اقتصاد مقاومتی رویکرد سلبی است که به ایجاب می‌رسد

به گزارش افکارنیوز، شاید بسیاری از مفاهیمی که این روزها در دوره و عصر خودمان می شنویم، سابقه ای داشته باشد به قدمت حتی چند قرن. یعنی اینکه آن حرف تنها حرف امروز نیست بلکه صحبت دیروز و امروز و حال و آینده است. اقتصاد مقاومتی و ایستادن پای آنچه که اعتقاد توست، یکی از همان مفاهیم است. تعبیری که قرن ها قدمت دارد حالا یا با همین اسم و رسم یا با القاب دیگر. مهم اصل، مفهوم و مغز یک مسأله است که در تاریخ ماندگار بوده و هست. با توجه به برگزاری همایش " اقتصاد سیاسی؛ از انفعال تا اقتدار "، بهانه ای دست داد که به سراغ اندیشمند نام آشنا و کارشناس تاریخ اسلام و تاریخ معاصر برویم. پای حرف های حجت الاسلام دکتر احمد رهدار چهره فعال و سخنران دانشگاهی نشسته ایم تا از قدمت مقاومت اقتصادی از صدر اسلام تا همین چند سال گذشته و مباحثی پیرامون آن برای ما سخن بگوید. در تاریخ اسلام چند نمونه رفتاری که از ناحیه علما برای عزت ملی و عزت اسلام انجام شده است، بگویید.

برای تبیین موضوع بهتر است نمونه این رفتارها را در چند مقطع تاریخی ذکر کنم، مقاطعی که تجربه ای از فشارهای اقتصادی سخت برای مسلمانان به همراه داشت. بنابراین توجه و ذکر عکس العملی که آنها در مقابل این فشارها داشتند می تواند عبرتی برای ما باشد. در صدر اسلام چندین نمونه از این فشارها بوده که یکی از بارزترین آنها محاصره اقتصادی پیامبر اکرم(ص) و یارن ایشان در مکه و شعب ابی طالب است که تنها نسخه ای که در آن وضعیت می توانست کارآمد باشد و البته همان هم اجرا شد، هزینه کردن تمام ثروت خدیجه(س) بود که آنها را از این گردنه سخت عبور داد. به نظر بنده این ایثار بی نهایت این بانو بود که یکی از دلایل وجود جایگاه ویژه ایشان نزد پیامبر بوده و خداوند هم وجود پربرکت حضرت زهرا(س) را به ثمره همین ایثار به ایشان عطا کرد.

درسی که می توان از این ماجرا گرفت این است که اگر تاجران یا سرمایه دارانی هستند که می توانند از خانواده هایی حمایت کنند و تکفل چندین خانواده در سال را بپذیرند، یا کمک کلان تر به وضعیت فعلی کشور کنند، این اقدام را انجام دهند. به گونه ای که دشمن در اوضاع اقتصادی ما طمع نکند و سرمایه داران ما مانند حضرت خدیجه برای موجودیت کشور و داشته های­مان ایثار و گذشت داشته باشند.

نمونه دیگر مقاومت، مهاجرت مسلمانان از مکه به مدینه است. به گونه ای که مهاجران خانه و زمین و نخلستان و تمام سرمایه های خود را رها کردند و با دست خالی به مدینه آمدند، چون تقریبا از محل زندگی خود فرار کردند به خاطر شرایط. پیامبر در آن شرایط طرح برادری مهاجر و انصار را مطرح کردند، طبق این طرح بایستی انصار یعنی اهل مدینه تمام داشته های خود را با مهاجران تقسیم کنند. علت این اقدام آن بود که نهال نوپای اسلام تقویت شود و دشمنان ناامید شوند. همراهی این دو گروه باعثشد جایگاه آنها نزد پیامبر ارزش یابد، مهاجران به خاطر ایثار و گذشتن از زندگی خود و انصار به دلیل ایثار در تقسیم اموال و داشته ها ی خود. البته در این شرایط خدا هم وعده خود را عملی می کند و گشایش ایجاد می شود.

ما باید درس بگیریم که با منطق پیامبر، در شرایط تحریم هر چه داریم را با هم تقسیم کنیم و صبر کنیم و وعده خدا که پس از سختی ها آسانی است قطعا محقق می شود.

این نمونه ها در دوراآن معاصر یا زندگی اهل بیت(علیهم السلام) نیز موجود است؟

بله قطعا. نمونه ­هایی از زمان زندگی ائمه معصومین(علیهم السلام)، در دوره امام هادی(ع) و خلافت متوکل عباسی اتفاق افتاد. نزدیک به ده سال محله بنی هاشم در مدینه مورد محاصره اقتصادی و ارتباطی سخت قرار می گیرد، به گونه ای که هیچ غیر هاشمی اجازه ورود به آنجا را نداشته و کمترین جرم کسی که وارد آن محله می شده این بوده است که دست و پای او را به جهت خلاف قطع می کردند.

