گفتگوی خواندنی با آرش ماه عسل؛ من زندگی را انتخاب کردم

آرش رزقی بارز از هنرمندان تجسمی استان البرز در گفتگو با نگارانه  اظهار داشت: بنده از کودکی به نقاشی علاقه ی زیادی داشتم وخیلی زود متوجه شدم که نمی توانم حرفه ی دیگری جز نقاشی را برای آینده ی خود برگزینم، زمانی که به مدرسه رفتم این علاقمندی بیشتر جلوه کرد و در نوجوانی اوج گرفت در مدرسه بعد از مقطع راهنمایی برای ادامه ی تحصیل رشته ی نقاشی را انتخاب کردم اما به دلیل مخالفت سرسختانه ی والدینم نتوانستم در این زمینه تحصیل کنم و دبیرستان را در رشته ی علوم تجربی ادامه دادم اما همچنان امید داشتم که در دانشگاه به آرزوی تحصیل در رشته ی نقاشی برسم.

وی ادامه داد: قبل از آموزش حرفه ای نزد استاد، مدتی به کپی برداری از نقاشی های نقاشان ایرانی و غیر ایرانی پـرداختم و احساس کـردم به خطوط نرم و مواج نگارگری ایرانی گرایش دارم و از فرم این خطوط احساس آرامش و لذت می کنم و البته تا آن زمان هنوز هیچگونه آموزشی در زمینه ی نقاشی ندیده بودم واینها همه تجربه های شخصی و کاوشی بود که در این زمینه انجام می دادم به محض اینکه احساس می کردم در یک زمینه مهارت پیدا کرده ام به موضوع کارم از زاویه ای دیگر نگاه می کردم و همیشه دنبال تغییر و نوآوری بودم.

 رزقی بارز افزود: در سن 17 سالگی با اولین استادم، سرکار خانم “هایده زرین بال” آشنا شدم و تحت نظر ایشان نقاشی و طراحی را به طور حرفه ای آموزش دیدم. یک سال بعد با استاد بزرگوار آقای “محمد ابراهیم جعفری” ملاقات کردم و از این انسان بزرگ مفهوم ناب هنر و دیدن جهان از منظر یک هنرمند را آموختم. از آن به بعد راه را برای ادامه ی مسیر و هدفی که داشتم پیدا کـردم. دیگر با لـذت طراحی و نقاشی آشنا شده بودم و این کار را بـه عنوان راهی برای بیان احساسات و اندیشه ام انجام می دادم. در ادامه به منظور آموختن بیشتر مدتی نزد دوست عزیزم “سیروس آقاخانی” و سپس نزد استاد “رویین پاکباز” دوره­ی کوتاهی به مبانی هنرهای تجسمی پرداختم، سال 1369 آموزش  طراحی و نقاشی  را به طور خصوصی شروع کردم. در آزمون کنکور همان سال نفر نوزدهم در رشته ی نقاشی شدم اما متاسفانه هنوز موفق به کسب دیپلم نشده بودم.

وی عنوان کرد:  دی ماه 1370 بر اثر حادثه ای دچار آسیب نخاعی از گردن و معلولیت شدید جسمی گردیدم، طوری که بدنم از گردن به پایین حس و حرکت نداشت ابتدا به این فکر افتادم که با دهانم نقاشی را ادامه دهم اما پـس از مدت کوتاهی توانایی دستانم تا حدودی برگشت و توانستم با بستن قلم به دستم تمرین را شروع کنم و توانایی های خود را بازیابی کنم. چون مچ و انگشتانم حرکت نداشتند نیاز به یک وسیله ی کمکی برای انجام نقاشی داشتم تا این ضعف را جبران کنم. برای یافتن چنین وسـیله ای به همه ی مراکز توان بخشی معتبر در آن زمان مراجعه کردم اما ابزار مناسبی نیافتم و این باعث شد تا به کمک یکی از دوستان خوبم وسیله ی مناسب را طراحی کرده و ساختیم.

رزقی بارز بیان کرد: انگیزه ی من بعد از معلول شدن نه تنها کم نشد بلکه به مراتب بیشتر شده بود و می خواستم دریافت های تازه ام از زندگی و جهان هستی را به تصویر بکشم. این انگیزه چنان قوی بود که با وجود تمام دشواری های سالهای اول مواجهه با معلولیت، توانستم پس از مدت کوتاهی اولین نمایشگاه انفرادی ام را در سال 1372 برگزار کنم. چند سال بعد تصمیم گرفتم ادامه تحصیل دهم اما به دلیل عدم مناسب سازی دانشگاه ها و وجود موانع معماری در دانشکده ها که سد بزرگی برای ما معلولین می باشد موفق به ادامه ی تحصیل نشدم بنابراین همواره تلاش کردم با مطالعه ی کتب معتبر دانشگاهی و کاوش در آثار دیگر هنرمندان ایران و جهان، تجربیات و دانش خود را در رشته ­ی نقاشی بالا ببرم لذا حاصل این سالها  برگزاری 8 نمایشگاه  انفرادی وشرکت در بیش از 30  نمایشگاه  گروهی خارجی و داخلی و  شرکت در مسابقات متعدد داخلی و بین­المللی بوده است.

