم و حلالیت بگیرم ولی از ترس اینکه دستگیر شوم این کار را نکردم و اصلا نمی دانستم مرد تنها در ماجرای سرقت کشته شده باشد.