مدرسه از آنچه هست تا آنچه باید باشد

سال تحصیلی جدید از امروز با شور و تکاپوی 13 میلیون دانش آموز و حدود یک میلیون فرهنگی در 105 هزارمدرسه کشور آغاز می شود.

کم و بیش تمامی ما اولین روز حضورمان در مدرسه را به یاد داریم، اگرچه روز اول مدارس، حالا با شور، هیجان و طمطراق متفاوتی نسبت به گذشته و حداقل نسبت به دهه 60 برگزار می شود، اما صفا و سادگی آن سال ها را حقیقتا نمی توان از یاد برد؛ میز و صندلی های چوبی که گاهی هنوز آهنگ قیژ و قیژشان توی گوشمان می پیچد، شأن و جایگاه مهمی که «معلم»ها برایمان داشتند و شعارها و فضای جنگ و جبهه ای که به واسطه جنگ تحمیلی در کشور و بالطبع در مدارس حاکم بود، همه خاطرات خوبی است که نسل ما آن را فراموش نمی کند.

حالا اما فضا به گونه دیگری است؛ والدین انگار به تحصیل فرزندانشان و کم وکیف معلم و مدرسه بیشتر اهمیت می دهند. برخی از آن ها می خواهند تجربه ناکامی تحصیلی خودشان گریبانگیر فرزندانشان نشود؛ امروز حتی برخی والدین درباره شکل و ظاهر «معلم» هم نظر می دهند و اگر حرفشان برسد در انتخاب معلم فرزندشان اعمال سلیقه می کنند.

مسئولان مدرسه و معلم نیز شرایط سخت تری را نسبت به گذشته تجربه می کنند؛ سطح تحصیلات والدین در مقایسه با سال های قبل افزایش یافته و مدرسه به نوعی در سیبل نظارت والدین قرار گرفته است.

با این حال، زنگ آغاز سال تحصیلی 97-96 از امروز در حالی به صدا درمی آید که وزارت آموزش و پرورش با چالش های متعدد بودجه ای، معوقات فرهنگیان و دیگر موضوعات خرد و کلان از جمله سرنوشت نامعلوم سند تحول آموزش و پرورش روبه روست. به تمامی این موضوعات، گلایه های تقریبا مداوم فرهنگیان از وضعیت معیشتی شان و طرح ناتمام رتبه بندی، مسائل دانشگاه فرهنگیان، اقناع نشدن جامعه از طرح هدایت تحصیلی و دیگر مسائل روزمره را هم اضافه کنید. بماند که هرازگاهی نیز مواردی همچون حادثه اخیر واژگونی یک اتوبوس اردویی و درگذشت هفت دانش آموز هرمزگانی به انبوه مسائل این وزارتخانه عریض و طویل می افزاید.

در فرصت پیش رو به اهم چالش ها و مواردی که توجه به آن می تواند ما رابه یک نظام آموزشی و تربیتی مطلوب برساند، اشاره می کنیم:

1-اهتمام بر اجرای سند تحول بنیادین آموزش و پرورش: از سال 1390زمان تصویب سند تحول بنیادین آموزش و پرورش و چندی پس از آن که این سند توسط رهبر انقلاب ابلاغ شد، تا امروز اقدام جدی و مشخصی در اجرای این سند صورت نگرفته است به طوری که این موضوع اردیبهشت امسال با گلایه رهبر انقلاب مواجه شد. موضوع گرایش به سند آموزشی2030 نمونه ای از «احساس نیاز» و «آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می کرد» این مجموعه بزرگ به یک مدل و برنامه اجرایی و محتوایی است که سند تحول با طرحی جامع در جهت نائل آمدن به «حیات طیبه (زندگی فردی و اجتماعی مطلوب اسلامی)» (بند شماره یک سند) تدوین شده است. با وجود این که وزیر جدید، اجرای این سند را اولویت کاری خود دانسته است، اما تا باور به آن از صدر تا ذیل این وزارتخانه پدیدار نشود، دستیابی به آن دور از دسترس خواهد بود.

2-تحقق اصل آموزش رایگان: اگرچه در اصل 30 قانون اساسی دولت موظف به فراهم آوری آموزش و پرورش رایگان شده است، اما به ویژه در موسم ثبت نام دانش آموزان دریافت وجه (دریافت هزینه هایی غیر از کتاب، لباس و بیمه) از والدین، به بحث داغ رسانه ها تبدیل می شود و با وجود تاکید آموزش و پرورش اما باز هم این داستان هر ساله تکرار می شود و انگار تمامی نخواهد داشت در این باره ایجاد مدارس «هیئت امنایی» در میان مدارس دولتی که تحصیل را مشمول هزینه کرده است، نمونه ای از «آموزش و پرورش غیررایگان» به شمار می آید. در عین حال یک «پرسش» مطرح است؛ این که آیا «آموزش و پرورش رایگان» بدین معناست که والدین نباید در امور مدرسه و در رفع نیازهای مادی آن مشارکت کنند؟

به طور طبیعی اگر امکان مالی برای خانواده ای فراهم باشد، آیا نمی توان از آن خانواده برای بهبود وضعیت «مدرسه» کمک گرفت؟ با این حال آموزش و پرورش و خانواده ها تا امروز نتوانسته اند به تعریف دقیق و درک متقابلی درباره این موضوع برسند. از یک سو نسخه یکپارچه دریافت کمک از تمامی خانواده ها با سطوح توانمندی متفاوت و از سوی دیگر اقناع نشدن خانواده ها برای پرداخت کمک به مدرسه، اولین چالش فیمابین است که تا برطرف نشود، معنای درست «آموزش و پرورش رایگان» محقق نخواهد شد.

