سروده‌ای به یاد شهدای آتش‌نشان ساختمان پلاسکو

در پی حادثه تلخ پلاسکو شاهد واکنشهای مختلفی از سوی شهروندان بودیم، این واکنشها به حدی گسترده و فراگیر شد که تمامی اقشار جامعه را دربرگرفت و هر یک از اقشار مختلف مردم به گونه‌ای به همدردی با آتش‌نشانان ایثارگر تهران پرداختند.

جمعی از شهروندان با حضور در ایستگاه‌های آتش‌نشانی با نثار گل و فاتحه از مقام شامخ شهدای آتش‌نشانان شهید تجلیل کردند، برخی نیز با تهیه اغذیه و بردن به محل حادثه، در کمک به آتش‌نشانان در عملیات جستجو و آواربرداری سهیم شدند و ...

در این میان، معلمان نیز به نوبه‌ خود به همدردی با آتش‌نشانان پرداختند؛ فاطمه مهدیان معلمی است که با سرودن شعری در رثای آتش‌نشانان شهید، به تجلیل از مقام شامخ آنان پرداخته است؛ وی با سرودن این شعر به ابراز ارادت به مقام آتش‌نشانان شهید پرداخته که در ادامه متن این شعر با عنوان «آتش فراق» آمده است:

یادم میاد پسرکِ مهربونِ توی کوچه / نمی‌دونست غم چی و غصه چه

خوشحال و شاد و بی‌قرار / نداشت خبر از بدی این روزگار

با همه‌ی شیطونی‌هاش، شیرین و مهربون بود / تو بازی‌ام، به فکر دیگرون بود

تا اینکه اون جوون شد / اونی که می‌خواست همون شد

عشقش بود آتش‌نشان / بی‌نام بود و بی‌نشان

تو دلِ آتیش زد و اون جلو رفت / چه ساعت بدی بود ساعت هشت

آتیش گرفت ساختمون پلاسکو توی تهران / گرفت به نامردی زِ پیکرش جان

حالا دیگه هم نام داره، هم نشان / شیرِ گذشتهِ از جان

مادر می‌خونه برا اون لالایی / عزیز شیرِ مردِ من، کجایی

لالا لالا لالا آتش‌نشونم / بخواب مادر، بخواب عزیز جونم

لالایی من یادت نمیره / بالشتت از سنگِ، خوابت نمیره

حیا کن ای آوار از من مادر / که بینم روی او را بار دیگر

بیا تا قدر این گلها بدانیم / که تا ناگَه زِ این گلها نمانیم