به نوشته خراسان،گاهي همسران ناتوان از حل مشکلات ارتباطي خود سکوت در پيش مي گيرند و تلاش مي کنند با مسکوت گذاشتن موضوع و حرف نزدن درباره آن، چالش را پشت سر بگذارند. سکوت ممکن است گاهي راهکار خوبي باشد اما بدون شک در بسياري از موارد آسيب زننده است. درباره معناي سکوت در زندگي مشترک با دکتر شهرام ناصري روان شناس و مشاور خانواده گفت وگويي انجام داده ايم که در ادامه مطلب مي آيد.

سکوت و طلاق عاطفی

حاکم شدن سکوت در فضای یک خانواده در بیشتر موارد ناشی از طلاق عاطفی است. دکتر ناصری با بیان این مطلب ادامه می دهد: زوجی که همواره در مقابل هم سکوت پیشه می کنند، در واقع عواطف شان را سرکوب کرده اند. سکوت در این حالت نوعی از بی توجهی محسوب می شود و در مقابل آزارهای دیگر بدترین نوع محسوب می شود. زیرا روح و روان انسان را می خراشد و فرد را به نحوی بی سلاح می کند و وی نمی تواند از خودش دفاع کند. این نوع آزار بسیار خطرناک و فرساینده است و اغلب در طول زمان به علت نتیجه مثبت از سوی همسری که سکوت را شروع کرده است ادامه می یابد. نکته این جاست که حرف زدن برای زن و مرد ۲ معنای متفاوت دارد. زنان برای برقراری ارتباط حرف می زنند اما مردان بیشتر زمانی حرف می زنند که می خواهند مشکلی را حل کنند. اگر زن و مرد منظور همسرشان را از حرف زدن ندانند، قادر نخواهند بود با وی ارتباط سالمی برقرار کنند. بنابراین زوج هایی که مهارت برقراری ارتباط را نیاموخته باشند در طول زمان ممکن است بر سر سکوت کردن با هم به توافق پنهان برسند. در چنین مواردی ممکن است سکوت طولانی به طلاق عاطفی منجر شود یعنی مرحله ای که زن و مرد از پیدا کردن راه حل برای مشکل خود ناتوان می شوند و برای برقراری ارتباط با یکدیگر تلاشی نمی کنند، زیر یک سقف زندگی می کنند بدون این که تعلق خاطری به هم داشته باشند یا از زندگی کنار هم لذت ببرند. پرواضح است زوجی که دچار طلاق عاطفی ناشی از سکوت در زندگی مشترک شده است، باید تلاش کند راه حلی برای مشکلش پیدا کند. وقتی سکوت ناشی از نارضایتی، دلخوری، نداشتن علاقه به همسر و یا دیگر تعارضات باشد مراجعه به مشاور یا روان شناس ضروری است. چنین زوجی باید در مراجعه به مشاور دلایل سکوت خود را ریشه یابی و سعی کنند مشکلات خود را با ارتقای مهارت های ارتباطی و حل مسئله رفع کنند. یک بار دیگر تاکید می کنیم ادامه زندگی مشترک با سکوت مطلق به دلمردگی، خستگی مفرط، افسردگی، نارضایتی از زندگی، تربیت فرزندان اجتنابگر که از برقراری ارتباط با دیگران طفره می روند، منجر می شود و این امر به طور کلی سلامت جسمی و روحی اعضا را تحت تاثیر قرار می دهد.