3-معلمان کارآمد و به روز: آن سال ها که با موضوع « دوست دارید چه شغلی داشته باشید؟» انشا می نوشتیم سه- چهار شغل در بیشتر مشاغل نمود داشت که همواره یکی از آن ها شغل معلمی بود؛ آن سال ها معلم و معلمی شأن و منزلت ویژه ای داشت. بماند که در ادوار مختلف و به واسطه سیاست های ناکارآمد، سطح معیشت این قشر مهم، همچون برخی اقشار دیگر دچار مشکلات و کاستی ها شد به گونه ای که امروز هر جا صحبت گلایه از معیشت و حقوق باشد احتمالا صدای اعتراض فرهنگیان و به ویژه فرهنگیان بازنشسته نیز به گوش می رسد.

قصد آن ندارم که در این مجال اندک، اقدامات برخی کشورها در تکریم معلمانشان را بازگو کنم و به همین مقدار اعتراف باید بسنده کرد که ما آن چنان که باید تکریم کنندگان خوبی از معلمانمان نیستیم.

طبیعی است وقتی «معلم» گوشه ذهن و حواسش به حقوق معوقه یا درد معیشت اش باشد آیا می تواند تمام هم وغم خود را در اختیار دانش آموز بگذارد؟ و اما «کرامت و منزلت» معلم که خود حدیث مفصلی است و آیا هنوز دانش آموزان در انشای خود و در پاسخ به این پرسش که می خواهید چکاره شوید، می نویسند که می خواهم معلم شوم چون معلمی شغل انبیاست و ...؟

تا نظام سیاست گذاری به این باور نرسد که آینده ایران پیشرفته و آباد جز به دستان فرزندانش محقق نخواهد شد، ما همچنان با چالش موضوعاتی از قبیل «معیشت معلمان» مواجه خواهیم بود. از سوی دیگر وزارتخانه ای که پاسخ به مطالبات معیشتی کارکنانش دغدغه دائمی اش باشد، چگونه می تواند بر اصل «آموزش و پرورش» و تربیت معلمان کارآمد و به روز اهتمام ورزد؟

4-ارائه تعریف دقیق از مدرسه و آموزش استاندارد: امروز گرایش به تحصیل در مدارس غیرانتفاعی بیش از گذشته در میان خانواده ها افزایش یافته است. در گذشته مدارس غیرانتفاعی بیشتر در میان خانواده های متمکن رواج داشت اما امروز خانواده های بسیاری هستند که برای تحصیل فرزندانشان در مدارس غیرانتفاعی خودشان را به مشقت می اندازند و تنها دلیل شان نیز ضعیف بودن سطح آموزشی در مدارس دولتی است. اگر ما به یک تعریف دقیق و درست از مدرسه و آموزش استاندارد برسیم، دیگر این شائبه وجود نخواهد داشت که برخی مدارس دولتی آن طور که باید در امر آموزش و پرورش اهتمام نمی ورزند.

5-مدرسه جایی برای انسان سازی، عشق ورزی به وطن و دستیابی به آرمان های بزرگ: تا زمانی که تمام دغدغه و کوشش مجموعه مدرسه ، داشتن آمار بالای قبولی در کنکور و معیار سنجش یک «مدرسه» قبولی های کنکور باشد و آموزش بر تربیت غلبه یابد، نباید انتظار داشت سیستم آموزشی و تربیتی مدرسه، درس انسان سازی، اخلاق و ایثار، عشق ورزی به وطن و محملی برای دستیابی به آرمان های بزرگ باشد. در چه جایی بهتر از مدرسه می توان انگیزه «خدمت»، «ایثار»، «عشق به وطن» و ... را فرا گرفت؛ چرا اغلب جامعه و جوانان ما نهایت آرزویشان «کارمند شدن» و «داشتن یک حقوق آخرماه» است؟ چرا کمتر به این اندیشیده ایم که خودمان هم می توانیم «کارآفرین» باشیم؟ به نظر، پاسخ این پرسش ها خیلی ساده است؛ چون نیاموخته ایم که انگیزه هایمان را برای کارهای بزرگ پرورش دهیم؛ چون به ما گفته اند اگر در کنکور در رشته خوب قبول شویم، شغل بهتری پیدا می کنیم و ...

و اما ...

و اما در دهه چهارم انقلاب و در این رویارویی های مهم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، لازم است یک «دانش آموز» ایرانی به گونه ای بیاموزد و تربیت شود که خود را مرد میدان های بزرگ آینده بیابد، «انقلابی گری» را باور کند و بیاموزدکه چگونه و به وقت کارزار چه در جهاد دفاع از مرزهای وطن و چه در جهاد کار و اقتصاد در صف اول بایستد.