به گزارشافکارنیوز، اهمیت عکس و تصویر در رسانه های مطبوعاتی نوین چنان است که گاهی اوقات مسئولان نشریات جدید ترجیح می دهند تا بعضاً چندین برابر زمانی که برای تولید یک خبر هزینه می کنند، برای تولید عکس خبری هزینه کنند.
همین موضوع موجب آن شده است که در نشریات ایرانی نیز سرویسی به نام «عکس» از چند سال پیش تاکنون برای خود جا باز کند و جالب آنکه برخی از خوانندگان نشریات با مشاهده عکس خبر از محتوای خبر نیز مطلع می شوند و در بسیاری از موارد نیز از طریق تصاویر ذهن مخاطبین به صورت غیر مستقیم هدایت می شود.
اما جای تاسف است که با وجود اهمیت این موضوع و وجود چند ده نشریه مهم خبری و چند صد سایت خبری و تحلیلی، همچنان این قسمت خبرگزاری ها و مطبوعات لنگش خاص خود را دارد و این لنگش در رابطه با مسائل و رویدادهای خارج از کشور چندین برابر می شود.
در این میان خبرگزاری مهر در اقدامی قابل‌توجه مجموعه گزارش‌هایی با موضوع «عکاسان ایرانی و جنگ‌های خاورمیانه» منتشر کرده است و هدف از این مجموعه گزارش‌ها بررسی چرایی عدم حضور عکاسان ایرانی در ثبت رویدادهای مهم منطقه از زاویه عکاسان ایرانی است.
حبیب قائدی، عکاس، در گفت‌وگو با مهر با اشاره به این‌که «دوربین‌های غربی جولان می‌دهند» خواستار پاسخ‌گویی مسئولان رسانه‌ای کشور در برابر غیبت عکاسان ایرانی در ثبت وقایع مهم منطقه شد.امیرعلی جوادیان، مدیرمسئول انجمن عکاسان بحران، هم با بیان این‌که هیچ نهادی متولی عکاسی بحران در ایران نیست، اعلام کرد که این انجمن در طول ۵ سال گذشته هیچ فعالیتی نداشته است. برخی دیگر از چهره‌هایی که با مهر در این زمینه به گفت‌وگو نشستند خواستار اقدام معاونت مطبوعاتی ارشاد در این زمینه شدند.
بد نیست که در رابطه با اهمیت عکس و عکاسی در پوشش های خبری، چند مورد را یادآوری کنیم.
رابطه دیرینه عکس و جنگ
عکاسی جنگ از جمله زیر مجموعه های عکاسی حرفه ای است و رابطه آن ها با یکدیگر آن چنان است که عده ای از مورخین، تولد عکاسی حرفه ای را همراه با جنگ های داخلی ایالات متحده می دانند.
شاید دور از اغراق نباشد اگر بگوییم که نقطه اوج عکاسی همزمان با آغاز جنگ‌های داخلی در ایالات متحده بود. گرچه عکاسی از بیست سال پیش از جنگ داخلی هم باب بود اما اندکی قبل از شروع جنگ رشد کرد.
باب زلر، رئیس مرکز عکاسی جنگ داخلی در تگزاس می‌گوید: «در ابتدا عکس‌ها به صورت تصاویری که بر روی صفحات فلزی و شیشه‌ای نقش بسته بود، منتشر می‌شد. عکس‌های کوچکی که خانواده‌ها معمولا در قفسه‌های چوبی یا شیشه‌ای خانه‌های خود نگه می‌داشتند.»
زلر می‌افزاید: «بیش از یک میلیون عکس‌ در زمان جنگ توسط عکاسان شهرهای کوچک و عکاسان اردوگاه‌ها گرفته شد. تعداد این عکاسان پس از پایان جنگ داخلی در سال ۱۸۶۱ به ۵ هزار نفر رسیده بود. سرعت رشد عکاسان در زمان جنگ داخلی به این دلیل بود که تصاویر منتشر شده تنها راه ارتباط خانواده‌ها با عزیزانشان بود و به تنها یادگاری خانواده‌ها از مردان و همسران درگیر در جریان جنگ بدل شده بود.»
اهمیت عکس از این دوره به بعد بسیار افزایش یافت تا جایی که آبراهام لینکلن اعتقاد داشت که بدون عکس پرتره‌ای که " ماتیو بِردی " از او گرفت، احتمالا برای بار دوم در انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات متحده پیروز نمی‌شد.
نخستین عکس‌هایی که نمایانگر خوف و وحشت در میادین جنگ بود برای نخستین بار بعد از پایان جنگ خونین ویتنام در نمایشگاهی در نیویورک و واشنگتن در معرض بازدید عموم قرار گرفت. تصاویری که بعد‌ها در روزنامه‌ها و مجلات آن زمان انتشار یافت. عکاس این نمایشگاه‌‌ همان ماتیو بردی بود.
نیویورک تایمز در ۲۰ اکتبر ۱۸۶۲ در واکنش به برگزاری این نمایشگاه عکس و آنچه در آن به تصویر کشیده شده بود، نوشت: «آقای بِردی واقعیت هولناک جنگ را برای ما به خانه آورد. اگر چه او برای ما جسم عزیزانمان را نیاورد و آنها را در خیابان و حیاط خانه‌مان نگذاشت، اما کاری شبیه آن انجام داد.»
از این به بعد بود که اهمیت عکاسی نزد صاحبان رسانه ها روز به روز ارتقاء یافت و آژانس های خبری مهمی چون آژانس خبری مگنوم تاسیس شدند و حتی عکاسان ایرانی موفقی مانند عباس عطار نیز با ورود به این آژانس ها از ذوق و استعداد ایرانیان در این زمینه هنری خبر دادند.
