به گزارش فارس، نیمهشب اول شهریور امسال مأموران پلیس آگاهی تهران بزرگ از طریق مرکز فوریتهای پلیس، از وقوع یک فقره درگیری منجر به قتل در یک منزل مسکونی باخبر شدند.

مأموران با حضور در محل حادثه متوجه شدند که زن جوانی به نام مهسا بر اثر ضربات متعدد چاقو و توسط همسرش به قتل رسیده است.

شوهر مهسا به نام شاهرخ در محل حادثه و کنار فرزندانش که یکی از آنها از ضربات چاقوی پدرش بی‌نصیب نمانده بود، ایستاده بود و همان‌جا به ارتکاب قتل اعتراف کرد. او مدعی بود که بر اثر توهم ناشی از مصرف شیشه با همسرش درگیر شده و مهسا را به قتل رسانده است.

با اعترافات صریح شاهرخ، قرار مجرمیت وی از سوی دادسرای جنایی تهران صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.

جلسه محاکمه صبح امروز در شعبه ۱۱۳ و به ریاست قاضی همتیار برگزار شد. شفیعی، نماینده دادستان با اشاره به کیفرخواست صادره، بزه انتسابی به متهم را محرز خواند و خواستار مجازات وی شد. اولیای‌دم نیز خواسته خود را قصاص متهم عنوان کردند.

در ادامه جلسه، متهم در جایگاه قرار گرفت و با بیان اینکه اتهام قتل عمد همسرش را قبول دارد گفت: شب حادثه به خاطر مصرف موادمخدر دچار توهم شده و حالت عادی نداشتم. فکر کردم که طبقه بالای منزلمان دزد آمده و همسر و فرزندانم را بیدار کردم اما نفهمیدم چه اتفاقی افتاد که مهسا را با چاقو زدم. وقتی به خودم آمدم دیدم که حدود ۷ ضربه به او زده ام.

این اظهارات متهم در حالی بود که در تحقیقات اولیه مدعی شده بود مدتی بود با همسر به خاطر تغییر رفتار و فحاشی اختلاف داشتم و آن شب هم بعد از اینکه او به من فحاشی کرد کنترل خود را از دست دادم و او را کشتم.

متهم در پاسخ به سوال قاضی مبنی بر اینکه چرا به جای دزد همسرت را با چاقو زدی گفت: نمی‌دانم. من قبل از اینکه همسرم را با چاقو بزنم به پلیس زنگ زدم و گفتم که دزد آمده.

در ادامه جلسه محاکمه، دختر ۱۵ ساله مقتول که از قصاص پدرش اعلام گذشت کرده بود در جایگاه قرار گرفت و گفت: ساعت ۲ بامداد مادرم مرا بیدار کرد تا برای خوردن سحری آماده شویم. پدرم با حالتی مضطرب آمد و گفت طبقه بالا دزد آمده؛ به شدت ترسیده بودیم و در حالی که دست مادرم را گرفته بود، او را در خانه می‌کشاند.

وی ادامه داد: پدرم از مادرم خواست روی زمین بنشیند، مادرم هم با بیان اینکه این کارها یعنی چه، به کارهای او اعتراض کرد. در همین لحظه پدرم با چاقو چند ضربه به او ازد. بازهم دست مادرم را گرفت و او را به بالکن برد و آنجا هم چند ضربه به او زد.

دختر مقتول گفت: این توهمات پدرم از چند ماه قبل از قتل شروع شد و او فکر می‌کرد که مادرم با دزدان خیالی ارتباط دارد. و به همین دلیل بارها او را تهدید به قتل کرده بود.

شاهرخ بار دیگر در جایگاه قرار گرفت و در بیان آخرین دفاعیات در حالی که گریه میکرد گفت: من نمیتوانم از خودم دفاع کنم و اگر هم پدر و مادر مهسا مرا ببخشند، خودم، خودم را نمیبخشم. دیگر به زنده ماندن و آینده هیچ امیدی ندارم و تنها نگران آینده فرزندانم هستم.