این قضیه وضعیتی بر سادات بنی هاشمی پیش آورده که هر ده زن علویه یک لباس داشتند که برای خواندن نماز به یکدیگر قرض می دادند. معنی اش این است که آنها سال ها از خانه بیرون نرفتند چون لباس نداشتند و البته در خانه هایشان هم سختی زیادی کشیدند و لباس مناسب برای پوشیدن پیش محارم خود نداشتند. این وضعیت ادامه داشته تا متوکل توسط پسرش کشته شده و وضعیت بهتر می شود.

نمونه دیگر در بغداد است. به عنوان مثال در نیمه قرن پنجم در یکی از محله های شیعه نشین و بزرگ بغداد، با توجه به آنکه که در بغداد غلبه بیشتر با سنی ها است اهل تسنن مرتبا به آن محله می رفتند و آن را به آتش می کشیدند.

تمام منازل و احشام و سرمایه های شیعیان از بین می رفت ولی آن شیعیان بر مسیر خود پایدار بودند. مرحوم شیخ طوسی در همین آتش سوزی ها، خانه و کتابخانه اش سوخت. چهل هزار جلد کتابِ نسخه خطی که نمونه اش نبوده آن زمان از بین رفته است. شیخ طوسی بعد از آن ماجرا از بغداد به نجف فرار کرده و آنجا حوزه علمیه نجف را تأسیس می کند.

بعد از آن در دوره مغول ها اتفاقات بدی رخ داده. چرا که به اقتضای شرایط جنگ در زمان قدیم برای حرکت از نقطه ای به نقطه بعد، تمام مسیرِ پشت سر را با خاک یکسان می کردند تا مطمئن شوند که پشت سر آنها کسی حمله نمی کند به آنها. با این حساب با هجوم مغول ها اوضاع اسفناکی برای بیشتر روستاها و شهرهای کشور به وجود می آید.

نمونه های مقاومت در دوران معاصر را بفرمایید.

مورد دیگر مقاومت در سال های معاصر سال ۱۳۲۰ شمسی است که قحطی و وبا به کشور ما می آید و نیمی از جمعیت کشور ما از بین می رود. همزمان با اشغال کشور توسط متفقین و به آتش کشیدن سیلوهای گندم ما شرایط سختی بر مردم حاکم می شود. اینها اتفاقات دوره معاصر ماست و اسناد تاریخی اش هم موجود است.

بنابراین سختی ها در همه شرایط بوده و مردم زمانه ما نباید فکر کنند که در گذشته شرایط زندگی و دینداری آسان بوده است. مشکلات خاص زمان ما نبوده و نیست. معمولا در هر دوره هم بزرگ یا عالمی رشته این مقاومت را به دست گرفته و این جریان را به موفقیت رسانده است.

در هر صورت ما در شرایط فعلی نسبت به گذشته وضع بهتری داریم. اگر نسبت به سال های قبل انقلاب و یا سال های اوایل انقلاب تحقیق کنیم متوجه می شویم که شرایط به لحاظ رفاهی و امثال آن بهتر شده، در گذشته حتی ارزاق عمومی مردم دچار مشکل بوده است در صورتیکه وضعیت فعلی اینگونه نیست. طبق آمارهای بین المللی در حال حاضر آمار سوء تغذیه در کشور ما کمتر از پنج درصد شده است.

بنابراین ما باید گذشت و ایثار کنیم و بعضی رفتارهای اقتصادی غلط یا پر ریسک را در وضعیت فعلی کنار بگذاریم مثل احتکار یا سرمایه گذاری های بلند مدت و امثال آن.

اشاره کردید که خیلی وقت ها یک عالم یا بزرگی می شود سرخط وقایعِ امید آفرین، همانطور که در دوره قاجار شاهد بودیم برخی علما با تأسیس شرکت اسلامیه به کمک اقتصاد ملی شتافتند چرا این چنین رفتارهایی در دوره ما کمتر شکل می گیرد؟

وقتی به گذشته نگاه می کنیم می بینیم که چطور بزرگان و علما شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی را مدیریت می کردند ولی الان کمتر اینگونه است. شاید یکی از دلایل این قضیه عدم وجود حاکمیت دینی در آن زمان است، بنابراین علما در آن دوره احساس زعامت جامعه را می کردند. به نظرم شاید چون الان در رأس جامعه یک فقیه جامع الشرایط هست و حاکم داریم برخی علما مسئولیتی بر دوش خود نمی بینند در صورتیکه بهتر است علما از فضای فقه فردی خارج شده و تشکیک مساعی کنند.

واقعا نیاز است بیش از این علما فعایت و توجه نشان دهند. مثلا در مراسمات مذهبی ما و محافل متدین های ما چیزهایی مصرف می شود که نه تنها ضرورت ندارد بلکه برند خارجی هم دارد، مانند نوشابه در هیئت ها. حالا اگر هم کالای غیر ضروری خریداری می شود، حداقل ایرانی باشد. البته من نمی گویم در شرایط فعلی همه نیازها را از محصولات ایرانی بخریم چون واقعا در برخی موارد میسر نمی­شود. اما این اهتمام و دقت باید در خرید کالاها و به ویژه در قشر متدین و متعهد ما و خانواده های آنها بشود.