چرا عکاسان ایرانی در جنگ های مهم نقشی ندارند؟
با وجود استعداد مثال زدنی عکاسان ایرانی در این زمینه متاسفانه شاهد میدان داری تصویر کشیدن جنگ های بزرگ دنیا(حتی در خاورمیانه) توسط عکاسان غربی هستیم و نام عکاسان ایرانی به هیچ عنوان به چشم نمی آید.
شاید در نگاه نخست عکاسان ایرانی باشند که به دلیل عدم تمایل به مواجهه با حادثه تقصیر کار به نظر آیند. اما زمانی که داوطلبی یک زن عکاس ایرانی برای ورود به سوریه دیده می شود تا اندازه زیادی این تصور که عکاسان ایرانی اهل حادثه نیستند، از بین می رود.
بسیار تلخ است که بگوییم که عکاسان ایرانی با همه شجاعتی که به خرج می دهند از کمترین حمایت ها برخوردارند و این موضوع ریشه ای تاریخی دارد.
رضا برجی از معروف ترین چهره های عکاسی جنگ ایران با تاکید بر اینکه دولتها باید از خبرنگاران خود بویژه خبرنگارانی که به کشورهای دیگر ماموریت می روند حمایت کند به خاطره ای اشاره کرد و تصریح کرد:
«من به اتفاق حسین جعفریان در زمان دولت آقای هاشمی برای تهیه فیلم مستند و عکاس در مرز تاجیکستان مجروح شدیم و بعد از ۲۰ روز خودمان را به بدبختی به کابل رسانیدم و شنیدیم که هیات ایرانی از تهران برای برقراری صلح بین گروههای افغانی به کابل آمده است؛ ما خودمان را به آنها رساندیم تا آنها ما را با هواپیمای خودشان که جای خالی هم داشت به تهران برسانند؛ وضعیت من و جعفریان خیلی وخیم بود؛ کمر جعفریان شکسته بود و از سینه تا پایین و حتی پاهایش در گچ بود و فقط باید با برانکارد جابه جا می شد من هم پای راستم از ۶ جا شکسته بود و در گچ بود.»
وی ادامه داد:«ما به رئیس هیات ایرانی که به کابل آمده بود گفتیم حالا که به تهران برمی گردید ودرهواپیما هم جا دارید مارا هم به تهران برگردانید اول پذیرفتند اما بعد اعلام کردند سوار کردن شما به پرستیژ هیات برمی خورد بنابراین ما را جا گذاشتند و رفتند.»
داستان زمانی درام تر می شود که بدانیم بی مهری مسئولان نسبت به عکاسان ایرانی تنها در آن سوی مرزها دیده نمی شود و در داخل نیز انواع موانع بر سر راه عکاسان وجود دارد و این نوع برخورد مسئولان ایرانی با سربازان گمنام تاریخ همچنان ادامه دارد و «مهدی خوش‌نژاد»(از جمله عکاسان و مستندسازانی است که تجربه حضور در سوریه را داشته است) در گفتگو با خبرنگار مهر درباره چگونگی حضورش در این کشور توضیح داد:
«قبلاً وزارت ارشاد کارت خبرنگاری آزاد به متقاضیان عکاسی و مستندسازی می داد که با استفاده از آن می توانستیم مجوزی برای حضور در مناطق جنگی و بحرانی داشته باشیم اما حالا این کارت را نمی دهند و ما هم مجبور شدیم برای کار عکاسی و مستندسازی از «موسسه میثاق» که یک موسسه فرهنگی فعال در این زمینه‌هاست، کارت خبرنگاری بگیریم و عازم شویم.»
بدین ترتیب است که «عکاسان مستقل» پا به عرصه می گذارند و آنها نیز در شرایط بحرانی کار سخت تری را در پیش دارند؛ از جمله مصائب این قشر این است که عکاسان مستقل را هیچ سازمان و آژانس عکسی حمایت نمی کند و فضای رسانه های داخل کشور ما نیز آن قدر نظام مند نیست که با خرید عکس بتواند حمایتی از این عکاسان داشته باشد بنابراین چون هیچ ضوابطی برای خرید و فروش عکسهای خبری وجود ندارد و حمایتی هم از عکاسان مستقل نمی شوند. این عکاسان مستقل عموماً تنها هستند و باید حجم عظیمی از کار را خودشان به عهده بگیرند اما اگر کوچکترین حمایتی از آنها صورت بگیرد، زمانی که دوندگی های این عکاسان در شرایط سخت و بحرانی به ثمر می رسد آن گاه است که عده ای سهم خواهی می کنند.
سیدعباس میرهاشمی رئیس انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس درباره موانع اعزام عکاسان علاقه مند برای ثبت تصاویر جنگ‌های منطقه که این روزها در غزه و عراق رنگ خون گرفته است، گفت:
«مشکل اساسی در عکاسی از بحران‌ها و جنگ‌های منطقه به نبود ساختار و سازمان درست در عکاسی کشورمان بازمی‌گردد.»
و این چنین می شود که جای عکس و عکاس ایرانی در ایران و منطقه خاورمیانه که همیشه کانون خبر است خالی می ماند و ما همیشه از نگاه دیگران و دیگر آژانس های خبری دنیا به رویدادهای خاورمیانه نگاه کرده ایم در حالی که باید ثبت این اتفاقات را به عکاسان ایرانی سپرد و با ایجاد امنیت برای آنها، شاهد اطلاع رسانی درست و صادقانه آنها از بحران های منطقه باشیم.