برچسب وهابیت به کسانی الصاق شده است که خودشان را مسلمان می نامند. در گذشته، وهابیون ترجیح می دادند که الموحدون یا اهل التوحید خوانده شوند، اما امروزه این عنوان تقریبا دیگر منسوخ شده است و بسیاری از الموحدون احتمالا ترجیح می دهند که سلفی خوانده شوند. وهابیت نیز مانند رژیمی سیاسی که از آن پشتیبان و حمایت می کند، اقتدارگراست.  وهابیت اختلاف عقاید را بر نمی تابد و از هرگونه بحث دین شناختی که ممکن است به تردید در انحصار آن بر تفسیر مذهبی یا مشروعیت قدرت سیاسی مورد حمایتش منجر شود، هراس دارد.

 

عربستان سعودی به منزله دولت و عربستان سعودی به منزله منظومه نیروهای مذهبی قدرتمند در جهان عربی-اسلامی،بواسطه دو عنصر پول و ثروت ناشی از منابع زیر زمینی و وجود اماکن مقدسه در این جغرافیا،  بازیگر منطقه ای تاثیرگذاری است که امروز بیش از هر زمان دیگر نقش آن در انسداد یا گشایش وضعیت دولت های منطقه آشکار می شود.

نقش تعیین کننده عربستان در مناسبات اقتصاد سیاسی سرمایه داری متاخر و اقتصاد سیاسی حج، نباید چشمان تحلیل گر سیاسی را بر سویه های دیگر اثرگذاری این بازیگر ببندد.  دامنه تاثیر گذاری عربستان سعودی در دگردیسی مناسبات قومی-مذهبی، از مرزهای کشورهای اسلامی بسیار فراتر است. این دگردیسی های قومی-مذهبی شبکه ای را تشکیل می دهد که از جاکارتا تا چچنستان، و از  مرزهای چچنستان تا نیویورک را شامل می شود.

از زمان تاسیس حکومت عربستان سعودی در 1932 بر مبنای اتحاد مذهبی و سیاسی، این حکومت از اقتدارگراترین و محافظه کارترین حکومت های سلطنتی در خاورمیانه عربی شمرده می شود .اساس نظام سیاسی عربستان، برپایه پدرسالاری سیاسی و مذهبی استوار بوده است . اتحاد و پیوندهای مذهبی و سیاسی بین خاندان سعود و علما و آموزه وهابیت، پیوندهای دوسویه بین این خاندان و سران قبایل، سرکوب سیاسی، تقویت نهادهای مدنی سنتی همچون نهاد بازار، روحانیت و قبایل، جلوگیری از قدرت یابی  نهادهای مدنی جدید، گسترش پیوندهای حامی  پیرو(کلاینتالیستی)بین حکومت و اعضای وابسته به نهادهای آن از بخش خصوصی، سیستم اطلاعاتی و سرکوبگر قوی و حمایت قدر تهای خارجی از این خاندان از جمله عوامل مؤثر در استمرار حکومت خاندان سعودی بوده اند.

در میان عوامل فوق، پیوند وهابیت و خاندان سعودی مهم تر از عوامل دیگر محسوب می شود. آموز ه های وهابیت و بافت نظام قبیله ای در حفظ وضع موجود و تداوم اقتدارگرایی نیز نقش مهمی داشته است؛ علمای وهابیت با تحول و نوآوری به شدت مخالف بوده و بر حفظ وضع موجود سنتی و برداشت ظاهری از نص سنت و قرآن تاکید داشته اند.(1) به هر صورت، فرزندان وهاب در ازای اعطای مشروعیت دروغین به حکومت آل سعود، قدرت پنهانی را در دستگاه‌های قضایی، آموزشی و مذهبی دولت از طریق کسب مناصب کلیدی، همچون وزارت دادگستری و مفتی اعظمی تجربه کرده‌اند. بنابراین این دو طایفه با مشخص کردن حدود قدرت و اختیارات هم در کنار یکدیگر قرار گرفتند که آل سعود امور سیاسی و فرزندان وهاب امور دینی و هر آنچه مرتبط با دین را در اختیار داشته باشند.

