مثالی از یک کارگاه شگفت انگیز نقد

«نقد» پدیده ای جذاب، گیرا، تقریبا همه پسند و در حوزه رسانه، مقوله ای تئوریزه شده است. حتی شاید دم دست ترین عملکرد رسانه را بتوان نقد کردن دانست. اما کدام نقد و با چه هدفی؟ اگر هدف «سازندگی» و «اصلاح عیوب» باشد، نقد را شرایطی است و اگر هم صرفا بنا بر «نق» زدن و تکرار مداوم نقاط منفی و ضعف ها باشد، به نظر دیگر نمی توان آن را نقد صحیح دانست، چه این که باید آن را نقد معیوب و منحرف شده دانست که حتی ممکن است به سیاه نمایی و نقد خصمانه هم برسد.

واقعا چه شده است که از میان تمام اتفاقاتی که در جامعه رخ می دهد، رسانه ها (رسانه به معنای عام آن شامل رسانه های مکتوب و غیر مکتوب و تریبون های رسمی و غیر رسمی) دست روی اتفاقات منفی و کمبودها و ضعف ها می گذارند؟ بله! من هم می دانم که «درگیری» (conflict) یکی از ارزش های شش گانه خبری است که با ایجاد نوعی تقابل و چالش، مخاطب را به دنبال کردن خبر یا گزارش و ... ترغیب می کند اما آیا اگر به همین پدیده هایی که منفی و دارای «conflict» است نگاهی جامع داشته باشیم نمی توان از هیچ منظری نگاه مثبت و امیدبخش به آن کرد؟ مثلا در همین فاجعه غرق شدن کشتی سانچی، عمده خبرها و تحلیل ها به جان باختن 32 نفر از خدمه این کشتی معطوف می شد، موضوعی که واقعا برای همه مردم ایران غمبار بود. اما چرا هیچ کس به این توجه نکرد و چرا رسانه هایی که با حجم زیادی از اطلاع رسانی درباره عمق فاجعه خبر منتشر می کردند، به این که هم اکنون 3 هزار نیروی شرکت ملی نفتکش در شرایطی سخت و روی آب های بین المللی مشغول خدمت هستند تا چرخه اقتصاد ایران متوقف نشود، نپرداختندتا بیشتر قدردان زحماتشان باشیم؟ یا در مثالی دیگر آیا واقعا امروز همه عرصه های خدمت رسانی فقط دارای ضعف است و هیچ نقطه امیدی وجود ندارد؟ مثلا در همین طرح تحول سلامت که در هفته های اخیر ضعف در مدیریت آن نقدهای جدی در پی داشته است هیچ نقطه قوتی نیست؟ آیا تعداد زیادی از روستاییان را که فقط با پرداخت مبلغی اندک می توانند از خدمات درمانی  استفاده کنند نباید دید؟ بله، این طرح به خصوص در حوزه تامین بودجه، اشکالات جدی دارد که باید رفع شود و در مجلس و دولت بحث های جدی مطرح است. چرا نباید نقاط قوت این طرح دیده شود؟ آیا کسانی که این طرح را نقد می کنند، نباید وجوه مثبت آن را هم ببینند؟ یا در موضوعی مانند توافق هسته ای، این که برخی منتقدان و رسانه های پرنفوذ صرفا به نقاط ضعف این توافق پرداختند، آیا کاری حسنه بود؟ آیا در 170 و چند صفحه ای که این توافق نگارش شده، هیچ نکته مثبتی وجود نداشت؟ آیا آن چه نظام به عنوان یک تجربه تاریخی به صورت مشروط پذیرفت، سراسر حاوی ضعف بود؟ آیا به این اندیشیده ایم که این دست نقدها چه برسر سرمایه های اجتماعی نظام می آورد؟

البته این نقدهای ناصحیح و معیوب فقط خاص رسانه ها نیست. گاهی حتی مسئولان هم در نقدی که به رسانه های منتقد خود دارند، دچار انحراف و نقد ناسالم می شوند. مثلا وقتی رئیس جمهور خطاب به کسانی که درست یا غلط به عملکردی از وی نقد تند می کنند بگوید: «خوب به جهنم» آیا نقد صحیح انجام داده است؟ آن  تریبون و رسانه ای  هم که بدون دیدن زحمات تیم مذاکره کننده، به آن ها اتهامات ناروا وارد می کند در حقیقت دارد لجن پراکنی می کند اما برخورد صحیح و سازنده با منتقد آدابی دارد و نباید در این عرصه نیز تخریب  کرد.

نتیجه این شرایط چه می شود؟ آیا جز این است که آن هایی که پدیده ها و رویدادها را فقط از منظر ضعف ها می بینند، به جامعه یاس تزریق می کنند و آن هایی هم که نقد را بر نمی تابند، مسیر هر گونه اصلاح را بسته نشان می دهند؟ در چنین شرایطی مردم باید به چه چیز امید داشته باشند؟ آیا در کشور هیچ اتفاق مثبتی رخ نمی دهد؟ مثلا همین دستوری که به تازگی رهبر انقلاب برای «واگذاری بنگاه های اقتصادی سپاه و ارتش» داده اند را رسانه های منتقد اقدامات اقتصادی نیروهای مسلح، چقدر بازتاب دادند؟ آیا «حق» را در این نوع انتقادها می توان دید؟ و باز تکرار این سوال که آیا به این اندیشیده ایم که این دست نقدها چه برسر سرمایه های اجتماعی نظام می آورد؟ آیا حق داریم بگوییم این نقدها، سوهان سرمایه اجتماعی نظام می شود؟

شاید کمی نا متعارف باشد اما اجازه بدهید به عنوان نمونه ای از یک نقد صحیح و سازنده، جملاتی مهم از یکی از دیدارهای رهبر انقلاب را مرور کنیم. جملاتی که حتما ویدئو اش را بارها دیده ایم اما بیایید فارغ از موضوع، این بار به عنوان یک «کارگاه شگفت انگیز نقد» به آن نگاه کنیم. «...بعضی از همین هایی که در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقای مهمان‌نواز، هم بقیه‌ آقایان - الان در این تریبون از آن ها تعریف کردید، خانم هایی بودند که در عرف معمولی به آن ها می گویند «خانم بدحجاب»؛ اشک هم از چشمش دارد می ریزد. حالا چه کار کنیم؟ ردش کنید؟مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به این جبهه است؛ جان، دلباخته‌ به این اهداف و آرمان هاست. او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقص های این حقیر باطن است؛ نمی‌بینند. «گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم / آیا تو چنان که می نمایی هستی؟». ما هم یک نقص داریم، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید...» *

من برای این نقد این ویژگی ها را بر می شمارم: «1- با هدف اصلاح انجام شده است، 2- منتقد، حق را در نظر گرفته است، 3- لحن گیرا و لین دارد، 4- منتقد نقص های خود را هم در نظر گرفته و معتقد است هیچ کس از عیب مبرا نیست، 5- انتقاد بدون توهین و الفاظ ناشایست همراه است، (و چون همه این ویژگی های قبلی را دارد) 6- انتقاد اثرگذار است.» آیا نقد صحیح و سازنده جز این است؟ کلاه مان را قاضی کنیم، منتقدان (به معنای عام یعنی هرکس که نقدی را مطرح می کند و به گوش مردم می رسد) چقدر به این نوع نقد پایبند هستند؟ آیا زمان آن فرانرسیده که از همین امروز در شیوه نقادی خود تجدید نظر کنیم؟

پی نوشت:

* بیانات رهبر انقلاب در دیدار علما و روحانیون خراسان شمالی؛ 19 مهر 1391

امیرحسین یزدان پناه