وی گفت: در سال 1387 در مسابقاتی هنری با عنوان “هنــر – ورزش” که توسط آکادمی ملی المپیک ایران برگزار شد شرکت نموده و یکی از نقاشی هایم به عنوان اثر برتر برگزیده شد و در قسمت نقاشـی پارالمپیک نیز نفر اول این مسابقات شده و موفق به دریافت تندیس بلورین و جوایز این دوره شدم و تا کنون سه دوره در سالهای 2003 – 2011 و 2016 درمسابقات بین المـللی فنی حرفه­ای- هنری معلولین جهان، موسوم به Abilympics به عنوان نماینده ی ایران در رشته ی نقاشی شرکت داشته ام و در سال 2011 موفق به کسب مدال برنز جهان در این سری رقابتها شدم. مسابقات بین­المللی ابیلیمپیک (Abilympics) (المپیاد توانمندی­های مهارتی) در رشته­های مختلف فنی حرفه­ای و هنری بین شرکت کنندگان سراسر کشورها­ی دنیا برگزار می­شود و هدف آن افزایش انگیزه در فعالیت­های اجتماعی – اقتصادی – هنری و افزایش نرخ اشتغال افراد دارای معلولیت است و همانند المپیک هر 4 سال یک بار در کشورهای مختلف میزبان برگزار می­گردد. شروع فعالیت ابیلیمپیک از کشور ژاپن و از سال 1981 مقارن با سال جهانی معلولین بود و با همکاری و مشارکت انجمن­ها و سازمان­های دولتی و غیر دولتی فعال در حوزه­ی افراد دارای معلولیت، فدراسیون بین­المللی المپیاد معلولین (International Abilympic Federation–IAF) و شبکه جهانی بازتوانی  (Rehabilitation International- RI) و مشارکت دولت­ها و سازمان­های کشور میزبان برگزار می­گردد. این المپیاد تا کنون طی 9 دوره به ترتیب در کشورهای ژاپن- کلمبیا- هنگ کنگ- استرالیا- چک- هندوستان- ژاپن- کره جنوبی و فرانسه برگزار گردیده است، در سال 2012 دعوت نامه ای از طرف موزه ی هنرهای معاصر کشور کویت دریافت کردم که به موجب آن به همراه هنرمند گرامی خانم زهره اعتضاد السلطنه نمایشگاه ده روزه ای را در این مکان برگزار کردیم که استقبال چشمگیری از آن به عمل آمد و بازتاب خبری بسیار گسترده ای در این کشور به همراه داشت.

رزقی بارز تاکید کرد: به نظر بنده بدون گذراندن دانشگاه هم می توان در هنر به موفقیت  رسید کما اینکه نقاشان برجسته و موفقی در تاریخ نقاشی  جهان هستند که حتی بدون داشتن استاد و به طور خودآموز جاودانه شده اند اما از طرفی نمی شود منکرتاثیر مثبت دانشگاه و جو هنری حاکم بر آن شد که باعث تجربیات ناب و بی نظیری خواهد شد که همانند سکوی پرش به منظور شکوفایی هنری هنرجو عمل می کند.

وی ادامه داد: ویژگی های یک هنرمند خوب در حیطه ی هنرهای تجسمی این است که بتواند احساسات، عواطف و بطور کلی عقاید و نگرشش از جهان پیرامون خود را به مخاطب انتقال داده و او را در تجربه ی خود سهیم کرده و به تفکر وا دارد. به عبارت دیگر هنرمند باید بتواند تجربیات درونی خود را از طریق هنرش به مخاطب انتقال داده و باعث بوجود آمدن اندیشه شود. در بیشتر مواقع این تجربیات درونی کاملا غیر کلامی بوده و تنها می شود از طریق زبان احساس و بدون واسطه ی واژه ها آن را بیان کرد. علاوه بر این بنده معتقدم که محصول هنری یک هنرمند موفق، باید ویژگی مهم دیگری نیز داشته باشد که تمام اقشار جامعه بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند. هنری که تنها یک عده ی خاص از آن بهره ببرند یک هنر متعالی و ممتاز نیست.