پس از آن و در سال 1801، وهابیان ، طی اقدامی در حمله به عراق، به شهر مقدس «کربلا» یورش برده و در این بین، طی جنایتی که از خاطره تاریخ محو نخواهد شد، 400 تن از شیعیان را قتل عام کردند. به عقیده کارشناسان، این یورش وهابی-سعودی به کربلا، یکی از اولین نشانه‌های اتحاد سیاسی-مذهبی این دو طایفه بود. از حدود سال 1933 وهابیون توسط آل سعود، از امکانات و همچنین مصونیت گسترده و بی نظیری در دستگاه حاکمیت عربستان بر خوردار شدند. به عقیده برخی از کارشناسان(2)، زمینه حضور و تحرکات این جریان ضد انسانی در خارج از مرزهای عربستان، زمانی آغاز شد که برخی از جریانات مصری، به دلیل مخالفت با “جمال عبدالناصر”، به عربستان پناه آورده و به سرعت، جذب وهابیت شدند.

عبدالعزیز بن باز

به نظر می رسد قدرت گیری بیش از اندازه متولیان امور دینی(وهابیان) در ساختار حاکمیت سیاسی باعث نگرانی های شد تا جایی که حاکمیت سیاسی به مرور زمان تلاش کرد تا از اقتدار این گروه بکاهد. سعد الفقیه، اپوزیسیون عربستانی مقیم لندن در گفتگو با مجله «المشاهد سیاسی» بر این امر تاکید می کند که «امروزه نهاد دینی در کشور عربستان به صورت مستقل عمل نمی کند بلکه یکی از نهادهای درون حکومت به شمار می رود. بنابراین تشکیلات دینی رسمی در عربستان، بدون دستورات حکومت به وجود نیامده است به همین دلیل همه اقدامات و تصمیم گیری ها و نیز مواضع این نهاد دینی، چیزی جز ترجمه اراده و تصمیمات حاکمیت نیست. حتی تصمیمات و مصوبات این نهاد دینی، همان چیزی است که به صورت مکتوب از سوی دیوان پادشاهی یا از سوی وزارت کشور به آنان ابلاغ می شود و این مؤسسه فقط آنها را چاپ می کند و به خود نسبت می دهد. اینان تنها کاری که می کنند، ایجاد برخی اصلاحات و ویرایش ساختاری و تنظیم آن با ادبیات دینی می باشد».

پس از مرگ شیخ محمد ابراهیم، مفتی اعظم عربستان در نیمه دهه شصت [قرن بیستم میلادی]،  ملک فیصل، جمعیت علمای عربستان را تشکیل داد. این جمعیت در واقع یک نیرنگ برای کاهش نقش عالمان دین و نیز کم رنگ کردن نقش مفتی اعظم عربستان بود.

ملک فیصل در تکمیل پروژه کاهش قدرت مفتی اعظم در اولین اقدام عبدالعزیز بن باز را به عنوان بالاترین مقام  جمعیت علمای عربستان(مفتی اعظم) تعیین نمود.

با این کار تأثیرگذاری آل ابراهیم در عرصه امور دینی که از نواده گان عبدالوهاب بود کم شد. اگرچه شخصیت بن باز هرگز با شخصیت محمد الابراهیم قابل مقایسه نبود. همچنین بن باز به یک خاندان و طایفه مشهور و ریشه دار عربستان منسوب نبود. ظاهراً این کار به عمد انجام شد و در راستای تلاش برای تضعیف نقش نهاد دینی صورت می گرفت.

از آن زمان به بعد بود که دیگر نهاد دینی هرگز به عنوان یک نهاد مستقل و در برابر قدرت ظاهر نشد. بلکه به ابزاری برای تسلیم شدن یکجانبه مردم در برابر تصمیمات حکومت تبدیل شد. به طوری که هیچگاه جمعیت علمای بزرگ عربستان در امور سیاسی موضعی مستقل اتخاذ نکرده است.  خواه این امور مربوط به موضع دین در برابر مسائل نوپیدا بوده و خواه در قبال مسائل حکومتی باشد.

خلاصه اینکه تا پایان دهه هفتاد، نقش این جمعیت کمرنگ شد و دوران غرب گرایی شتابزده در حکومت آغاز گردید. غرب گرایی شتابزده موجب شد سینماهایی راه اندازی شوند که در آن فیلم های مستهجن نمایش داده می شد. همچنین تصاویری در تلویزیون به نمایش در آمد که پیش از این اجازه ارائه آنها نبود. از سوی دیگر تصاویر و اخباری منتشر گردیدند که انتشار آنها حرام بود. همین امر موجب واکنش شدیدی شد که در نهایت به بروز حادثه سرپیچی جهیمان العتیبی در مسجد الحرام(891 هـ. ق) منجر شد.  تا جایی که ملک فهد در برابر این غربگرایی سریع ایستاد و خواهان غرب گرایی ارام شد و حتی  تلاش کرد تا حدودی قدرت این نهاد را بر گرداند. با این حال اعتماد مردم به اعضای این نهاد و نیز قضات فعال در زمینه شریعت، برای حکومت مطلوب است. از اینرو حاکمیت تلاش کرد ضمن راضی نگاه داشتن مفتی های وهابی از وجهه دینی آنها استفاده کند. در طی دهه هفتاد و هشتاد به علت تاکیدات حکومت روز به روز بر قدرت این نهاد افزوده شد. پرداخت مقادیر مالی هنگفت، واگذاری مراکز مهم دولتی، اجازه حضور در نزد پادشاه و...همه از سیاست های جدیدی بود که حاکمیت سعودی در قبال مفتی های وهابی اتخاذ کرد.

