به گزارش پایگاه تحلیلی رصد ما خود را تابع کتاب خدا می دانیم و من مطمئنم که هیچ نظریه ای همپای این کتاب مقدس وجود ندارد و زمانی که ما به تفکر خود اعتقاد داشته باشیم، بایستی به مبارزه فرهنگی بپردازیم که در قالب آن من همه کتاب های وارد شده خطرناک را که ذهن جوانان ما را مشوش می سازد، نابود کرده و خواهم سوزاند. من انقلابی را آغاز خواهم کرد که کتابخانه ها، دانشگاه ها، برنامه های آموزشی و هرچیز مکتوب را دربرخواهد گرفت.
اجازه دهید تا با صداقت کامل این مسئله را بگویم که بایستی همه تفکرات غلط را بسوزانیم و تنها اجازه دهیم تا تفکر واقعی مردم برخواسته از کتاب خدا باقی بماند»(۱)

این ها جملات انقلابی قذافی در سال های ابتدایی کودتای اوست. نگاهی به مواضع او در آن سال ها به خوبی بیان کننده این مسئله است که او چقدر برای احیای سنت های فراموش شده و بازسازی آن ها باتوجه به مبانی اسلامی و عربی تلاش می کرده است. البته نمی توان حس قدرت طلبی و کامیابی سیاسی را انکار کرد.

مبناهای اسلامی و عربی در نگاه قذافی کار را به آن جا رساند که اتباع خارجی ناچار شدند پاسپورت با ترجمه عربی ‌با خود داشته باشند. تاسیس دانشکده هنر برای آموختن صنایع اسلامی به دانشجویان در طرابلس، ترویج هنر خطاطی عربی، ‌ تبلیغ پوشش قدیمی عربی، موسیقی عربی و تئاتر سنتی عربی در کنار اراده محکم برای گسترش مساجد و راه اندازی مسابقات حفظ و قرائت قرآن کریم، ‌ باعثشدند تا ساختار قبیله ای لیبی به اقدامات او امید بندند.

خیمه معروف قذافی را باید میراثهمان افکار دانست. او حقیقتا به چنین سنت هایی پایبند بود. قذافی از مسیر فرهنگ سعی کرد بر دل های مردم لیبی حکومت کند اما خوی دیکتاتوری او کار را خراب کرد. سرکوب سیاسی و تمایز قبیله ای و مبنا شدن دوری و نزدیکی قبایل به قبیله او جهت مشارکت سیاسی، همه را علیه او شوراند. البته او سال ها بود که صرفا پوسته ای از آن همه ادعاهای قرآنی و اسلامی را حفظ کرده بود و روند آمریکا ستیزی اگرچه گاه و بی گاه در بیان حفظ می شد اما غرب گرایی او در پس خیمه اش مشخص بود.

فهم قذافی برای تسلط بر مردم لیبی که همان سازگاری فرهنگی است می تواند مورد توجه جدی غربی ها قرار گیرد البته نه از باب یکسانی راه حل که از منظر راهبردی بودن فرهنگ. ورود غرب به جریان لیبی اگرچه با اشتباه استراتژیک انقلابیون صورت گرفت اما نباید تصور شود که صدقه های تسلیحاتی غرب به آنان غیرهدفمند بوده است. غرب در شرایط کنونی خود را حداقل صاحب نیمی از پیروزی در لیبی می داند و تلاش می کند تا در آینده سیاسی این کشور نقشی اساسی داشته باشد تا بتواند بهره اقتصادی خود را ببرد.

اما آن چه در این میان برای او دردسر ساز خواهد شد، ‌ همان ارزش های سنتی قبایل لیبی است. غرب نمی تواند جهت کسب قدرت، خود را با چنین ارزش هایی وفق دهد چرا که در این صورت باید از مبانی فرهنگی خود بگذرد و در تقویت جریان اسلام خواهی و اسلام گرایی نقش بازی کند. از سوی دیگر نمی تواند این ارزش ها را نادیده بگیرد چرا که در این صورت با نفرت عمومی مواجه خواهد شد.

راه اساسی غرب برای دستیابی به منافع اقتصادی در لیبی، ‌ تغییر ذائقه فرهنگی و تعدیل هویتی مردم لیبی است. اگر غرب نتوانست بهره مورد انتظار را از اشغال عراق ببرد به این دلیل بود که نتوانست در ارزش های اسلامی(اعم از شیعی و سنی) نفوذ کند. لیبی با جمعیت شش میلیون نفری خود، ‌ نمی تواند بازار مصرف مهمی برای غرب باشد. حتی اگر ذائقه فرهنگی مردم هم تغییر کند، از این جمعیت کم چیزی عاید غرب نمی شود. نگاه غرب به لیبی نگاه نفتی است و راه تسلط بر نفت این کشور، جز از طریق دخالت و نفوذ در عرصه سیاسی امکان نخواهد داشت. اینجاست که ساختار قبیله ای و ارزش های سنتی آن مهم خواهد شد.

اگرچه تنوع در میان قبایل لیبی وجود دارد اما مذهب مشترک(مالکی) در میان غالب آنان و نگاه های قبیله ای نسبتا یکسان کار را برای غرب مشکل خواهد کرد.

هدف اساسی غرب از مداخله در لیبی، ‌ اقتصادی است اما به نظر می رسد ناگزیر از نبردی فرهنگی خواهد بود تا به هدف اصلی خود دست یابد لذا باید در آینده نزدیک منتظر رفت و آمدهای فرهنگی برخی شخصیت های فرهنگی غرب به لیبی در کنار توزیع محصولات نشانه دار غرب بود. با حساسیت هایی که در شرایط کنونی در خصوص نفوذ غرب به انقلاب لیبی مطرح است، ‌ به نظر می رسد غرب استفاده حداقلی از عرصه سیاسی و استفاده حداکثری از عرصه فرهنگی را در دستور کار قرار خواهد داد. غرب اشتباه نمی کند و به بهانه های طرح های کوتاه مدت، به توطئه های بلند مدت خود آسیب نمی رساند. اگرچه بین مصر و لیبی تفاوت های بسیاری است اما احیای نسبی انقلاب و عدم موفقیت غرب در انحراف انقلاب مردم مصر از مسیرهای سیاسی، ‌ تجربه ای است که غرب دوباره آن را تکرار نخواهد کرد.


پی نوشت:
۱ - فتح، ‌ زیگرید. آمریکاستیزی در جهان اسلام. ترجمه حسن سعید کلاهی و احمد تقی زاده. انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. ۱۳۸۸٫ص ۵۱