به گزارش افکارنیوز به نقل از روزنامه شرق,نمونه آن افرادي هستند كه به موضوع مكتب ايراني وارد شدهاند. ايشان پس از طرح عنوان بهجاي آنكه اين اصطلاح را مورد نقد و بررسي قرار دهند، بلافاصله در تاييد يا تكذيب آن بدون دليل سخن راندند و بيشتر به نيت گوينده ميپردازند تا نقد آن.
گویا از نیتها اطلاع دقیق داشته و به کنه اندیشه دیگران دسترسی دارند. هرچند ممکن است شواهد مختلف نیات کسی را برملا کند اما از یک اصطلاح نمیتوان با قاطعیت نیت گوینده را درک و برملا کرد. نمونه این هواداران بیاستدلال، آقای معتضد است که در یک مصاحبه بدون آنکه به صورت علمی «مکتب ایرانی» را تحلیل و به درستی یا نادرستی این اصطلاح اشاره کند به قول خود از این «عنوان جعلی» طرفداری کرده و چنین بیان کرده مخالفت با این عنوان مخالفت با ایران و ایراندوستی است و نیت مخالفان با این اصطلاح را برملا کرده که اینان مخالف مقامات دولتی هستند.
فرصت را مغتنم شمرده و لازم میداند به برخی استدلالهای ایشان که مانند تعدادی از استدلالهای مخالف بیبهره از مفهوم است، بپردازم به شرط آنکه ایشان تاریخندانی این نویسنده را رد نکنند و اعتراف هم میکنم که از تاریخدانی فقط نوشتن آن را میدانم و نه بیشتر و تاریخدانی را حق کسانی چون ویل دورانت میشمارم. ۱ - ایشان اذعان کردند که اصطلاح «مکتب ایران» جعلی است و چیزی با این عنوان وجود ندارد.
این اعتراف که خود به معنی نفی اصطلاح «مکتب ایران» است چگونه میتواند مورد طرفداری ایشان قرار گیرد.
۲ - گفتهاند هرکس از ایران استفاده میکند نسبت به ایران علاقهمند است. علیالاصول ایرانیان به ایران علاقهمندند اما به هرحال نمکخور و نمکدانشکن هم وجود دارد. معلوم نشد علاقه به ایران چه ربطی به جعل اصطلاح دارد مگر علاقه به ایران و تایید اصطلاح «مکتب ایران» لازم و ملزوماند؟
۳ - گفتهاند چرا وطنپرستی را میگویند بد است؟ پاسخ بسیار ساده است؛ برای موحدان و خداپرستان، تنها خداوند قابل پرستش است و طبیعی است که موحدان، خداپرست هستند و نه وطنپرست.
البته براساس «حبالوطن منالایمان» وطندوستی در راستای خداپرستی است. ۴ - عنایت پیامبر گرامی(ص) به مسلمان چه ربطی به مکتب ایرانی دارد؟ و نیز کتاب خدمات متقابل شهید مطهری چه رابطهای با مکتب ایرانی دارد؟ مگر اینکه اسمها و شواهد را بدون ربط آن صرفا برای تحقق حدیثمار و مار بیاوریم. ۵ - من چندان با دیدگاههای افراطی آقای یامینپور موافق نیستم اما چماق جوانی را بر سر یک نفر کوبیدن شایسته نیست، هرچند امیدوارم ایشان مثل آنانکه قبلا افراطی بودند و بعدا تفریطی شدند، نباشند که اعتدال بهترین است. مگر آقای معتضد در زمان قاجاریه بوده است که در مورد قاجاریه اظهارنظر
میکند. اگر آقای یامینپور گفته مردم برای اسلام جنگیدند و نه ایران، از نظر تحلیل علمی و آماری حداقل بهتر از نظر آقای معتضد است که میگوید مردم برای ایران جنگیدند چراکه رزمندگان در فیلمهای تلویزیونی اعلام میکردند که به دلیل اسلام و حفظ وطن به جهاد و دفاع از میهن آمدهاند.
۶ - اینکه ایران گاهواره تمدن است البته با اندکی مسامحه قابل قبول است. ایران قبل از اسلام همراه با کاستیها، تاریخ درخشانی دارد و بیتردید همواره از آن باید سخن گفته شود. اتفاقا مشکل از اینجا ناشی میشود. برخی تلویحا و با زیرکی آن تاریخ را به نام «مکتب ایران» مطرح میکنند همچنانکه آقای معتضد مطرح کرده است و آن را در مقابل مکتب اسلام میگذارند که البته هم اصطلاح «مکتب ایرانی» نادرست است و هم به «دین اسلام» نمیتوان مکتب اسلام اطلاق کرد. در تعریفی، مکتب اندیشهها و افکار صاحب عقیده یا یک نظر فلسفی و ادبی است که در جمعی نفوذیافته و جاری باشد مانند مکاتب هنری
ناتورالیسم، دادائیسم، سوررئالیسم و برخی مکتب و مشربهای فلسفی و مشابه.