البته همه این امتیازات در طلب امتیازاتی به مفتی های وهابی داده شد از جمله اینکه در عوض در سیاست، در مسائل خارجی و اقتصادی دخالت نکنند مگر اینکه دولت بخاهد یا تاییدی را بخواهد. چنانکه در دوران قومی گرایی و در زمان جمال عبدالناصر ، این نهاد دینی را وارد عمل کردند تا در بالاترین سطح به نفع حکومت عربستان فعالیت کند.

بنابراین نهاد دینی تا 1990 همیشه نوعی احترام و اعتبار را در خود حفظ کرده است.اما پس از آن تاریخ و بعد از اینکه مذهبی های نخبه و جوانانی بیدار همچون شیخ سلمان العوده و شیخ سفر الحوالی به روی کار آمدند، این افراد بیدار صد و هشتاد درجه متفاوت از ادبیات نهاد دینی عربستان وارد عرصه شدند. از این پس زمزمه ها و مواضعی جدید مطرح می شد که بر اساس آن اقدام حکومت در کمک گرفتن از کفار محکوم بود. این درحالی است که نزدیک به یک میلیون نفر از همین هایی که از سوی اینان کفار نامیده می شدند، به بهانه حمایت از کشور و یا حمایت عربستان از صدام، وارد عربستان شده بودند و بی قید و شرط در عربستان به سر می بردند.

 

السعودیة اسقاط الولایة

 

 

 

عبدالعزیز بن باز که در زمان عبدالناصر فتوای عدم جواز یاری گرفتن از کفار -حتی در شرایط اضطرار- را صادر می کرد، فتوای خودش را تغییر داد و می گفت که یاری گرفتن از کافر واجب است!! او نمی گفت جایز است. بلکه فتوا داد که واجب است. به همین دلیل مردم در اعتبار و درستکاری و نیز مشروعیت جمعیت علمای عربستان و یا نهاد دینی این کشور تردید پیدا کردند.

به ویژه اینکه [در برابر جریان بن باز و جمعیت علمای عربستان]، مبلغان دینی همچون سفر الحوالی، وجود ارتش های امریکایی و بیگانه در عربستان را یک دسیسه از پیش طراحی شده می دانستند. اما نهاد رسمی دینی در عربستان، می گفت حضور این امریکایی ها و بیگانگان، به منزله کمک و حمایت دوستان[کافر] برای رویارویی با برادران مسلمانی است که دشمن ما هستند.

مرگ عبدالعزیز بن باز در سال 1998 میلادی و فوت بن عثیمین در سال 1999، برای عربستان رویدادی مهم بود. زیرا دیگر جمعیت علمای بزرگ عربستان، از هیچ اعتبار و وجاهتی برخوردار نبود. با مرگ این دو نفر فقط لحیدان و ابن شیخ بودند [که نامزد جانشینی بن باز بودند.] اما کاخ ها و مال و منال ابن شیخ(مفتی اعظم کنونی) معروف و زبانزد بود. به همین دلیل تقدس ابن شیخ هرگز به بن باز نمی رسید. لحیدان را نیز مردم خوب می شناختند. او در تأیید خواسته های حکام پیشگام است و بیش از هر فرد دیگری اقدام به مجرم دانستن مخالفان حکام عربستان نموده بود. به طوری که بدون نیاز به دستور یا فرمان، خودش بدون هیچ مشکلی اقدام به مخالفت با دشمنان حکومت می کرد و علیه آنان حکم صادر می کرد.

حوادث یازدهم سپتامبر از جمله حوادثی بود که در روابط بین حاکمیت سیاسی آل سعود و نهاد دین تاثیر گذارد به گونه ای که در آن زمان همه از افراط گرایی سخن می گفتند و چشم ها به سوی دولت سعودی دوخته شده بود. در چنین شرایطی آل سعود برای مشروعیت خود نیازمند حمایت مفتی های وهابی بود. از اینرو بر قدرت و جایگاه کاسته شده مفتی های وهابی افزوده شد.

