هیولا هنوز شکست های پی درپی اش در سوریه و عراق را هضم نکرده که از خبر مرگ یکی از رهبرانش تکان شدیدی خورده است. داعش دومین بازوی قدرتمندش را از دست داد، ابومحمد العدنانی ششمین رهبر، استراتژیست اصلی و سخنگوی داعش کشته شد. کسی که داعش به راحتی نمی تواند خلأ نبودش را پر کند. مرگ العدنانی مطمئنا برای این گروه تروریستی بسیار گران تمام خواهد شد. داعش با از دست دادن رهبرانش هم به لحاظ استراتژیکی هم از منظر ایدئولوژیکی ضعیف و ضعیف تر می شود. ابوبکر بغدادی با از دست دادن هر یک از بازوانش باید جانشین دیگری بیابد، کسی که هم ایدئولوژی سرتا پا خشونت این گروه را به خوبی بداند، به آن وفادار باشد و آن را اجرا کند. تعیین جانشین آن هم در شرایطی که پرچم سیاه داعش، بیرقی که روزی لرزه به اندام ها می انداخت یک به یک از فراز سرزمین های تحت تصرف این گروه پایین کشیده می شود، دشوار است.

شاید به همین دلیل است که به باور تحلیلگرانی چون مکس فیشر، کشتن رهبران ارشد داعش راهکاری موثر برای شکست این گروه تروریستی است. اما خیلی از محققان با نظر افرادی چون فیشر موافق نیستند. به عقیده آنها کشتن رهبران گروه های تروریستی، استراتژی مناسبی نیست. رابرت پیپ، استاد دانشگاه شیکاگو در سال 2003 نتیجه تحقیقاتش در مورد گروه های تروریستی را منتشر کرد.

به باور وی تمرکز 20 ساله جامعه بین الملل بر از میان برداشتن رهبران گروه های تروریستی نتیجه بخش نبوده و نخواهد بود. چراکه این گروه ها به راحتی می توانند فرد دیگری را لباس پوشانده و در قامت رهبر کشته شده به اعضای گروه تحمیل کنند. پیت در بخشی از تحقیقاتش نوشت: «کشتن رهبران گروه های تروریستی شاید بتواند سرعت عمل آنها را کاهش دهد، اما مطمئنا منافع بلند مدتی به دنبال نخواهد داشت.» براساس نتایج تحقیقاتی که توسط جینا جردن، کارشناس ارشد تروریسم صورت گرفت گروه های تروریستی چون داعش برای هضم مرگ رهبران شان باید دارای دو ویژگی اساسی باشند.

اول برخورداری از حمایت مردمی؛ یک گروه باید توانایی جذب نیروی بالقوه و جدید را داشته باشد. در همین راستا زمانی که گروهکی مسلح از محبوبیت مردمی برخوردار باشد به راحتی می تواند دست به حذف نیروهایش زده و با آسودگی افراد جدیدی را استخدام کند. در این میان باید گفت که یک گروه با برخورداری از حمایت مردم باثبات تر خواهد شد و با قاطعیت بیشتری وارد میدان عمل می شود.

حالا اگر یک گروه تروریستی چون داعش در مناطق تحت تصرفش محبوب باشد، قطعا زمانی که یکی از رهبرانش را از دست می دهد، به پشتوانه مردم ساکن در همان سرزمین ها، به راحتی گزینه های دیگرش را بررسی می کند. در این میان حتی غیرنظامیان نیز پشت به پشت این گروه در برابر عامل قتل رهبران گروه مزبور قرار خواهند گرفت. داعش نه تنها محبوب نیست بلکه منفور است. گروهی که در سوریه و عراق دست به فجیع ترین جنایت ها زد و تصویری خشن و خونینی را از خود برای جامعه بین الملل ترسیم کرد. با این اوصاف، داعش با از دست دادن هریک از اعضایش مجبور است تا زمان تعیین جانشین، یک گام عقب نشینی کند.

دوم بوروکراسی حاکم بر گروه ها؛ شبکه ارتباطی حاکم بر یک گروه تروریستی مانند یک چارت سازمانی عمل می کند. روابط در هم تنیده نیست و سلسله مراتب رعایت می شود. گروهی رئیس هستند، گروهی معاون و بخشی دیگر مرئوس. داعش تا چندی پیش از ساختار بوروکراسی منظمی برخوردار بود، حالا شرایط فرق کرده، شکست های پی در پی، هیولا را آشفته کرده، تا جایی که انتخاب جانشینی برای رهبر کشته شده مطمئنا به معضلی برای تروریست های داعش تبدیل شده است. در چنین شرایطی دو احتمال وجود دارد، یا آن گونه که فیشر می گوید، کشته شدن رهبران این گروه درنهایت نابودی داعش را رقم خواهد زد، یا بنا بر پیش بینی دانیل بیمن، محقق موسسه بروکینگز، تهدید داعش پس از هرکدام از این شکست ها جدی و جدی تر خواهد شد.

حقیقت این است که یکی از دلایل شکل گیری و دوام گروه های تروریستی چون داعش سیاسی است، پس باید برای حل این مساله این حقیقت را هم لحاظ کرد. با مرگ ابو مصعب الزرقاوی، رهبر شاخه عراق القاعده در سال 2006، همین دلایل سیاسی یکی از عوامل تداوم حیات این گروه لحاظ شد. حالا در پاسخ به این سوال که چرا کشورهایی چون آمریکا به جای تکیه بر راهکارهای دیگر، شکست تروریست ها را در کشتن رهبران شان تصور می کنند، شاید این پاسخ کوتاه کفایت کند. کشتن رهبران گروه های تروریستی گزینه ای ساده و در عین حال کم هزینه است.