به گزارش افکار نیوز به نقل از باشگاه خبرنگاران، لازاروس روان شناس زوج درمانگر که ۵۰ سال به اين کار مشغول بود، اين باورها را طي مطالعات و تحقيقات خود فهرست کرد و در اختيار ساير زوج درمانگران قرار داد. در اين بحث قصد داريم به شرح اين باورها بپردازيم.

یکی از شایع ترین و در عین حال نادرست ترین باورهای غیرمنطقی درباره ازدواج این است که ازدواج خوب باعثمی شود تمام آرزوها و خواسته های فرد برآورده شود. در حالی که تصور همه ما از خوشبختی و سعادت، داشتن یک زندگی مشترک خوب است. باید بدانید این باور صدمه جدی به سلامت روانی خانواده و زوجین می زند.

بیان این توضیح ضروری است که ازدواج خوب، بدون شک یکی از مولفه های خوشبختی و سعادت است اما همه آن ها نیست. دقت کنید که این باور که با ازدواج تمام آرزوها برآورده می شود شبیه تصور آرمانی همه ما از ازدواج است یعنی چیزی دست نیافتنی و غیرممکن.

اغلب نوجوانان و جوانان تصور می کنند سختی هایی را که در زندگی می کشند قرار است پس از ازدواج خاتمه پیدا کند و با ازدواج در واقع از بار تمامی مشکلات رهایی پیدا کنند.

طی تحقیقات وسیعی که توسط لازاروس و همکارانش صورت گرفت مشخص شد در یک جامعه آماری یک میلیونی از سراسر دنیا نقش ازدواج خوب در دست یابی به خوشبختی در افراد مختلف از جمله افراد شاد و یا افسرده و غمگین، فقط ۳ درصد است.

به عبارتی در کمال ناباوری مشخص شد ازدواج خوب باعثخوشبختی نمی شود. هرچند ازدواج خوب یکی از مولفه های رسیدن به خوشبختی و موفقیت است. این ماییم که شادی و موفقیت را انتخاب می کنیم. در واقع طبق همان تحقیق ۶۰ درصد مصادیق خوشبختی و شادی در زندگی فرد در گذشته او و ۳۷ درصد به تلاش هایی که کرده مربوط می شود. ۳ درصد باقی مانده هم با ازدواج خوب مرتبط است. در حالی که تصور همه ما این است که موفقیت و شادی و خوشبختی با یک ازدواج خوب گره خورده است به ویژه در ذهن دختران این ذهنیت آشکارا مشاهده می شود. اغلب خانم ها پس از طلاق زندگی را پایان یافته می دانند و تصور می کنند دیگر هرگز روی خوشبختی را نخواهند دید. در صورتی که این طور نیست. بهترین ازدواج در زندگی فقط ۳ درصد فرد را به خوشبختی نزدیک می کند و اگر هدف او دست یابی به شادی و خوشبختی نباشد و برای رسیدن به آن تلاش نکند، ازدواج موفق هم نمی تواند به تنهایی او را خوشبخت کند.

بنابراین باید به سایر مولفه های خوشبختی و شادی توجه بیشتری کنیم و خوشبختی و سعادت را فقط در یک ازدواج خوب و موفق خلاصه نکنیم.

یکی دیگر از این باور های ناصحیح درباره ازدواج این است که زن و شوهر باید بهترین دوست یکدیگر باشند. نکته ظریف در این جمله «باید» است، در این واژه نوعی تحکم و قطعیت وجود دارد که نگرش فرد را تحت تاثیر قرار می دهد. در واقع زوجینی که به این جمله باور داشته باشند نمی توانند بپذیرند همسرشان یک دوست صمیمی داشته باشد.

به طور مثال اگر مردی به این باور نادرست رسیده باشد، برایش قابل تصور نیست که همسرش نیاز به دوست صمیمی داشته باشد بنابراین برای او محدودیت ایجاد می کند. یک خانم نیز وقتی این باور را داشته باشد، نمی تواند بپذیرد که همسرش سرگرمی های مخصوص به خود دارد که باید آن ها را با دوستانش بگذراند و تصور می کند همسرش از زمانی که ازدواج کرده باید تمامی دوستان خوبش را کنار بگذارد و آن ها را فراموش کند.