هنرمند تجسمی تاکید کرد: در فرهنگ ما ایرانی ها خرید تابلوی نقاشی برای اکثر مردم یک اولویت نبوده و نیست به طوری که از گذشته های دور و به خصوص در ایران درآمد اندک قشر نقاش ضرب المثل بوده است. حتما شنیده اید که خوراک نقاشاها نان و پنیر است!!!! اگر توجه کنید در اکثر خانه های افراد جامعه بر روی دیوارها اثر هنری دیده نمی شود، اگر بخواهم وضعیت فروش آثار هنری را تشریح کنم باید بگویم که هنرمندان غالبا به سه طریق آثارشان را در نمایشگاه ها به فروش می رسانند و خریداران آثار هنری همین چند دسته  هستند. اول، دوستان – بستگان و فامیل خود هنرمند. دوم، علاقمندان معمولی که از طریق گالریها دعوت می شوند. سوم، افرادی که به جمع آوری آثار هنرمندان مشهور می پردازند یا به اصطلاح کلکسیونرها. ممکن است افراد دیگری هم بجز اینها باشند ولی تعدادشان بسیار بسیار اندک است. با این مقدمه باید اضافه کنم که در چند سال اخیر به دلیل تورم اقتصادی که هرساله با آن مواجه هستیم وضع درآمد از طریق فروش آثار هنری به طور وحشتناکی بد و بدتر شده است. سالها پیش افراد عادی با درآمدهای معمولی و به اصطلاح قشر متوسط کارمند مشتری نقاشی های من بودند اما در این ده پانزده سال اخیر به قدری قدرت خرید این قشر کم شده است که در عمل نمی توان انتظار داشت که خریدار تابلوهای نقاشی باشند و از طرف دیگرعده ای از طریق  روابط خاص و از طریق واسطه های هنری به شهرت های کاذب رسیده اند و آن دسته از افراد جامعه که قدرت خرید خوبی دارند را به  انحصار خود در آورده اند و این میان عملا دست هنرمندانی را که از اینگونه واسطه ها دور هستند از بازار فروش هنری دور نگه می دارند. چند سال قبل شاهد حرکتهای مناسبی مانند برگزاری نمایشگاه آرت اکسپو بودیم که متاسفانه آن هم متوقف شد و البته این اواخر حراج آثار هنری باب شده است که شوربختانه بنده همیشه از آن بی خبر مانده ام ؛ با توجه به این اتفاقات افرادی مثل من مجبور هستیم قیمت آثارمان را روز به روز نسبت به ارزش پولی رایج پایین بیاوریم تا بلکه بتوانیم کارهایمان را به فروش برسانیم اما باز هم نتیجه ی زیادی به دنبال ندارد.

وی گفت: به نظر من ریشه ای ترین دغدغه در بخش هنر دو چیز است. اول فقدان آموزش درست و اصولی از هنگام کودکی تا عالی ترین مقطع دانشگاهی و دوم عدم توجه کافی و حمایت اصولی دست اندرکاران مسئول در عرصه های هنری؛ اگربه این دو مورد توجه خاص و کارشناسانه شود و برایشان برنامه ریزی کرده، بودجه تعیین شود و تبلیغات لازم انجام گیرد، در دراز مدت آینده ی هنری کشور تغییر اساسی خواهد کرد و شاهد چشم انداز مطلوبی در هنر خواهیم بود، متاسفانه مشکل اصلی ما در بخش آموزش هنر بخصوص مبحث آموزش به کودکان است، کودکان به دلیل ویژگی های خاصی که دارند مانند یادگیری بالا و زندگی در دنیای پر از رویا پردازی و خلاقیت کودکی، همچنین تقلید پذیری شدید و … نیاز به مربی متخصص و حرفه ای دارند که دنیای آنها را بشناسد و با صبر و حوصله بتواند نگرش و خلاقیت کودکان را پرورش داده و آن را شکوفا کند. این موضوع در کودکان از اهمیت بالایی برخوردار است به این دلیل که غالبا کودکان تا سنین 10 ، 12 سالگی از خلاقیت بالایی برخوردار هستند و در صورت آموزش نادرست و غیر کارشناسانه، این توانایی خدادادی لطمه دیده و از بین می رود که جبران این نقیصه در بزرگسالی غیر ممکن است، در رابطه با آموزش درمقاطع دیگر و حتی دانشگاه ها مشکلات فراوانی وجود دارد از جمله پایین بودن سطح آموزش، برخورد سلیقه ای اساتید، از بین بردن انگیزه ها در محیط آموزشی، کمبود کارگاه های مناسب و وجود فاصله با استانداردهای جهانی و … .از دغدغه های دیگر این رشته نداشتن درآمد کافی و عدم اقبال شایسته ی جامعه و ارکان دولتی به هنر و هنرمند است که قبلن به نوعی به آن اشاره شد.

