قتل وحشتناک در ساندویچی

یازدهم تیر سال 92، مأموران پلیس شهرری از قتل Murder پسر 20 ساله‌ای به نام رحیم در مغازه ساندویچی باخبر و راهی محل شدند. شواهد نشان می‌داد مقتول در جریان درگیری با چهار نفر از هم‌محلی‌هایش کشته شده است. با انتقال جسد به پزشکی قانونی تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان قتل آغاز شده بود که ساعاتی بعد از حادثه Incident پسری 19ساله به نام حمید در حالی که آثار جراحات چاقو روی سر و بدنش نمایان بود به کلانتری 131 شهرری رفت و به قتل رحیم اعتراف کرد. او در شرح ماجرا گفت: «‌دعوای خونین به خاطر یک سیلی اتفاق افتاد. ماجرا از این قرار است که من و رحیم بچه محل بودیم و همدیگر را می‌شناختیم. چند روز قبل در مرخصی سربازی بودم که با رحیم سر موضوعی درگیر شدم و او در جریان درگیری یک سیلی به صورتم زد. چون غرورم جلوی دوستانم شکست تصمیم گرفتم ضربه سیلی را تلافی کنم. به همین دلیل با دوستانم صحبت کردم و بعد از شرب خمر سوار خودروی امیر شدیم و برای پیدا کردن رحیم همه خیابان‌های شهرری را گشتیم. ساعتی بعد از پرسه‌زنی، مقتول را در مغازه ساندویچی دیدیم.‌‌ او را هل دادم و در حالیکه روی زمین افتاده بود با پاهایش از خودش دفاع می‌کرد. با چاقو چند ضربه به پایش زدم و فرار Escapeکردم. وقتی فهمیدم رحیم فوت کرده برای گمراه کردن پلیس خودزنی کردم، اما بعد از آن تصمیم گرفتم خودم را معرفی کنم.»

با اقرارهای متهم، دوستان او به نام‌های امیر، آرش و سپهر بازداشت شدند، اما جرمشان را انکار کردند. به این ترتیب هر چهار متهم بنا به شواهد و قرائن موجود، حمید به اتهام مباشرت در قتل و سه متهم دیگر به اتهام مباشرت در نزاع دسته جمعی روانه زندان Prison شدند، اما سه متهم با قرار وثیقه آزاد شدند. پرونده به شعبه دهم دادگاه کیفری فرستاده شد و در اولین جلسه بعد از درخواست قصاص از سوی اولیای‌دم، حمید خلاف اظهاراتش، جرمش را انکار کرد و در ادعایی عجیب گفت: «‌ فقط به پای مقتول ضربه زدم و در قتل نقشی نداشتم!» به این ترتیب پرونده برای تحقیقات بیشتر به دادسرا فرستاده شد. بعد از انجام تحقیقات لازم پرونده روز گذشته روی میز هیئت قضایی شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی قربان‌زاده قرار گرفت. ابتدای جلسه، اولیای دم درخواست قصاص کردند و در ادامه متهم با انکار جرمش گفت: «به خاطر دوستانم قتل را گردن گرفتم، اما وقتی در زندان گرفتار شدم هیچ کدام از آنها حتی یک سر به مادرم نزدند و به قولشان عمل نکردند. آنجا بود که پشیمان شدم و حالا واقعیت را می‌گویم. فقط به پای مقتول ضربه زدم. در حالیکه مقتول به خاطر ضربه به سینه‌اش فوت کرده است.»

سپس دیگر متهمان با انکار جرمشان از خودشان دفاع کردند و گفتند:« نمی‌دانیم ضربه کشنده را چه کسی به مقتول زده است.»‌ در پایان هیئت قضایی وارد شور شد