بعضی نیز به این باور نادرست معتقدند که عشق واقعی و گرم باعثازدواج خوب می شود. بسیاری از ما فکر می کنیم قبل از ازدواج باید عاشق شویم یا باید با کسی که عاشقش شده ایم ازدواج کنیم. بخشی از دلایل افزایش سن ازدواج به همین خاطر است. اغلب مردان جوان در پاسخ به این سوال که چرا ازدواج نکرده اید می گویند هنوز کسی را که عاشقش شوم پیدا نکرده ام. در حالی که عشق واقعی یک ایده آل است و به ندرت پیش آمده که عشق واقعی به یک ازدواج خوب و خوشبختی منجر شود.

این طرز نگرش به عشق ریشه احساسی دارد و کسانی که با این نگرش ازدواج می کنند در واقع چشم بر واقعیات زندگی بسته اند و پس از ازدواج تازه متوجه اشتباهات خود می شوند و این نگرش باعثدلزدگی و ملال از همسر می شود. زیرا فرد بدون این که تلاش کند منتظر ورود عشق به زندگی اش بوده است. در صورتی که عشق واقعی و گرم، ساختنی است نه یافتنی.

زوجین باید روی کارهایی که باعثبیشتر شدن عشق واقعی و گرم می شود تمرکز کنند و برای عاشق شدن از خودشان شروع کنند. اغلب زوجین این تصور را دارند که عشق به یک باره، ناگهانی و همه جانبه در یک نفر به وجود می آید و خود فرد هیچ نقشی در عاشق شدن ندارد. در حالی که این طور نیست و این ماییم که تصمیم می گیریم به همسرمان عشق بورزیم و یا در ذهن از عشق و دوست داشتن، رویاها و خیالات موهوم داشته باشیم.

دیگر از اشتباهات رایج همسران این است که تصور می کنند صداقت یعنی باید همه حرف ها را بزنند. بعضی زوج ها تصور می کنند باید تمام اتفاقات گذشته زندگی را به همسرشان بگویند و این کار معنایش صداقت است. در حالی که این طور نیست، همین مسئله باعثاز هم پاشیدن بسیاری از خانواده ها شده است. زوجین بهتر است قبل از گفتن هر مطلبی به همسرشان از خود بپرسند پس از گفتن این حرف روابط ما بهتر خواهد شد یا بدتر و به این ترتیب درباره بعضی مسائل تصمیم گیری کنند.

دیگر باور نادرست در ذهن همه ما این است که زن و شوهر باید همه کارها را با هم انجام دهند. این باور بسیار نامعقول است زیرا زن و شوهر هر یک وظایفی دارند و بهتر است به جای انجام همه کارها، با هم تقسیم وظایف کنند.

از سوی دیگر بعضی تصور می کنند باید دائما روی ازدواج کار کرد تا برقرار بماند. مشکل این باور نادرست آن است که ۲ کلمه باید و دائما در آن قرار دارد. این که ازدواج را به یک ساختمان کلنگی تشبیه کنیم که دائما باید آن را تعمیر کرد شاید غیرمنطقی به نظر برسد. گاهی اوقات بازسازی ساختمان مشکلی را رفع نمی‌کند و باید آن را ویران کرد.

آسیب های جدی به سلامت روانی فرزندان

در برخی موارد حفظ زندگی مشترک آسیب های بسیار جدی به سلامت روانی زوجین و فرزندان می رساند و طلاق بهترین راه حل است، در صورتی که بعضی تصور می کنند هر طور شده باید زندگی مشترک خود را حفظ کنند حتی در‌صورتی که هزینه های زیادی برایشان داشته باشد و در نهایت فرزندان آسیب ببینند. به نظر کارشناسان درست است که طلاق یک انتخاب ناگزیر است اما گاه از آسیب های بیشتر جلوگیری می کند و بهترین انتخاب است، گاه درباره افرادی می شنویم که به اصطلاح با چنگ و دندان زندگی مشترک خود را حفظ کرده اند اما اگر دقت کنیم درمی یابیم آن ها از زندگی لذتی نبرده اند و فرزندان آن ها آسیب های جدی تری دیده اند.