رزقی بارز عنوان کرد: همانطور که در اوایل عرایضم گفتم از سال 1369 به طور خصوصی آموزش را شروع نمودم و بعد از این که از تهران به حومه نقل مکان کردم از سال 1380 در کتابخانه ی علامه امینی فردیس کرج به آموزش طراحی و نقاشی اشتغال دارم.انجام هنر و آموزش آن دو مقوله ی متفاوت هستند هنگامی که به نقاشی مشغول هستم به کسب درآمد از طریق آن فکر نمی کنم بلکه تمرکزم بر لذت بردن از آن و خلق یک اثر زیبا و با مفهوم است، خلق یک اثر هنری اگر برای کسب درآمد باشد ماهیت هنری خود را از دست می دهد. از طرف دیگر آموزش نیز جذابیت های خاص خود را دارد هدف اصلی من از آموزش هنر، عشقی است که به آموزش دارم. زمانی که شما هنری را به  فرد دیگری آموزش می دهید و او آن آموزه ها را به کار گرفته و به خوبی انجام می دهد، در نهایت به خلق یک اثر هنری می رسید که برای شما به عنوان استاد چنان لذتی به همراه دارد که به مراتب بیشتر از انجام آن توسط خود شماست. بنابراین هر دوی این فعالیت ها، چه انجام کار هنری و چه آموزش هنر در نهایت به کسب درآمد منتهی می شود ولی هدف من در وحله ی اول رسیدن به نتیجه ی مطلوب است.

وی اظهار داشت: مسلما به خاطر محدودیت هایی که دارم کار در بیرون برایم کمی سخت است اما این دلیل خوبی برای عدم فعالیت نیست بارها و بارها در کلاس با افرادی روبرو شده ام که برای اولین بار مرا به عنوان مربی طراحی و نقاشی دیده اند و در چشمانشان تردید و ناباوری را خوانده ام ولیکن از بسیاری افرادی که این تردید را کنار گذاشته و در کلاس من ثبت نام کرده اند شنیده ام که پس از مدتی نه تنها ناباوری را فراموش کرده اند بلکه به این ایمان رسیده اند که انتخاب خوبی داشته اند.شرایط جسمی من به شکلی است که حتی انجام کارهای ساده مانند ورق زدن کتاب یا گرفتن یک لیوان آب برای نوشیدن نیز برایم دشوارتر از یک فرد سالم است اما در زندگی انگیزه مهم است. من بین ماندن در معلولیت و تن دادن به ناتوانی های ناشی از آن و تلاش برای زندگی و فعالیت، زندگی را انتخاب کردم. هنگامی که مشغول کارهای روزانه هستم بیشتر اوقات فراموش می کنم که دچار معلولیت و محدودیت هستم چرا که تصمیم گرفتم مغلوب مشکلات جسمی نباشم. مشکلات همیشه هستند و برای هر کسی شکل آن متفاوت است ولی تسلیم مشکلات شدن باعث خمودگی و افسردگی خواهد شد. من یاد گرفتم که با خمودگی و تنبلی مبارزه کنم زیرا فقط یک بار در این دنیا زندگی خواهم کرد. من اتنخاب کردم زندگی کنم و سعی دارم از این زمان محدود طوری استفاده کنم که هنگام مرگ افسوس آن را نخورم که می توانستم بهتر باشم و نخواستم.

رزقی بارز در پایان گفت: با توجه به اینکه در سالهای ابتدایی ورودم به دنیای حرفه ای هنر، دچار معلولیت جسمی شدم و مدت نسبتا زیادی را با وجود معلولیت شدید به هنر نقاشی اشتغال داشته ام، یک شعار همیشگی سرلوحه ی زندگی حرفه ای ام بوده و هست. اینکه من فارغ از محدودیتهای موجود باید به هدفم برسم و مهم نیست که چه موانعی بر سر راهم قرار دارد، مهم این است که به کمک اندیشه و اراده راهی بیابم تا بتوانم به محدودیتها غلبه کرده و راه را به سمت رسیدن به هدف باز کنم.وقتی اراده کردی و تصمیم گرفتی، محدودیتها باعث بهبود کیفیت و پختگی بیشتر و نوآوری و خلاقیت می شود.