به گزارش خبرنگار افکارنیوز به نقل از دیلی‌میل، یک مادر پاکستانی، دختر ١٨ ساله‌اش، زینت رفیق، را به تخت بست و با ریختن نفت بر رویش زنده‌زنده سوزاند.
وی درحالی‌که باافتخار جنایتش را در خیابان فریاد می‌زد به سینه می‌کوبید و می‌گفت: "بچه‌ام را به خاطر ننگ و بی‌آبرویی که برایم درست کرده بود کشتم".
به گفته پلیس، جرم زینت این بود که با حکم دادگاه، رسماً با حسن خان، یک تعمیرکار موتورسیکلت ازدواج کرده بود. خانواده رفیق می‌گویند دلیل اصلی مخالفتشان با زینت برای این ازدواج این بوده که او از قوم پنجابی بوده است و حسن از قوم پشتون!
به گفته حسن خان همسر مقتول، دخترک از ترس خانواده‌اش فرار کرده بود، ولی آن‌ها به وی گفتند اگر باز گردد نه تنها آسیبی به او نخواهند رساند، بلکه برایش جشن عروسی هم خواهند گرفت.
وی به یک تلویزیون محلی گفت: "٤ روز بود باهم زندگی می‌کردیم که خانواده‌اش پیام دادند اگر برگردد، ٨ روز دیگر مراسم عروسی را برپا خواهند کرد و بعدازآن می‌توانیم باهم زندگی کنیم. او نمی‌خواست پیش خانواده‌اش برگردد و به من گفت من را خواهند کشت! اما وقتی یکی از عموهایش ضمانت کرد آسیبی به او نخواهد رسید، برگشت. روزی که ما ازدواج کردیم او مورد آزار و اذیت قرار گرفته و بینی و لبش خونین بود".
حسن به CNN گفت: "دو روز بعد از برگشتنش با من تماس گرفت و گفت این‌ها از حرفشان برگشته‌اند. بیا منو ببر. ولی من گفتم ٨ روزی که قول داده‌اند را صبر کن، بعد باهم می‌رویم. اما کشتنش".
مادر حسن می‌گوید: "خانواده رفیق به ما قول دادند که حتی یک مو هم از سر دخترشان کم نخواهد شد. ما با عموهایش تماس گرفتیم و آن‌ها گفتند خودشان زینت را بر می‌گردانند و ما هم باورمان شد".
به گفته پلیس، خانواده دختر به جنایت خود اعتراف کرد و در صحنه جنایت، نفت پیدا شده است.
نسیم بی‌بی، خاله کوچک مقتول می‌گوید: وقتی خواهرم دخترش را کشت به خیابان رفت. شالش را باز کرد و درحالی‌که به سینه می‌کوفت فریاد می‌زد: "مردم! دخترم را به خاطر رفتار زشتش و بدنام کردن خانواده‌ام کشتم".
وی افزود: "خواهرم مدت‌ها قبل گفته بود اجازه نمی‌دهد دخترش با یک پشتون ازدواج کند".
شازیه خواهر زینت نیز خواهرش را به خاطر رفتارش سرزنش می‌کند، ولی می‌گوید از مادرش خواسته بود او را نکشد و فقط با او قطع رابطه کند.
هرساله در پاکستان ١٠٠٠ زن در قتل‌هایی این‌چنین کشته می‌شوند. همین هفته گذشته یک معلم ١٩ ساله به دلیل آن‌که از وی خواسته شده بود با پسر رئیسش که دو برابر او سن داشت ازدواج کند و او نپذیرفته بود، مورد شکنجه قرار گرفت و زنده‌زنده سوزانده شد.