باور بعدی این است که یک ازدواج موفق نیازمند اعتماد کامل به یکدیگر است. کسانی که چنین باوری دارند بسیار کنترل گرند و سعی می کنند طرف مقابل را به طرق مختلف تحت کنترل تمام و کمال داشته باشند. به خصوص آقایانی که به این باور نادرست اعتقاد دارند برای همسر خود محدودیت های زیادی قائل می شوند تا به اعتماد کامل برسند. غافل از این که هیچ وقت اعتماد کامل به دست نخواهد آمد، زیرا زوجین به هر صورت در همه لحظات با هم نیستند.

بعضی هم فکر می کنند همسر خوب باید همسر خود را شاد یا سعادتمند کند. در حالی که یک همسر خوب می تواند خودش را شاد یا سعادتمند کند. در واقع هیچ کس نمی تواند دیگری را شاد یا سعادتمند کند بلکه این خود ماییم که می توانیم سعادت و خوشبختی را به وجود آوریم. کسی که با این باور نادرست وارد زندگی مشترک می شود، مرتب شکست می خورد زیرا از همسرش توقع هدیه دادن شادی و سعادت دارد غافل از این که انسان ها طبق نیازهای ۵ گانه بقا، آزادی، سرگرمی و تفریح، عشق و قدرت می توانند با تلاش و کوشش و تمرکز روی اهدافی که دارند، خوشبختی را به زندگی خود وارد کنند. متاسفانه در جامعه ما این تصور وجود دارد که زن و شوهر می توانند همدیگر را خوشبخت کنند. به همین دلیل والدین از همسر فرزند خود توقع دارند خوشبختی و سعادت را برای فرزند آن ها تامین کند و یا حتی بعضی زوجین هنگام شکایت از هم گلایه می کنند که تو هرگز نتوانستی من را خوشبخت کنی. می بینید که این تصور چنان در ذهن ما رسوخ کرده که نمی توانیم تصور کنیم ناصحیح است. اشتباه بودن این باور فقط وقتی به ما ثابت می شود که دریابیم هر کس مسئول رفتار و اعمال خودش است و خوشبختی یا بدبختی هر کس به خودش بستگی دارد. یک باور دیگر این است که در یک ازدواج خوب زن و شوهر باید نسبت به همه چیز بی خیال باشند. در واقع این باور باعثمی شود که زوجین نسبت به اتفاقاتی که پیرامونشان رخ می دهد بی اعتنا بمانند و آن ها را کوچک بشمارند. این بی اعتنایی در واقع آسیب رسان است و با گذر زمان مشکلات کوچک را بزرگ و بزرگ تر می کند.

باور دیگر این است که ازدواج باید شراکت ۵۰ - ۵۰ باشد، بعضی تصور می کنند زن و شوهر باید در تمام زمینه ها دوشادوش یکدیگر حرکت کنند و زوجین از هم متوقع اند که در تمامی زمینه ها با هم همکاری کنند. در حالی که طبق روان شناسی زن و مرد، بعضی کارها برای مردان و برخی کارها برای زنان دشوار است و زندگی شراکت ۵۰ - ۵۰ نیست.

در پایان گفتن این نکته ضروری است که اغلب اين باورها به نظر منطقي و درست مي آيد اما در واقع نادرست و غيرمنطقي اند و از فرط تکرار به نظر ما صحيح مي رسند. اميدواريم با دانستن اين نکات و تجزيه و تحليل آ ن ها در ذهن خود بتوانيد زندگي شادتر و موفق تري تجربه کنيد.