به گزارش افکارنیوز به نقل ازرجانيوز، ریک استیو بهار سال ۱۳۸۷ هم به ایران آمد و یک گردش ۱۲ روزه در ایران داشت و در طی این سفر، مستندی ساخت که با استقبال مردم امریکا مواجه شد و صفحهای که او برای دریافت و انعکاس نظرات بینندگان در نظر گرفته بود، مملو از نظرات مثبت و ابراز امیدواری برای سفر به ایران شد.

بسیاری از این مخاطبین از استیو به‌ خاطر ارائه یک تصویر واقعی و رنگی از ایران تشکر کردند؛ تصویری که رسانه‌های یک‌جانبه‎نگر و دولتی امریکا سال‌هاست مانع دیده شدن آن شده‌اند. تأثیرگذاری این فیلم تا جایی بود که یکی از مخاطبان امریکایی درباره آن نوشت: «فیلم را دو بار دیدم و کلی گریه کردم که چرا باید در کشوری زندگی کنم که رسانه‌ها و دولتش موجب می‌شوند مردم از کشور زیبا با مردمانی دوست داشتنی مثل ایران غافل باشند.»

استیو خاطرات دست‌نویس خود از این سفر را هم در اینترنت منتشر کرده که آن هم با استقبال خوبی روبرو شده است. رجانیوز به منظور آگاهی مخاطبان فارسی‌زبان از محتوای این مستند پربیننده و محبوب، اقدام به انتشار سلسله‌وار خاطرات این مستندساز امریکایی می‌کند که بخش سوم این سفرنامه جذاب، شیرین را در ادامه می‌خوانید:

می‌خواهم مردم دوست‌داشتنی ایران را عاشقانه در آغوش بگیرم

یکی از دیوارهای تهران که نزدیک هتل ماست، یک نقاشی جالب بر روی خود دارد. شهدا درحالی که نگاهی به مردم دارند، به سمت یک غروب معنوی که‌‌ همان شهادت است، می‌روند و خود را برای پروردگار و کشورشان فدا می‌کنند.

در طی سفر به ایران، لپ‌تاپ من به سرعت پر از مشاهدات عینی از مردم و زندگی ایرانیان شد. خواندن چندین باره نظرات مردم درباره من یه عنوان کسی که از کشور دشمن آن‌ها آمده‌ام، واقعا خواندنی و جذاب است. این تجربه موجب می‌شود که من هر بار بخواهم در آغوش این مردم خون‌گرم و عزیز فرو بروم و فریاد بزنم که واقعا برای آن‌ها احترام قائلم و دوست‌شان دارم. این یک حس انسانی است که به شدت من را درگیر خود کرده است.

چند لحظه‌ای ناخودآگاه درگیر تصویر شهید هستم و با آن شهید به غروب آفتاب نگاه می‌کنم که ناگهان به خودم می‌آیم و می‌بینم که در یک کتاب‌فروشی هستم و تصویر آن شهید روی کتاب مقابل من است. من باز هم مشغول تحسین زیبایی این تصویر می‌شوم که خانم فروشنده که انگار متوجه علاقه بی‌سابقه من به این عکس شده، کتاب را از روی پیشخوان برمی‌دارد و به عنوان هدیه به همراه چند کلوچه خوشمزه که فقط در ایران مشابهش را دیدم، به من می‌دهد. او همچنین چند کتاب شعر زیبا هم به من نشان داد که واقعا زیبا بود و ترجمه انگلیسی آن‌ها هم نشان می‌داد که کتاب شعر چند نفر از شاعران معروف است.



درحالی که انگلیسی زبان دوم در اکثر علامات و تابلوهای شهری است، یک زبان غیررسمی دیگر هم در میان مردم رایج است. خیلی از مردم ایران - تقریبا بیشتر از نیمی از مردم - فارس هستند. فارس‌ها، عرب نیستند و عربی حرف نمی‌زنند، بلکه فارسی صحبت می‌کنند. حال و هوای ساختمان‌ها و محلات به سبک معماری عربی نزدیک است، اما من فهمیدم که تفاوت زیادی بین ایرانیان و اعراب وجود دارد؛ همان‌طور که بین فارسی و عربی تفاوت هست. البته اعداد میان دو زبان مشترک است اما خوشبختانه مردم ایران نسبت به اعداد انگلیسی هم آشنایی خوبی دارند و هر زمان که موردنیاز بود، از آن استفاده می‌کردند.