علما چگونه می توانند یک حرکت جمعی در بحثی که اشاره کردید داشته باشند؟

همانطور که در تاریخ هست در همان ماجرای شرکت اسلامیه علما بیانیه می دهند برای استفاده از کالاها و پارچه های بومی و … مثلا می گویند کسی که به آن توجه نکند عقد آنها را نمی خوانیم، بر جنازه آنها نماز نمی خوانیم، بین آنها قضاوت نمی کنیم. حال اگر امروز جامعه مدرسین قم بیانیه بدهد مقلدین آنها هم رعایت می کنند، حتی اگر درصد کمی هم از جمعیت جامعه به این قضیه ملتزم شوند به هر حال جمعیت در نهایت بیشتر خواهد شد، چون باز هم فرهنگ سازی می شود و این اعتقاد برکت می­کند. فرهنگ سازی بین افراد خیلی مؤثر است و در نتیجه حمایت از تولید داخلی را هم به همراه دارد.

چرا سیره عملی و گفتارهای سیاسیون و برخی مؤثرین در دوره ما همخوانی ندارد؟ افراد از اقتصاد ملی می گویند ولی خود و خانواده هایشان رعایت این موضوع را نمی کنند؟! چرا به پیروی از صحبت های رهبری، دم از اقتصاد مقاومتی و تولید ملی می زنند ولی رعایت نمی کنند؟

معتقدم این مسأله بیشتر از آنکه سیاسی باشد فرهنگی است. حتی اگر تحریم هم نبود باز هم این اتفاق می افتاد. ماهیت موضوع فرهنگی است و ریشه های فرهنگی دارد. مثلا چقدر مسئولین ما آگاهی دارند و اطلاع از همان شرکت اسلامیه دارند. من می خواستم در صدا و سیما متن بیانیه اسلامیه را بخوانم که پخش برنامه در نهایت هماهنگ نشد. بعد آن در دانشگاه ها و محافل صحبت کردم. مردم واقعا بی اطلاع بودند و خیلی استقبال کردند از این موضوع.

در زمان گذشته اگر بیگانه ما را تهدید می کرد علمای ما کالای آنها را تحریم می کردند. قضیه تنباکو و میرزای شیرازی نمونه ای از آن بود.

در ماجرای اشغال روس و فشار آنها روی مجلس ما، علمای نجف فراخوان دادند و رفتند کاظمین اردو زدند که معروف شد به اردوی کاظمیه. آنها تهدید کردند به اعلان جهاد و ماجرا تمام شد.

وقتی این تجربه ها محقق شده بنابراین امکان اجرا و موفقیت دارد. اگر ما از موضع قدرت وارد شویم و کالاهای آنها را تحریم کنیم وضعیت متفاوت می شود. امیدوارم حداقل در این شرایط تحریم جامعه علمی ما گذشته و تاریخ ما را بخوانند و از تجربه ها درس بگیرند تا ما هم مانند گذشتگان از این شرایط سخت سربلند بیرون بیاییم و آیندگان نگویند که عزت خود را فروختیم.

تمدن نوین اسلامیِ مدنظر رهبری برای شکل گیری، نیاز به تکه گمشده ای به نام اقتصاد دارد، اقتصاد مقاومتی می تواند همان تکه گمشده پازل باشد؟

طبعا نه تمام آن. اقتصاد مقاومتی یک آغاز است و رویکرد سلبی است که به ایجاب می رسد. یک روی این سکه «نه به کالای بیگانه» است و یک روی آن «بله به کالای ایرانی».

تمدن اگر بخواهد اسلامی باشد واقعا باید همه چیز آن اقتصاد و فرهنک و سیاست آن و … بومی باشد. ممکن است قسمت هایی هم اقتباس کرده باشیم اما قسمت های زیادی هم باید خودمان ایجاد کنیم. مثلا ژاپن و کشورهای پیشرفته تمدن غربی دارند نه تمدن ژاپنی یا کشور مخصوص خود را.

در مورد ما هم به همین گونه است، اقتصاد مقاومتی یک استراتژی برای طی این مسیر است.

اگر اقتصاد مقاومتی شکل نگیرد آیا تلاش های علما و بزرگان در دوره های قبل باز هم ثمر خواهد داد؟

این سوال جواب روشنی دارد. من البته نتیجه را سیاه نمی بینم. به نظرم این استراتژی نه کامل محقق می شود و نه کامل شکست می خورد. این قضیه نسبی است همانگونه که همین الان هم در حال اجرا شدن است. البته الان حداقلی پیش میرود و باید تلاش شود یک گفتمان غالب و برتر شود. البته اگر این مسیر پیش نرود آن تلاش ها هم از بین می رود و ثمر نمی دهد و نتیجه نهایی ندارد.