قصه تلخ زندگی کودکان کار و خیابان

گروه اجتماعی- به تازگی نتایج یک تحقیق که از سوی معاونت توسعه پیشگیری سازمان بهزیستی در سال های 91 و 92 بر روی کودکان خیابانی انجام شده نشان می دهد سن ورود به خیابان در میان کودکان به 10سال کاهش یافته است.

 

به گزارش افکارنیوز، بر اساس این تحقیق حدود 70 درصد کودکان خیابانی تهران در مناطق کم ‌توسعه و حاشیه ای زندگی می‌کنند و حدود 73 درصد از مجموع کودکان خیابانی شهر تهران به مشاغلی مانند دستفروشی پرداخته ، 15درصد مشغول کارهایی مانند زباله‌ گردی و تکدی‌ گری بوده و درصد کمی نیز مجبور به انجام کارهای غیرمتعارف مانند تن ‌فروشی و جیب‌ بری هستند.

واقعا قصه تلخی است زیرا کودکانی که آینده سازان این مملکت محسوب می شوند،‌مجبورند برای امرار معاش و کمک به خانواده دست به کارهایی بزنند که متعارف نبوده و سبب می شود نه تنها از دنیای کودکی چیزی نفهمند بلکه با انجام کارهای غیر متعارف،‌خشونت از سوی افراد جامعه و ... سلامت جسم و روحشان نیز به مخاطره می افتد.

در سایه بی توجهی مسوولان به این مساله،‌ اکنون بین 6 تا 7 هزار نفر از این کودکان در خیابان های پایتخت حضور داشته و سبب شده اند تا زخم حضورشان هر روز بیش از پیش عمیق تر شود هرچند کسی توجهی به این موضوع ندارد  و مسوولان فقط هراز گاهی آماری ارائه داده و بر لزوم ساماندهی و حمایت از این کودکان تاکید می کنند اما در واقعیت اتفاق مثبتی نمی افتد.

در طول سال های مختلف بارها شاهد اجرای طرح های ضربتی جمع آوری کودکان کار و خیابان در پایتخت بوده ایم اما بررسی های نه چندان دقیق و نگاه به وضعیت این کودکان نشان می دهد،‌اجرای چنین طرح هایی نتیجه خوبی نداشته و موفق نبوده است.

رئیس سازمان بهزیستی کشور در واپسین روزهای تابستان 95 از ساماندهی یک هزار و 500کودک خیابانی و کار از سوی مراکز خیریه خبر داد و گفت: از زمان اجرای طرح جمع آوری و ساماندهی کودکان کار و خیابان یک هزار و 700  کودک از سراسر شهر  تهران جمع آوری شده که اکنون یک هزار و 500نفر از آنها توسط مراکز خیریه ساماندهی شده اند.  به گفته انوشیروان محسنی بند پی؛ همچنین 300 کودک بی سرپرست نیز به سازمان بهزیستی کشور تحویل داده شده و مسئولیت های آنها برعهده سازمان بهزیستی کشور خواهد بود.

این اقدامات در حالی اجرایی شده اند که هنوز هم تعداد فراوانی از کودکان کار و خیابان حداقل در معابر پایتخت مشاهده می شوند بنابراین باید گفت جمع آوری و ساماندهی 1700 کودک هیچ گونه نمود عینی در شهر نداشته و هنوز هم بین 4 هزار و 300 تا 5 هزار 300 کودک دیگر در خیابان های این شهر به مشاغلی مانند تکدی گری؛ شیشه پاک کنی، اسفند دودکنی، فروش دستمال کاغذی و لوازم جانبی خودرو و ... مشغول هستند.

نباید فراموش کرد که برای ساماندهی این کودکان باید امکانات اولیه مانند جای خواب مناسب، پوشاک، خوراک و ... را مهیا کرد و در کنار آن کودکان را تحت درمان های روانشناسی، روانپزشکی، گفتار درمانی، پزشکی و ...  قرار داد که باید از دولت و مسوولان پرسید تاکنون چقدر توانسته اند این گونه امکانات را فراهم کنند؟

به گفته برخی آسیب شناسان اجتماعی و کسانی که در حوزه کودکان کار و خیابان فعالیت دارند هنگام ساماندهی این کودکان بسیاری از این امکانات مهیا نیست و در نتیجه کودکان به جای انتقال به محیط مناسب زندگی با تمام امکانات به جایی می روند که باز هم باید با کمبودها دست و پنجه نرم کنند بنابراین برای آنها فرقی ندارد در خانه پدری باشند یا در مراکز حمایتی دولتی زیرا امکانات موجود سازمان بهزیستی و دولت کفاف نیازهای اولیه 7 هزار کودک کار و خیابانی را نمی دهد و با این وجود نمی توان آینده بهتری برای آینده سازان این مرز و بوم متصور بود.

بررسی برنامه های دولت از سال 92 نیز نشان می دهد،‌ برنامه ریزی مدون و مناسبی نیز برای حمایت از این کودکان در دولت یازدهم انجام نشده و دولتمردان هیچ تدبیری برای بازگرداندن امید به زندگی و آینده در میان کودکان کار و خیابانی نداشته اند.

اکنون در ماه های پایانی دولت یازدهم قرار داریم و از چند ماه آینده شاهد اوج تبلیغات انتخاباتی خواهیم بود بنابراین باید منتظر ماند و دید نامزدان انتخابات آینده آیا سرنوشت کودکان کار و خیابان را مورد توجه قرار می دهند و یا مانند دولت های قبل از آن می گذرند و نیم نگاهی به وضعیت این کودکان که به سبب اجبارهای اجتماعی و اقتصادی از 10 سالگی وارد عرصه کار در خیابان می شوند، نمی اندازند.