۷ ابهام در خصوص سفر احتمالی جک استراو به ایران

به گزارش افکارنیوز، این روزها خبر سفر احتمالی «جک استراو»، وزیر خارجه بریتانیا در دوران حمله مشترک این کشور و ایالات متحده به عراق به کشورمان در مرکز توجهات قرار گرفته است. پیش‌تر گفته می‌شد که استراو قرار است در مراسم تحلیف رئیس‌جمهور منتخب، حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی به تهران سفر کند اما این خبر اندکی پس از انتشار تکذیب شد اما اصل احتمال این سفر تا زمان نگارش این گزارش، تکذیب نشده است.

استراو، سیاست‌مدار متولد سال ۱۹۴۶، عضو حزب کارگر بریتانیاست و دقیقا از سال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران یعنی سال ۱۹۷۹، به عضویت مجلس عوام بریتانیا درآمده است. وی از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ یعنی درست زمانی که مساله هسته‌ای ایران در مرکز توجهات جهانی قرار می‌گیرد، وزیر امور خارجه انگلستان بود. استراو در سال ۲۰۱۰ و زمانی که حزب کارگر قدرت را در لندن از دست داد، عضو کابینه سایه حزب کارگر شد اما در حال حاضر نه خود او و نه حزب متبوعش قدرت اجرایی قابل توجهی در بریتانیا در دست ندارند.

در سال ۲۰۱۲ و پس از سقوط حکومت معمر قذافی در لیبی، نام جک استراو بار دیگر بر سر زبان‌ها افتاد. وی متهم به‌دست داشتن در پرونده دستگیری و شکنجه «عبدالحکیم بلهاج»، از مبارزان مشهور سلفی لیبیایی است که بعد از انقلاب لیبی به‌عنوان یکی از مشهورترین فرماندهان نظامی در این کشور شناخته شد. استراو متهم است که معامله صورت گرفته بین سازمان اطلاعات تحت فرمان رژیم قذافی و MI۶ در خصوص بلهاج را از چشم نمایندگان پارلمان بریتانیا مخفی نگه داشته است.

یکی دیگر از جنجال‌های مشهور استراو، به اظهار نظر وی در خصوص مردان پاکستانی در سال ۲۰۱۱ باز می‌گردد که آنها را به‌خاطر پرونده‌ای مربوط به تجاوز دو مرد پاکستانی به یک دختر سفیدپوست، متهم به داشتن مشکلات ذاتی کرده بود.

وی تقریبا از سال ۲۰۱۰ از بازنشستگی از سیاست سخن می‌گوید اما کمابیش در عرصه سیاست بریتانیا نقش دارد هرچند که نقش‌های امروزین او، با نقش‌های وی در سال‌های ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۶ قابل قیاس نیست. نکته مهمی که درباره این سفر وجود دارد آن است که استراو، در دوره‌ای که حسن روحانی مذاکره‌کننده ارشد ایران در خصوص مساله هسته‌ای بوده است، از طرف‌های مذاکره مستقیم با وی در چارچوب EU۳ محسوب می‌شده است. EU۳، نام اختصاری ۳ کشور بریتانیا، فرانسه و آلمان است که در آن دوران، به‌جای ۱ + ۵، طرف مذاکره با ایران محسوب می‌شدند.

اینکه آقای استراو به ایران سفر می‌کند یا نه، مساله‌ای در چارچوب مسئولیت‌های نهادهای تصمیم‌گیرنده در حوزه سیاست خارجی کشورمان از جمله شورای عالی امنیت ملی و وزارت امور خارجه است اما به هر حال در خصوص سفر وی به ایران، آن هم در برهه‌ای که کشورمان در اثر تحریم‌های بین‌المللی که بریتانیا یکی از شاخص‌ترین بازیگران پشت پرده آن است، متحمل انواع فشارهاست، ابهامات و مسائلی وجود دارند که در این گزارش به اختصار به بررسی آنها می‌پردازیم:

۱ - در حافظه تاریخی ایرانیان، سابقه سیاست‌های بریتانیا شاید سیاه‌تر از هر کشور دیگری باشد. خالی کردن پشت ایران در مواجهه با روس‌ها در جنگ‌های منتهی به عهدنامه‌های گلستان و ترکمانچای، فجایعی که در جنگ اول جهانی گریبان‌گیر ملت ایران شد، قرارداد ۱۹۱۹، کودتای سوم تیر ۱۲۹۹ و روی کار آمدن رضاخان، چپاول منابع نفت ایران، نقش بریتانیا در شکست نهضت ملی نفت ایران، سال‌ها حمایت از اشغال جزایر ایرانی توسط شیوخ عرب حاشیه خلیج همیشه فارس، حمایت پنهانی از رژیم بعثعراق در جریان تجاوز این رژیم به سرزمین ایران، حمایت از نگارنده مرتد کتاب آیات شیطانی، همراهی با اقدامات ضدایرانی پس از نمایش موسوم به دادگاه میکونوس، حمایت از فتنه ۸۸ و سرانجام کمک به تحریم گسترده ایران به‌جرم تلاش برای دست‌یابی به انرژی صلح‌آمیز هسته‌ای، از جمله مواردی است که در حافظه تاریخی ایرانیان نقش بسته است. نفرت از بریتانیا در بین ایرانیان امری همه‌گیر است. حتی برخی از گروه‌ها که در تعارض کامل با جمهوری اسلامی قرار داشته و از نظر مواضع غالبا با زاویه ۱۸۰ درجه در مقابل نظام قرار می‌گیرند هم صفحات وب‌سایت‌هایشان را پر از مطالب ضدانگلیسی کرده‌اند. عبارت «سیاست انگلیسی» در بین ایرانیان مترادف با «سیاست خبیث» است. اگر نظام بین‌المللی یا گروه ۱ + ۵، با اعزام یک انگلیسی به ایران قصد دارد طلیعه‌ای در رفع اختلافات با ایران بیافریند، در بهترین حالت می‌توان گفت که تصمیمش «نهایت کج‌سلیقگی» است.

