وطن امروز:یک زن ۵۰ ساله که پس از بیهوشی با کمک امدادگران اورژانس به هوش آمده بود با صدای گرفتهای به پلیس گفت: من خاله داماد هستم و شوهرم کارخانهدار است، من با کلی پول و ۱۰ سکه طلا به این عروسی آمدم تا نزد خانواده خواهرم سربلند باشم، مقداری گردنبند نیز در کیفم بود، میخواستم مرتب طلاهایم را تعویض کنم، همهجا کیف را همراهم داشتم فقط یک لحظه غفلت کردم و این دزدی صورت گرفت، وقتی سراغ کیفم رفتم تا هدیه عروس و داماد را بردارم، دیدم اثری از آن نیست، به جستوجوی پرداختم اما نتیجهای نداد، ترسیدم آبروریزی شود، همراه دخترم به اتاق رفته و در آنجا از شدت ناراحتی بیهوش شدم. وی افزود: دخترم نیز نمیدانست چرا من حالم خراب شده است. انگار با پاشیدن آب به سر و صورتم به هوش نیامده بودم و اورژانس را خبر کرده بودند، باز سکوت کردم تا اینکه سر و صداهای زنان دیگر بلند شد و فهمیدم کیف و پولهای آنها نیز به سرقت رفته است. زن دیگری که زنعموی عروس بود نیز گفت: من کیفم را داخل صندوق عقب خودرویم گذاشتم تا اتفاقی نیفتد اما نمیدانستم دزدانی هم هستند که وقتی ما در حال شادی هستیم گردنبند طلایم که ۳ میلیون تومان میارزید را به راحتی بدزدند، وقتی دخترم گفت گردنبندم نیست به جستوجوی لباسهایم پرداختم و دیدم تنها قفل طلایی آن که پاره شده است روی لباسم مانده و آن را سرقت کردهاند. ماموران که میدیدند از نزدیک به ۱۳ زن و دختر سرقتهایی به ارزش ۱۶۰ میلیون تومان صورت گرفته است وقتی شنیدند دزدیهای مشابهی نیز در بخش مردانه صورت گرفته به تحقیق از مردان میهمان پرداختند. یک مهندس ۴۵ ساله که از دوستان پدر داماد بود به پلیس گفت: من بهخاطر احترام به دوست قدیمیام در حالی که سر کار بودم به اینجا آمدم و کیف سامسونت پر از پول، چک، کارتهای عابربانک و مدارک زیادی را همراهم داخل آوردم، هنوز شام نخورده بودیم که دیدم کیفم نیست و به سرقت رفته است. مرد جوانی که خود را دایی عروس معرفی میکرد، گفت: من وقتی به سرویس بهداشتی رفتم کیفم را برای دقایقی بیرون گذاشتم، وقتی بازگشتم دیدم نیست، پرسوجو کردم اما کسی از آن خبر نداشت. منتظر ماندم تا عروسی تمام شود و وقتی شنیدم دزدان به بخشهای مردانه و زنانه دستبرد زدهاند، فهمیدم کیفم دزدیده شده است. داخل آن کارت عابربانک و نزدیک به یک میلیون تومان تراولچک داشتم.

وقتی تحقیقات میدانی نشان داد از ۵ مرد دزدی شده است پلیس پی برد دزدان در ۲ گروه توانسته‌اند داخل میهمانان زن و مرد رفته و به راحتی ۳۰۰ میلیون تومان به جیب بزنند. پس از تهیه گزارش از صحنه سرقت‌ها و در حالی که میهمانان به هیچ غریبه‌ای شک نداشتند، با دستور بازپرس دادسرای شهید محلاتی پرونده در اختیار تیمی از پلیس قرار گرفت و ماموران در نخستین اقدام فهرستی از میهمانان تهیه کردند. عروس و داماد که برای پیگیری پرونده نزد تیم تحقیق رفته بودند ادعا کردند همه میهمانان مورد اعتماد بودند و نمی‌توانند به کسی مظنون شوند. کارآگاهان که می‌دانستند دزدان آشنا هستند برای اینکه تصور شود تحقیقات به بن‌بست خورده است پس از یک هفته اعلام کردند به هیچ ردپایی دست نیافته و احتمالا دزدان گروهی گذری بوده‌اند که از شلوغی مراسم استفاده کرده و دست به سرقت زده‌اند.

همزمان بررسی کارت‌های عابربانک آغاز شد و تیم پلیسی متوجه شد کارت‌ها مورد استفاده قرار گرفته‌اند و همان شب عروسی تا ساعت ۸ صبح نزدیک به ۸ میلیون تومان به یک کارت عابر واریز شده و دزدان توانستند با عملیات زنجیره‌ای این میزان پول را به جیب بزنند. کارآگاهان با در دست داشتن ساعت دقیق اقدامات عابربانکی توانسته‌اند با استفاده از دوربین‌های مداربسته بانک‌ها تصاویر یک زن و ۲ مرد را به دست آورند و در آخرین بررسی‌ها در کمال تعجب دیدند که ساعت ۷:۳۰ صبح روز بعد عروسی داماد جوان از کارت سرقتی یکی از میهمانان ۲۰۰ هزار تومان پول برداشت کرده است. در حالی که ماجرای شگفت‌انگیزی پیش روی تیم پلیسی بود، داماد که «علی، ۲۲ساله» نام داشت برای تحقیقات احضار شد و وقتی عکس خود را دید ناباورانه به اعتراف سیاهی پرداخت.

توطئه عروس و داماد

علی که تصور میکرد نقشهشان ماهرانه بوده است، در بازجوییها گفت: من و همسرم دنیا هردو شیشهای هستیم و در پاتوق موادیها با هم آشنا شده و قرار گذاشتیم ازدواج کنیم. وی افزود: وقتی خواستیم جشن بگیریم چون پولی نداشتیم تصمیم گرفتیم با دوستان و همپاتوقیهایمان نقشه سرقت از میهمانان را اجرا کنیم، ۲ دوستم به نامهای سعید و ناصر را دعوت کردم و دنیا از دوستانش که میترا و شیرین نام دارند خواست این کار را در بخش زنانه انجام دهند. آن شب دوستانم پس از سرقتهایشان همه طلا و جواهرات را همراه پولها به اتاق من و همسرم آوردند، مطمئن بودیم کسی به ما شک نخواهد کرد، بعد کارت عابربانکها را بین آنها تقسیم کردیم تا با یک کارت متفرقه که پیدا کرده بودیم پولها را جابهجاها کنند، وقتی آنها رفتند و پلیس هم میهمانی را ترک کرد، دیدم یک کارت عابربانک مانده است، صبح وسوسه شدم تا با برداشت ۲۰۰ هزار تومان کلهپاچه بخرم و با همسرم بخوریم که همین ما را لو داد.