سکوت همیشه بد نیست

وی با اشاره به این که نمی توان سکوت را همواره منفی تلقی کرد، تصریح می کند: یک رفتار به خودی خود نمی تواند خوب یا بد باشد بلکه با توجه به موقعیت، شرایط و معانی متفاوتی که دارد باید مورد ارزیابی قرار گیرد. گاهی همین سکوت که در زندگی مشترک بسیار آزاردهنده و مخرب است، می تواند بسیار مفید و سازنده باشد. یکی از مواردی که سکوت کردن به منزله هنر است، سکوت به هنگام خشم است. سکوت در خشم یک مهارت است، زیرا به تعدیل عواطف منجر می شود. وقتی به هنگام خشم سکوت می کنیم، در واقع اجازه می دهیم عواطفی که برانگیخته شده است، سر جای خود برگردد و درست و بجا بروز پیدا کند. سکوت به هنگام خشم به مهارت و تمرین زیادی نیاز دارد و درست مثل نواختن یک ساز، کار زمان بر و وقت گیری است. نکته این جاست معمولا آنچه ما را خشمگین می کند، از تعداد انگشتان دست بیشتر نیست. یا تصور می کنیم ظلمی در حقمان روا داشته شده است، یا احساس تحقیر شدن می کنیم یا می پنداریم عواطفمان نادیده گرفته شده و… در تمام این موارد این کودک درون ماست که تحت تاثیر حادثه یا آن اتفاق قرار می گیرد و خشمگین می شود. در هنگام خشم، یک بزرگسال ممکن است واکنش یک کودک خشمگین را از خود نشان دهد زیرا کودک درون اوست که خشم را بروز می دهد. بنابراین برای این که بتوانیم خشم خود را مهار و رفتارهای ناشی از آن را کنترل کنیم، بهتر است محرک هایی را که باعثخشم و عصبانیت می شود شناسایی و آن ها را طبقه بندی کنیم. هنگامی که عصبانی هستیم، رفتار منطقی جای خود را به بروز احساسات می دهد زیرا عقل و احساس مثل الاکلنگ عمل می کنند. وقتی غلبه با احساس است، عقل به خوبی کار نمی کند و بالعکس. بنابراین دانستن این نکته بسیار کمک کننده است. بهتر است به هنگام عصبانیت، سعی کنیم احساس کودک درون را تایید کنیم و به او فرصت دهیم آرام بگیرد، سپس رفتار منطقی در پیش بگیریم.

سکوت در مقابل پرخاشگری

وي درباره سکوت همسران در مقابل پرخاشگري يکديگر مي گويد: نمي توان اين نوع سکوت را هميشه توصيه کرد زيرا ممکن است طرف مقابل سکوت را ناشي از ترس فرض کند و اين رفتار را ادامه بدهد. سکوت در مقابل زورگويي، پرخاشگري بي دليل و رفتارهاي غيرمنطقي همسر توصيه نمي شود زيرا به حل مشکل کمک نمي کند.در چنين مواردي توصيه مي شود همسر پرخاشگر پس از تکرار چندباره رفتار خود دعوت به گفت وگو شود تا درباره رفتار، احساس و انتظاراتش و تاثيري که آن رفتاربر اطرافيان داشته است، توضيح دهد.رها کردن موضوع، ناديده گرفتن پرخاشگري و همواره سکوت کردن در چنين مواردي در درازمدت به روابط بين فردي لطمه مي زند.زوجي که استقلال کافي دارد، حرفش شنيده مي شود و در بيشتر رفتارها و کارهايش موفق است، مي تواند صبوري بيشتري در مقابل همسر پرخاشگر از خود نشان دهد و به او فرصت دهد تا بتواند با تعارضاتش کنار بيايد. در چنين مواردي ادامه سکوت اشکالي ندارد. اما مواقعي که يکي از همسران همواره مورد ظلم قرار مي گيرد، حقوقش پايمال مي شود، امکان لذت بردن از زندگي را به دليل رفتار همسرش از دست داده است، نبايد در مقابل رفتارهاي تکرارشونده و پرخاشگرانه همسر سکوت اختيار کند. حتما ماجراهاي زندگي هاي مشترک را شنيده ايد که به يکباره با طغيان زن فروپاشيده است. در چنين مواردي معمولا زن که سال ها صبوري به خرج داده به يکباره طغيان مي کند و همه چيز را زير پا مي گذارد. در واقع سکوت او طي سال هاي زندگي مشترک باعث شده است که سرانجام به چنين اقدامي دست بزند.نکته اين جاست که زوج ها بايد به حدي از بلوغ رسيده باشند که بدانند چه زماني سکوت به زندگي مشترکشان کمک مي کند و چه زمان گفت وگو . البته مهارت هاي آن را نيز ياد گرفته باشند. شايد بد نباشد اشاره کوتاهي هم به برخي مهارت هاي گفت وگويي سازنده زوج داشته باشيم زيرا در برخي موارد سکوت اختيار کردن به دليل ناآگاهي از اين مهارت هاست.در يک گفت وگوي سازنده زن و شوهر قادرند حرف خود را به روشني، وضوح و سادگي هرچه تمام تر مطرح کنند و از ايجاد ابهام پرهيز مي کنند.همچنين ارتباط مستقيم و چهره به چهره برقرار و به نشانه هاي غيرکلامي همديگر توجه مي کنند. پاسخ آن ها به يکديگر مخرب نيست بلکه براي حل مشکل و رفع چالش سرنخ هاي عاطفي کلامي و غيرکلامي يکديگر را درمي يابند، پاسخ مي دهند و با پاسخ دهي به نيازهاي عاطفي يکديگر گفت وگو و تعاملي سازنده و موثر برقرار مي کنند.