۲ - یکی از ابهامات مهم در خصوص این سفر احتمالی آن است که روشن نیست آقای استراو تحت چه عنوانی و دقیقا با چه ماموریتی گام به سرزمین ایران می‌گذارد؟ استراو اکنون فاقد سمت رسمی در سیاست خارجی بریتانیا است و مشخص نیست که گفتگو با او از منظر دیپلماتیک دقیقا به چه معناست؟ اگر این سفر شخصی است، طبعا نباید دیدار رسمی بین او و بین یک مقام رسمی ایرانی نظیر رئیس‌جمهور منتخب ایران صورت پذیرد. در شرایط فعلی و از منظر عرف بین‌المللی، استراو در حد دیدار با رئیس‌جمهور یا وزرای کابینه ایران نیست مگر آن‌که از سوی وزارت خارجه انگلستان یا از سوی خانم کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که هموطن اوست، ماموریت خاصی به‌وی محول شده باشد.

۳ - نقش بریتانیا در حمایت از فتنه ۸۸ که یکی از انگاره‌های اصلی آن زیر سوال بردن ساز و کار مردم‌سالارانه انتخاب رئیس‌جمهور در ایران بود، هنوز فراموش نشده است. رئیس‌جمهور منتخب ایران نیز دقیقا از همان فرآیندی برآمده است که ۴ سال پیش مورد انواع تهمت‌های بریتانیا و دوستان داخلی‌اش قرار می‌گرفت. اکنون شتاب وزیر امور خارجه اسبق انگلستان برای سفر به ایران در آستانه تحویل دولت به رئیس‌جمهور جدید، چه معنی می‌تواند داشته باشد؟

۴ - مردم ایران با طیفی از مشکلات اقتصادی مواجه‌اند که بخشی از آنها به سوءمدیریت داخلی و بخشی لاجرم به تحریم‌های بین‌المللی بازمی‌گردد. نقش بریتانیا دست‌کم در اعمال تحریم‌های اتحادیه اروپا بر ضد ایران انکارناپذیر است و هیچ‌گونه عقب‌نشینی از این مواضع خصمانه نیز طی دو سال گذشته از جانب مقامات این کشور مشاهده نشده است. استراو که می‌خواهد میهمان ملت ایران شود، در خصوص این مواضع خصمانه چه توضیحی خواهد داشت؟

۵ - نقش بریتانیا در تلاش برای تضعیف نفوذ منطقه‌ای ایران از طریق ضربه زدن به یکی از اصلی‌ترین متحدان کشورمان در خاورمیانه یعنی سوریه، اظهرمن‌الشمس است. مساله سوریه مساله‌ای کاملا مرتبط با امنیت ملی ایران و در نتیجه منافع حیاتی کشور است. وزیر خارجه اسبق بریتانیا در این خصوص چه توضیحی برای ملت ایران دارد که مقدسات خود را در سوریه تحت هجمه تروریست‌های مورد حمایت لندن و هم‌پیمانانش می‌بیند؟

۶ - ایران در دوره انتقال دولت به‌سر می‌برد. طبعا ممکن است در این دوره انتقالی، تغییراتی در ترکیب تیم مذاکره‌کننده ایران رخ دهد و عقل حکم می‌کند که اگر بریتانیا قصد دارد پیامی را در حوزه مساله هسته‌ای به ایرانیان ارائه کند، پس از تثبیت تیم جدید و ایجاد ارتباط آن با ۱ + ۵ باشد. آیا حضور استراو در ایران پیش از تثبیت این تیم به‌معنای تلاش غرب برای تاثیرگذاری بر تیم مذاکره‌کننده آتی نیست؟

۷ - مذاکرات هسته‌ای دور قبلی ایران و سه کشور اروپایی در حالی به پایان رسید که جمهوری اسلامی ایران علی‌رغم تعلیق داوطلبانه غنی‌سازی نه‌تنها با حسن نیت طرف غربی مواجه نشد، بلکه با خلف وعده نیز مواجه شد. جک استراو یکی از اعضای همان تیمی است که در پایان دو سال تعلیق، پیشنهادی بی‌ارزش به ایران ارائه کرد. در چنین شرایطی چگونه می‌توان به وی اعتماد کرد؟

به هر حال، اینکه آقای استراو به ایران سفر می‌کند یا نه و اگر سفر می‌کند، چه اهدافی پشت پرده این سفر است، هنوز در هاله‌ای از ابهام است. جمهوری اسلامی ایران به حد کفایت از انگلوساکسون‌ها زخم خورده است و دستگاه سیاست خارجی چه در دولت فعلی و چه در دولت آتی، طبعا باید در مراوده با بریتانیا احتیاط پیشه کند.

سخت است که بتوان کسی چون استراو را پیامآور صلح نامید و این مسالهای نیست که از چشم اهالی سیاست پنهان بماند. نهتنها ذات این شخص که ذاتیات مردان پاکستانی را زیر سوال برد، چندان مورد اعتماد نیست، بلکه بریتانیا نیز ذاتا رژیمی غیر قابل اعتماد است.