عبدالعزیز آل شیخ؛ مفتی چالش بر انگیز وهابی

عبد العزیز بن عبد الله بن محمد بن عبد اللطیف آل الشیخ مفتی اعظم وهابیت و وزیر فتوای دولت سعودی است که خصومت پایان ناپذیری با شیعیان دارد. عبد العزیز بن عبد الله بن محمد بن عبد اللطیف آل شیخ در تاریخ سوم ذیحجه 1362 در شهر مکه به دنیا آمد. خاندان آل شیخ یکی از موثرترین و متنفذ ترین خانواده های مذهبی عربستان است به گونه ای که همواره در طول تاریخ آل سعودی، هدایت ایدئولوژیک جامعه وهابی بر عهده این خاندان بوده است که خود عامل نفوذ و تقویت قدرت فوق العاده آنها می باشد.  در سال 1370 هـ و در سن هشت سالگی پدرش را از دست داد. وی به طور مادرزادی از ضعف چشم آزار می‌برد، تا اینکه در جوانی به سال 1381هـ  بینایی اش را از دست داد. آل شیخ در مسجد أحمد بن سنان آموزش علم قرآن کریم را شروع کرد و گفته شده قرآن را در سن 12 سالگی حفظ کرد. او آموختن را نزد بعضی از علما در الحلق آغازید و در سال 1375 هـ به معهد إمام الدعوة ملحق شد و تحصیلاتش را در دانشکده فقه در سال 1383هـ/ 1384 هـ با مدرک دکترا تمام کرد. وی مدرس معهد إمام الدعوة العلمی تا سال 1392 هـ بود و پس از آن مدرس دانشکده فقه ریاض از 1392بود. آل شیخ در سال 1412 و با دستور مستقیم پادشاه عربستان سمت ریاست اداره مطالعات علمی و صدور فتاوا منصوب شده است.

وی در سال 1417 نیز به مقام نیابت و قائم مقامی مفتی اعظم عربستان در آمد. با مرگ شیخ عبد العزیز بن باز مفتی اعظم وقت عربستان در تاریخ 29/محرم1420 به مقام مفتی عام و اعظم وهابیون عربستان سعودی و رئیس هیئة کبار علما عربستان منصوب شد. آل شیخ در حال حاضر در حکومت عربستان از جایگاه وزارت برخوردار است. آل شیخ، مفتی اعظم دولت سعودی دشمنی سرسختی با شیعیان جهان و ایرانیان دارد و نیز ید طولانی در تکفیر و بستن الحاد به مسلمانان مخالف عقیده وهابی دارد.

در ادامه این نوشتار، مخاطبان را به برخی از آثار محققان شیعه و سنی که از منظر کلامی منتقد وهابیت هستند، ارجاع می دهیم

شیخ محمد حسین الکاشف الغطاء؛ نقض فتاوی الوهابیة

السید محسن الامین الحسینی العاملی، کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب

سید جعفر مرتضی العاملی، میزان الحق شبهات و ردود

اد. محمد الحسینی القزوینی بمساعدة اللجنة العلمی، نقد کتاب اصول مذهب الشیعة

الدکتور السید علاءالدین امیر محمد الکاظمی القزوینی، ابن تیمیه و عقیدة السلفیة فی التشبیه و التجسم

دکتور احمد راسم النفیس، نقص الوهابیه

سید احمد دحلان مفتی مکه، فتنه وهابیت

سید احمد بن السید زینی دحلان الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیة

السید جاسم الموسویا، الرد الکبیر

سید محمد علی الحکیم، الرد علی الوهابیة

الشیخ نجم الدین الطبسی، السلف و السلفیون

حسن ابن علی السقاف، السلفیة الوهابیة

عصام العماد، نقد الشیخ محمد بن عبدالوهاب من الداخل

سید محسن امین، تاریخ و نقد وهابیت، انتشارات مطبوعات دینی

محمد سعید رمضان البوطی، سلفیه بدعت یا مذهب نقدی بر مبانی وهابیت، بنیاد پژوهش

های اسلامی

دکتر آرزینا آر. لالانی، نخستین اندیشه های شیعی تعالیم امام محمد باقر(ع)، ترجمه دکتر فریدون بدره ای، پژوهش فرزان روز.

محمد بن علوی مالکی، هشدار در خصوص تکفیرهای بی رویه، مشعر

دانشنامه امام علی علیه السلام، نظر علی اکبر رشاد، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامیبه

پی نوشت ها:

1.contesting the Saudi state: Islamic voices f r o m a new generation

-Middle East Monitor2