اصولا اطلاق مکتب به دین تنزل دین است از موضوع وحی، چراکه دین در برگیرنده ابعاد ماوراءالطبیعه نیز هست، برخلاف مکتب که از عملکرد و اندیشه آدمیان پای میگیرد و البته به قول علما به این ختم نمیشود. ۷ - اینکه میگویند مکتب اثنیعشری جوشیده از ایران و وفاداری ایرانی به رسول خدا(ص) است، بهرغم ظاهر زیبای عبارت کلا نادرست است زیرا مکتب اثنیعشری امری الهی است و پیروان ولایت علیبنابیطالب(ع) همان پیروان رسول خدا نه فقط ایرانیان بلکه از هر قوم اعم از عرب و غیرعرب بودهاند مانند سلمان فارسی، صهیب رومی، بلال حبشی و دیگران؛
بنابراین مکتب اثنیعشری جوشیده از عترت پیامبر است و نه ایرانیان و قبلا هم این سخن را کسروی در شیعهگری نوشته است. حال آیا میخواهیم توجیه کنیم که «مکتب ایرانی» شامل و جوشیده شده از شیعه اثنیعشری است؟ این که بدتر میشود یعنی اهل تسنن، زرتشتیان، مسیحیان، کلیمیان و شاید هم افراد لاییک جزو مکتب ایرانی نیستند؟ این چه مکتب ایرانی است که باعثتفرقه میشود. اگر بخواهیم به قول شما مردم ایران را به وطنشان علاقهمند کنیم باید بگوییم ما ایرانی هستیم، حسب آموزههای دینی به آب و خاک میهنمان علاقه و آزادی دینی هم داریم. چرا بیجهت واژه جعل کنیم و وقت و نیروی خود را
برای به کرسی نشاندن یک واژه نادرست به کار گیریم؟ به علاوه از این اظهارنظر بوی تفرقهافکنی هم به مشام میرسد.
وقتی چنین ادعا میشود یعنی به هموطنان اهل تسنن و حتی شیعیان غیرایرانی میگوییم که «وفاداری شما به رسول خدا(ص) دچار خدشه است! این چه نوع بینش و گویش است که جمعی از هموطنان ایرانی را ملکوک کنیم. طبیعی است که شیعیان، وفاداران راستین به رسولالله(ص) هستند اما آیا میتوانیم بهگونهای سخن بگوییم و رفتار کنیم که متهم به نفی این وفاداری از دیگران شویم؟ واقعا جای پرسش است، وفاداری ایرانی به رسول خدا یعنی چه؟ اینکه نشانههای قومیگرایی در آن دیده میشود. مگر اسلام با قومیگرایی مقابله نکرده است؟ و مگر همه ایرانیان در طول تاریخ به رسولالله(ص) وفادار بودهاند؟ ۸ -
آیا شنیدهاید که بگویند مکتب انگلیسی یا مکتب آمریکایی یا مکتب روسی؟
اما میگویند که زندگی آمریکایی(American Life - style) و اگر بگویند مکتب آمریکایی حتما پسوند دیگری هم به د نبال آن میآید که مشخص میکند مقصود چه موضوعی است؟ ۹ - اینکه باید ایران و ایراندوستی را تقویت کنیم، از تجزیه جلوگیری کنیم، حس میهندوستی را تقویت کنیم، مردم را به وطن علاقهمند کنیم همه و همه درست است اما اینها را نمیتوانیم دستاویز جعل کلمهای کنیم که به غلط به آن اصالت دهیم.
تاریخدانان میدانند که حرف غلط در پیشگاه تاریخ رسوا میشود. ۱۰ - از بیانات قابلتامل جناب ایشان آن است که میگویند از بهاییها و تودهایها به این دلیل بدشان میآید که خاستگاه آنها خارج از ایران است. با این استدلال ایشان از اسلام هم بدشان میآید زیرا خاستگاه اسلام هم خارج از ایران است و پیامبر و ائمه(علیهمالسلام) همه عرب بودهاند. مفهوم مخالف دیگر آن است که اگر بهاییها و تودهایها خاستگاهشان ایران بود در پیروی آنان میتوانستیم درنگ کنیم. وقتی حکما میگویند ناسیونالیسم مکتبی ناقص است به همین دلیل میگویند یعنی دین و فکر و دانش و اندیشه را از
دیدگاه تنگ ناسیونالیسم دیدن!۱۱ - واقعا بعید است از کسی که خود را مورخ میداند و به یکی از فرهیختگان دانشگاهی نصیحت میکند که برود و تاریخ بخواند چنین استدلالها و حرفهای سطحی صادر شود، مثل آنکه به کار گماردن اسیرانی چون والرین را به سدسازی سعهصدر ایرانیان بنامد و مدرنترین کشورها را فاقد این خصیصه بداند. مگر گماردن اسیران به کارگل همه جا مرسوم نبوده؟
کار فرعونیان در بهکارگیری بردگان در ساخت اهرام ثلاثه از اولینها و به کارگیری اسیران آلمان در ساختن مسکو توسط استالین از آخرینهاست. این چه جای افتخار و نشان سعهصدر دارد؟ این نویسنده که معترف به فقدان بضاعت علمی است، از آنان که به زیور علم کلام و منطق و فلسفه و جامعهشناسی آراستهاند، درخواست دارد نه به زبان سیاسی و موضعگیری جناحی بلکه با دید علمی موضوع مکتب و درستی یا نادرستی عنوان «مکتب ایرانی» را بشکافند تا سره از ناسره به دقت معلوم شود.
شناسه خبر:
۸۲۷۸۲
بازخوانی اندیشه دیگران
یکی از آفات آدمهای درسخوانده سطحی مثل حقیر آن است که خود را به درجهای میرسانند که افکار دیگران و نیت آنها را میخوانند. در این امر تفاوتی بین جناحهای مختلف سیاسی و فکری نیست و به جای آنکه در نقد یک فکر و اندیشه بحثعلمی کنند فورا نیتخوانی میکنند؛ در حالیکه اگر بتوانند از دریچه علم وارد شوند و آن فکر یا بیان را نقد کنند، معرفت لازم در میان مخاطبان پیدا شده و حرف آنها بهتر شنیده خواهد شد.
۰