کشور پول نقد؛ خبری از کارت‌های اعتباری نیست

ایران یک کشور نقدی است؛ یعنی استفاده از پول نقد میان مردم رایج است و به خاطر تحریم‌ها، کارت‌های اعتباری غربی مثل مسترکارت در این کشور استفاده‌ای ندارند. دستگاه عابربانکی هم برای کارت‌های اعتباری خارجی وجود ندارد و برای همین ما باید پول نقد همراه خود حمل می‌کردیم. البته این مساله یک ویژگی خوب هم برای ما داشت و آن این بود که دقت شمارش پول را در ما بالا برد! واحد پول ایران «ریال» نام دارد که معمولا با صفرهای زیادی همراه است. سکه هم کاربرد بالایی در معاملات مردم در خیابان و مغازه دارد. البته یک واحد غیررسمی هم در میان مردم است که «تومان» نام دارد و یک دهم ریال است. این دوگانگی واحد قیمت برای من خیلی گیج کننده بود. هیچ‌وقت یادم نمی‌رود؛ یک بار در هتل می‌خواستم یک پیراهن بخرم ولی نمی‌دانستم که باید ۲ دلار پرداخت کنم یا بیست دلار! البته بانک‌ها برای کمک به گردش تجارت، نوعی اسکناس با ارزش بالا(چک مسافرتی) هم چاپ می‌کنند که ضریب امنیتی بالایی دارد و نسبت به گرمای دست افراد حساس است.

در ایران ۲ نوع تقویم مورد استفاده است: تقویم ایرانی اسلامی و تقویم میلادی. هر کدام از این تقویم‌ها مبنای مختلفی دارند. مثلا پس از هجرت پیامبر اسلام در حدود ۱۴۳۰ سال پیش یا پس از تولد حضرت مسیح در حدود ۲۰۱۰ سال پیش.

در سراسر شهر و تقریبا تمامی اماکن عمومی، دستشویی‌های عمومی تمیز وجود دارد. مسلمانان شیوه خاصی برای دفع ادرار دارند و بسیار به نظات و طهارت در این مساله اهمیت می‌دهند؛ برخلاف ما در غرب که ایستاده و بدون هیچ تشریفاتی این مساله را انجام می‌دهیم و این برای من جالب است که ایرانی‌ها چقدر نسبت به بهداشت و مسائل نظافت شخصی اهمیت می‌دهند. هر دستشویی تقریبا تعدادی اتاقک دارد که شما برای ورود و استفاده از آن‌ها باید در بزنید و مطمئن شوید کسی در داخل آن نیست.

ایران؛ گنج ناشناخته‌ای که گردش‌گران باید آن را کشف کنند

سید، ‌‌ همان راهنمای ما، اطمینان داده که هیچ مشکلی از لحاظ غذا نداشته باشیم و واقعا هم همین‌طور است. غذاهای ایرانی واقعا خوب است و از خوردن آن لذت می‌برم اما هنوز هم معتقدم که غذاهای ایتالیایی و فرانسوی، هیجان انگیز‌تر هستند. شاید بتوان سبک غذاهای ایرانی و پخت و پز آن را با غذاهای نروژی مقایسه کرد.

همچنین چون ایران کشوری با آب و هوای گرم و خشک است، به همین دلیل همراه هر وعده غذایی یک نوشیدنی حسابی لذت بخش است. البته در ایران خبری از آبجو و الکل نیست و به جای آن، نوعی نوشیدنی مالت وجود دارد که در قوطی‌هایی شبیه آبجو است ولی الکل ندارد و مردم با یخ آن را می‌نوشند و انصافا هم واقعا خوش طعم است. در رستوران‌ها هم همیشه روی میز یک جعبه دستمال کاغذی، یک بسته نان تازه، یک پارچ آب و اگر برای صبحانه باشد، یک قوری چای وجود دارد. در سراسر ایران آب لوله‌کشی سالم وجود دارد و دسترسی مردم به آب بسیار راحت و ارزان است. با این حال، اگر بطری آب معدنی به همراه خود داشته باشید، چیزی را از دست نمی‌دهید.



برای من واقعا تعجب برانگیز است که چطور ایران با این همه طبیعت زیبا و جاذبه گردش‌گری، بهره چندانی از توریست ندارد. البته در طول سفر تعدادی از توریست‌های غربی(اکثرا آلمانی، فرانسوی، استرالیایی و هلندی) دیدم اما واقعا ایران به نسبت ظرفیت خود هیچ بهره‌ای از توریسم نبرده است. مناظر گردش‌گری در ایران چنان زیبا و هیجان‌برانگیز است که در‌‌ همان روزهای ابتدایی، قطعا توریست‌ها را ضربه فنی می‌کند. خود من در‌‌ همان سفر کوتاه خودم، تحت تاثیر مناظر طبیعی بسیار عجیب و شگفت‌انگیز ایران قرار گرفتم که هیچ‌وقت آن‌ها را فراموش نمی‌کنم.